سیدحسین موسویان پژوهشگر ارشد امور امنیت و هستهای خاورمیانه در دانشگاه پرینستون آمریکا و دیپلمات سابق ایران، در ستون سرمقاله شرق با تيتر« غوغای سیاستهای ضدایرانی در واشنگتن» نوشت:
چند تحول بیسابقه یا کمسابقه در سیستم تصمیمگیری آمریکا رخ داده که تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم بر تصمیمات مرتبط با ایران در واشنگتن داشته و خواهد داشت: ١-در چند دهه گذشته در هیچ دولتی به اندازه دولت فعلی آمریکا، تا این حد نظامیان عالیرتبه مناصب کلیدی قدرت را در دست نداشتهاند. ژنرال متیس، ریاست پنتاگون، ژنرال مکمستر، ریاست شورای امنیت ملی آمریکا و جان کلی، ریاست ستاد کاخ سفید را برعهده دارند. در گذشته این سه پست کلیدی معمولا در اختیار غیرنظامیها بوده است. ژنرال الکساندر هیگ بیش از ٤٠ سال پیش در زمان نیکسون، رئیس ستاد کاخ سفید بود و بعد از آن همیشه غیرنظامیها متصدی این پست بودهاند. جول ریبورن یک افسر عالیرتبه نظامی است که در شورای امنیت ملی آمریکا مسئولیت مهمی برعهده دارد. در دوران بعد از انقلاب همه این ژنرالها در عراق، افغانستان و لبنان عهدهدار پستهای فرماندهی بوده که عموما تجربیات تلخی از ایران داشتهاند. دو، سه سال پیش در دوران اوباما، سرهنگ جول ریبورن منزوی و در دانشگاه براون آمریکا به کار آکادمیک مشغول بود. در آن مقطع، برای اولینبار او را در سمیناری دیدم که با احساسات خاصی تجربیات خود در عراق را برای جمع بازگو و ضدایران فضاسازی کرد. پاسخ او را دادم. بحث طرفینی در گرفت. ناگهان در حالتی که بغض گلویش را گرفته بود، گفت: آقای موسویان! شما از بحران عراق چه میدانید؟ من در صحنه عملیات بودهام.
همرزمان من در جلو چشم خودم توسط عناصر مورد حمایت نیروی قدس شما کشته شدهاند و من شاهد جانکندن آنها بودهام و... به او گفتم برادر و سه پسرعمه من هم در جنگ عراق شهید شدند؛ جنگی که آمریکا پشت آن و حامی صدام بود. ادعای شما درباره حمایت نیروی قدس از کشتهشدن نظامیان آمریکایی مستند نیست اما ادعای من درباره حمایت آمریکا از تجاوز به ایران مورد اعتراف خود آمریکاییها و مستند است... مدیر جلسه بحث طرفینی را متوقف کرد و گفت باید بپذیریم که دشمنی آمریکا و ایران، قربانیهای زیادی از دو طرف داشته است. اما آن سرهنگ خشمگین دیروز، امروز در شورای امنیت ملی آمریکا مسئولیت امور ایران، عراق، سوریه و لبنان را برعهده دارد و نقش او درباره سیاستهای ایران از دیپلماتهای وزارت خارجه آمریکا هم بیشتر است.
٢- وزارت خارجه آمریکا و دیپلماتهای ارشد آن بهگونهای در حاشیه و انزوا قرار گرفتهاند که بیسابقه است. بنابراین دیپلماتهای مجرب، نقش و نفوذ «حداقلی» در سیستم تصمیمگیری فعلی آمریکا دارند.
٣-ترکیب ایوانکا، دختر ترامپ و همسرش، جرد کوشنر، در کاخ سفید و نقش کلیدی آنها در تصمیمگیریها با تجربه صفر سیاسی و دیپلماتیک، یک پدیده بیسابقهای است که خشم ژنرالهای ساکن کاخ سفید و پنتاگون و نیز دستگاه دیپلماسی آمریکا را برانگیخته و موجب اصطکاک و درگیری در سیستم تصمیمگیری آمریکا شده است. ذکر این نکته هم مهم است که کوشنر از یک خانواده معروف صهیونیست آمریکایی است که نتانیاهو از دوران تحصیلاتش در آمریکا، روابط خانوادگی فوقالعاده نزدیک با آنها داشته است. برای نتانیاهو، کوشنر کوتاهترین، سریعترین و کارآمدترین مسیر نفوذ و تأثیرگذاری بر تصمیمات کاخ سفید است. روابط ویژه کوشنر با محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی، هم از همین طریق ساماندهی شد.
٤- سه تحول اشاره شده باعث درهمریختگی و سردرگمی عجیبی در روند تصمیمگیریهای مهم سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا شده است. این وضعیت یک فرصت طلایی برای لابیها به وجود آورده است. لابی تلآویو در واشنگتن در چند دهه گذشته همیشه نفوذ فوقالعاده قدرتمندی در تصمیمگیریهای آمریکا داشته اما نهایتا تلآویو از تصمیمات واشنگتن تبعیت کرده است. اما تحولات مذکور در دوره ترامپ، موجب شده که این ورق برگردد. این نکته مهمی است که شاید پذیرش آن برای خیلیها دشوار باشد.
٥- سعودیها و سایر متحدان عرب آمریکا نیز از سالها قبل لابی فعال و تأثیرگذاری را در واشنگتن داشتهاند. اما در گذشته، بالانس سیاستهای واشنگتن در روابط اعراب - تلآویو، هدف اصلی و تقویت سیاستهای ضدایرانی هدف فرعی لابی اعراب بود. با آغاز بحران هستهای ایران، این دو لابی به هم نزدیک شدند. در دوره اوباما و با مشاهده چرخش در سیاست آمریکا در رابطه با ایران، لابی صهیونیستها و اعراب تکفیری متحد شدند اما در تغییر سیاست اوباما درباره ایران شکست خوردند. اما در دولت ترامپ و با استفاده از فرصت بههمریختگی مذکور، لابی متحد تلآویو - ریاض - ابوظبی تاکنون کاملا در تحمیل خواستههای خود بر سیستم تصمیمگیری در واشنگتن علیه ایران موفق بوده و با موانع جدی هم مواجه نیستند.
دو، سه هفته پیش جمعی از مقامات ارشد سابق آمریکا از حزب دموکرات و جمهوریخواه بیسروصدا به تلآویو رفتند؛ افرادی که پستهایی همچون معاون رئیسجمهور، وزیر دفاع، وزیر خارجه، مشاور امنیت ملی آمریکا و سفارت را در کابینههای قبلی عهدهدار بودند. این گروه جلسه بحث و گفتوگوی مفصلی با همتایان سابق تلآویوی خود درباره ایران و منطقه داشتهاند. تمام تلاش تیم آمریکایی این بوده که طرف مقابل را درباره اعمال سیاست «چماق و هویج» درمورد ایران قانع کند. اما تلآویونشینها بر سیاست «چماق بدون هویج»، آن هم چماقی شاخدار، علیه ایران اصرار داشته و کوتاه هم نیامدهاند. این نوع جلسات بین سیاستمداران دو طرف، بیسابقه نیست منتها آنچه طرفهای آمریکایی را متحیر کرده بود، حضور ترکیالفیصل، رئیس پیشین سازمان امنیت عربستان، در جلسه تلآویو بوده است. تلآویویها او را به این منظور دعوت کرده بوده که در سخنانی فوقالعاده خصومتآمیز علیه ایران، نظرات ولیعهد جوان سعودی را ارائه کند و به طرف آمریکایی بفهماند که متحدان عرب آمریکا در قایق تلآویو نشستهاند.
٦- در گذشته آمریکا حملات نظامی به کشورهای منطقه را مستقیما انجام میداد مانند حمله به افغانستان و عراق. اما استراتژی جدید واشنگتن این است که حمله نظامی را خود متحدانش انجام دهند و آمریکا حمایت کند، خون و پول آمریکایی هزینه نشود یا با حداقل ممکن باشد و هزینه حمایتها هم باید دریافت شود آن هم چند برابر.
نمونه آن را در جنگ علیه یمن مشاهده میکنیم. تلآویو هم سعی میکند مستقیما وارد جنگ نشود. بنابراین ریاض با متحدان عرب خود باید مسئولیت هرگونه اقدام نظامی را بر عهده گرفته، از حمایت آمریکا و رژیم صهیونیستی بهرهمند شوند؛ ضمن اینکه هزینه این حمایتها را نیز بپردازد.بنابراین هر جنگی خلق شود، کشورهای اسلامی هزینههای مالی و جانی آن را خواهند داد.
٧-ترامپ پدیدهای است که نمونه آن را در تاریخ رؤسای جمهور آمریکا نمیتوان یافت. شخصیتی کاملا غیرقابل پیشبینی که روند تصمیمگیریهایش اکثر قریببهاتفاق سیاستمداران هر دو حزب آمریکا را به حدی آشفته و نگران کرده که سناتور باب کورکر، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس سنا گفت سیاستهای ترامپ میتواند آمریکا را در خطر سوقدادن به جنگ جهانی سوم قرار دهد. رتبه محبوبیت ترامپ در پایینترین درجه در کل دوران ۷۰ساله ریاستجمهوری آمریکا قرار دارد. بزرگان حزب جمهوریخواه در جلسات داخلی به این نتیجه رسیدهاند که پدیده ترامپ، موجب شکست تاریخی آنها در انتخابات آتی کنگره آمریکا و ریاستجمهوری بعدی خواهد شد. درعینحال توجه به یک واقعیت مهم است که تاکنون عمده تصمیمات ترامپ در سیاست داخلی و خارجی جنجالبرانگیز بوده به جز تحریمهایی که علیه ایران اعمال کرده است! در چنین اوضاع آشفتهای، جنگ تبلیغات، لابیگریها و دیپلماسی عمومی برای پیشبرد سیاستهای ضدایرانی در واشنگتن غوغا کرده و روند تصمیمگیریها علیه ایران را به قدری تسهیل و تسریع کرده که باورکردنی نیست. جمع این هفت تحول با مطالبی که در مقاله مورخ ۱۳۹۶/۰۸/۱۷ در دنیای اقتصاد تحت عنوان «ضرورت توجه به تهدید مثلث» تشریح کردم، معنی و مفهوم خاصی را میرساند. امید است تصمیمگیرندگان و تصمیمسازان جمهوری اسلامی مدبرانه اوضاع را مدیریت کنند.
- احمدينژاد همان است كه بود
ثمينا رستگاري در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
«مردي كه در ٤٠ دقيقه دهها دروغ و خلاف و گندهگويي در حرفهايش وجود داشت»، «كسي كه مانند لاتي هرزهگو ميخواهد آدمها را وادار به توقف و تماشاي حرفهايش كند»، «شخصي كه شهره است به بيپايه حرف زدن»، اينها توصيف يك مقام قضايي درباره مردي است كه نه ٤٠ دقيقه كه ٨ سال در اين كشور رييسجمهور بوده و هزاران ٤٠ دقيقه فرصت داشته است تا در مجامع داخلي و بينالمللي حرف بزند و نماينده مردم ايران باشد. نميتوان نسبتي رياضي برقرار كرد و گفت كسي كه در ٤٠ دقيقه ١٠ خلاف ميگويد، در ٨ سال چند خلاف گفته. حتي الان وقتش نيست كه بپرسيم ياوهگويي فرد موردنظر، نقطه همپوشاني چه گروههاي سياسي در ايران است و چندين نفر به دليل اظهار اين جملات، كمي زودتر مواخذه شدند و هزينه پرداخت كردهاند. از ياد هم ببريم كه فرد مذكور رجايي دوران خودش بود و موردحمايت همه مخالفان امروزش. الان وقت اين حرفها نيست، گفتن اين حرفها شايد دردهاي كهنه را كمي تسكين دهد اما براي دردهاي امروز دوايي فراهم نميكند. مدتي است محمود احمدينژاد، رييسجمهور سابق رد صلاحيت شده، روبهروي يك مجري مينشيند و در نقد اصليترين اركان نظام از كهنهكارترين مخالفان و معاندان هم سبقت ميگيرد؛ الان حال آنها كه به او دلبسته بودند و هوادارش بودند بهتر از حال منتقدان او در دوران رياستجمهورياش نيست.
تحليل سياسي كار او هنوز از كسي ساخته نيست هر چه هست تحليل روانشناختي اوست. «احتياج به توجه دارد؛ نميخواهد فراموش شود؛ دوست دارد در صدر اخبار باشد؛ نميگذارد از عرصه سياست حذفش كنند، دوست دارد به حصر برود» و انبوهي از اين جملات كه حتما شما هم يا به يكي از آنها معتقديد يا به گوشتان رسيده است. اينها هر كدام نكتهاي است در خور تامل اما يك وجه ديگر قضيه كه نبايد مغفول بماند آن است كه در سيستم سياسي ما فردي با ويژگيهاي شخص مذكور توانسته تا بالاترين مرتبه اجرايي اين مملكت بالا برود. او رييسجمهور ايران بوده است با تمام ضعفهاي شخصيتي كه اكنون اصولگرايان برايش برميشمرند. اين نقطه شروع يك بحث سياسي است. معناي سمت سياسي احمدينژاد و فرقه زنبيليه اين است كه در سيستم سياسي ايران چنان منفذي براي نفوذ وجود دارد كه چنين افرادي ميتوانند براي چند سال متوالي به قدرت دسترسي بلاواسطه و مستقيم پيدا كنند همينها كه اكنون به گفته سيستم قضايي ايران در ياوه گويي و خلافگويي متبحرند. خيلي خوب است كساني كه به پروژه نفوذ حساسند به اين مساله هم فكر كنند كه چرا از نفوذ چنين نحلهاي به درون حاكميت غفلت كردند؟
نكته مهمتر اما چيز ديگريست. محمود احمدينژاد در ٨ سال دوره رياستجمهورياش يك خدمت بزرگ به مخالفان اصلاحات كرده است خدمتي كه هنوز نانش را ميخورد و سكوت ميخرد. آن خدمت اين بود كه به دست او يك جريان سياسي تا آستانه حذف پيش برده شد برايش برچسب درست شد و فقدانش در عرصه سياست و مديريت اجرايي تبديل به پيشفرضي شد كه چون و چرا درباره آن هنوز هم كار سختي است. او با حمله به هاشمي شروع كرد؛ مهرهاي كه حذفش براي مخالفانش كاري غيرممكن بود اما احمدينژاد با توسل به همين ويژگيهايي كه الان عيب او شمرده ميشود با هتاكي و ياوه گفتن درباره او، ناطقنوري و ديگر رجال سياسي به قول علي مطهري فتنهاي بزرگ را رقم زد؛ فتنهاي كه حق و باطل در آن به هم آميخته شدند. او آن روز شمشير تيزي براي حذف بسياري از رجل سياسي شد. ادارهها و وزارتخانهها را پر كرد از افرادي شبيه خودش، كساني كه دولت روحاني مجبور بود با آنها كار كند و پروژههايش را جلو ببرد. شايد برخي از صفاتي كه به او نسبت ميدهند راست نباشد، اما يك نكته در مورد او بديهي است؛ احمدينژاد مهمترين شرط رييسجمهور شدن را نداشت و او يك رجل سياسي نبود.
رفتار اين روزهاي او بهترين شاهد مثال اين ادعاست. تاريخ ايران كم ندارد سياستمداراني كه در طول حياتشان به آنها جفا شده، كساني كه در گردنههاي صعب براي سقوط نكردن يك ملت حاضر شدند خودشان پرتاب شوند به دره بدنامي اما حرفي بر زبان نياورند، آنها براي آنكه اعتماد مردم به يك كل بزرگتر را از بين نبرند حاضر بودند دردمندانه سكوت كنند و به خاطر مردم از نيكنامي خودشان بگذرند. به همين صفت هاشمي يك رجل سياسي بود. فشارهايي كه در طول حياتش به او وارد شد در مقايسه با دردي كه امروز احمدينژاد را به شاه عبدالعظيم كشانده غيرقابل تصور است. اگر كليت اين به قول اصولگرايان معركهگيريها به خاطر لوطيگري و رفيقبازي است، هاشمي حيثيت سياسي خود خانواده و تمام گذشتهاش زير سوال رفت اما خيلي حرفها را با خود به گور برد چون او به كليت سياسي ميانديشيد كه يكي از معمارانش بود. خيلي پيشتر او حاضر شده بود براي اتمام جنگ مسووليت پذيرش قطعنامه را بپذيرد با اينكه ميدانست تندروهاي شيفته جنگيدن با او چه خواهند كرد؛ اما ارزشي بالاتر از فرديت خودش برايش مهمتر بود.
با همين تعريف محمدعلي فروغي يك رجل سياسي بود، قبل از اينكه برخي خوانندگان بخواهند روزنامه را متهم به حمايت از فراماسونر حامي رژيم پهلوي كنند، خوب است به داستان هديه دادن كتاب فروغي به ظريف توسط حدادعادل اشاره كنيم. چند سال پيش او يادداشتهاي روزانه فروغي را به ظريف هديه داد تا به گفته خودش نوع برخورد اين سياستمدار كه با وجود شناخت دقيق غرب مرعوب آن نبود و در تمام مذاكراتي كه با آنها داشت به فكر حفظ منافع ايران بود به ظريف يادآوري كند. ميتوانيد از فروغي بدتان بيايد اما او با وجود خانهنشين شدن در دوران رضاشاه و از دست دادن تمام موقعيتهاي سياسي و حتي منابع درآمدش در بزنگاه تاريخي كه فكر ميكرد حفظ كليت آن نظام سياسي از نيكنامي او بهتر است به حمايت از آن شتافت. حالا رفتار همين دو مرد را با احمدينژاد مقايسه كنيد. او تغييري نكرده همان است كه بود فقط الان حرفهايي كه درباره ناطق نوري و هاشمي ميزد درباره افراد ديگري ميگويد با همان لحن و با همان قوت استدلال. منافع شخصي خود و دوستانش به خطر بيفتد تبديل ميشود به فردي غير قابل پيشبيني و ظاهرا غيرقابل كنترل. درنتيجه گير كار امروز را نه در ويژگيهاي او بلكه بايد در آنجايي جست كه شرط رجل سياسي بودن در سياست ايران به فراموشي سپرده شد.
- هشداردرباره توطئههای پسابرجام
دکتر ابراهیم کارخانهای در ستون سرمقاله روزنامه كيهان نوشت:
شکی نیست برجام نه اینکه مشکل اقتصادی کشور را حل نکرد بلکه خود به مشکلی برای کشور و عاملی برای توطئه دشمن تبدیل شده است. در ذیل در قالب 28 سؤال و هشدار مهم در 4 بخش به بررسی لزوم هوشمندی مواجهه با توطئههای پسا برجامی دشمن پرداخته میشود:
الف- هوشمندی سیاسی و مقابله پیشدستانه با توطئههای دشمن 1- در حالی که جمهوری اسلامی ایران با هوشمندی سیاسی و اقدامات پیشدستانه تمامی توطئههای مشترک آمریکا و غرب را در منطقه به شکست کشانیده است، چرا این هوشمندی سیاسی و اقدامات پیشدستانه و بازدارنده در برجام مشاهده نمیشود؟
2- در حالی که کشورهای طرف مذاکره با آمریکا و غرب که برای حل مشکلات خود موضوع مذاکره را به حوزۀ دفاعی تسری دادهاند همگی طعمه دشمن شدهاند آیا تصور ورود به مذاکره بر سر توان موشکی و قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران تصور خیانت به کشور، انقلاب اسلامی و آرمان شهیدان نیست؟
3- در حالی که دولت آمریکا، مصوبات کنگره و حفظ منابع ملی آمریکا را مقدم بر عهدنامهها و معاهدات بینالمللی و حتی مصوبات شورای امنیت میداند آیا تأکید یکجانبه بر برجام گامی در جهت حفظ منافع ملی کشور است؟
4- در حالی که از برجام جز نامی باقی نمانده و آمریکا بدون حد و مرز دائما علیه ایران اسلامی تحریم وضع میکند آیا ایجاد فضای دو قطبی بینالمللی موافق و مخالف برجام، عرصه سیاسی را بر جمهوری اسلامی ایران برای اتخاذ تصمیم مبتنی بر منافع ملی تنگتر نخواهد کرد و آیا در شرایطی که حتی رژیم صهیونیستی نیز از برجام دفاع میکند حمایت هدفمند برخی کشورها از برجام گامی در جهت همراهی با آمریکا نیست؟
5- با وجود غیر قابل اعتماد بودن آمریکا و غرب و پرونده سیاه آنها در مواجهه با انقلاب اسلامی؛ تیم مذاکرهکننده تمامی داشتههای خود را یکجا و یکجانبه در سبد معامله با دشمن قرار داد و از اجرای متناظر تعهدات که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید فرمودهاند صرف نظر کرد. آیا علیرغم چنین شرایطی طرح مذاکره مجدد با غرب سادهلوحی سیاسی نیست؟
6- مگر لازمۀ هوشمندی سیاسی برخورداری از بصیرت سیاسی و مقابله پیشدستانه با راههای توطئه دشمن نیست پس چرا علیرغم شدیدترین و بیسابقهترین تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران تاکنون هیچگونه اقدام بازدارندهای صورت نگرفته است و روز به روز بر شدت تحریمها افزوده میشود؟
7- در حالی که برجام نه اینکه مشکل اقتصادی کشور را حل نکرده است بلکه خود به مشکلی برای کشور و عاملی برای توطئه دشمن تبدیل شده است، آیا علت را نباید در خودشیفتگی سیاسی به غرب و غفلت از هشدارهای دقیق مقام معظم رهبری و بیاعتنایی به فریادهای دلسوزانه منتقدان جستوجو کرد؟ آیا نباید از اشتباهات گذشته درس عبرت گرفت؟
8- با وجودی که در برجام تمامی خواستههای آمریکا در موضوع کنترل برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران محقق شده است آیا علت مخالفت تاکتیکی ترامپ با برجام اقدامی فریبکارانه برای انحراف افکار عمومی جهان و اعمال فشار بیشتر سیاسی و اقتصادی بر جمهوری اسلامی ایران نیست؟
9- اگر مجریان برجام در چهار مرحله اصلی برجام شامل: مذاکره، توافق، اجراء و نظارت، هوشمندانه عمل کردهاند، ریشۀ این همه نابسامانیهای در برجام در کجاست و چرا علیرغم شفاف و صریح بودن تعهدات جمهوری اسلامی ایران، تفسیر واحدی از تعهدات طرف مقابل که رهبر فرزانه انقلاب بر آن تأکید فرموده بودند مشاهده نمیشود؟
10- اگر بر اساس بند 2 نامه مهم مقام معظم رهبری درباره برجام که در آن بر اجرای بند 3 قانون اقدام متقابل و متناسب مجلس شورای اسلامی تاکید شده بود چنانچه با اولین عهدشکنی آمریکا که درست روز بعد از اجرای برجام صورت گرفت در اقدامی قاطع برجام متوقف و کلیه فعالیتهای هستهای از سر گرفته میشد آیا شاهد وضعیت اسفبار کنونی در رابطه با برجام بودیم؟ آیا دشمن جرأت پیدا میکرد دست به اعمال شدیدترین و بیسابقهترین تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران بزند؟
ب- لزوم هوشیاری در برابر اقدامات فریبکارانۀ اروپا
11- اگر اروپا با حفظ برجام موافق است چرا در برابر نقض مکرر برجام و اعمال شدیدترین تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران هیچگونه اقدامی علیه مواضع ضد برجامی آمریکا انجام نمیدهد؟
12- در حالی که غرب به بهانۀ هراس شرکتها و بانکهای بزرگ اروپایی از آمریکا خود ناقض برجام و همگام با آمریکاست آیا اصرار کشورهای اروپایی بر حفظ برجام یک بازی فریبکارانه و توطئه سیاسی علیه جمهوری اسلامی ایران نیست؟
13- در جایی که شیطان بزرگ منفورترین کشور جهان نزد ملت ایران است آیا در یک تقسیم کار تاکتیکی و سیاسی مقرر نشده است آمریکا برنامههای خود را به نحوی فریبکارانه از طریق اروپا پیگیری و برنامهریزی نماید؟
14- چرا با وجود 10 نامه ظریف به کمیسیون مشترک، هیچگاه آمریکا بهعنوان ناقض برجام شناخته نشده است و همواره طرفین بر پایبندی به برجام دعوت شدهاند. آیا علت آن همراهی کامل اروپا با آمریکا نیست؟
15- در حالی که اروپا هم خط آمریکا است و در طول 38 سال گذشته همواره سیاست واحدی را علیه جمهوری اسلامی ایران اتخاذ نموده است، آیا حمایت اروپا از برجام یک بازی سیاسی هدفمند برای ایجاد انحراف در دستگاه محاسباتی تصمیمسازی جمهوری اسلامی ایران نیست؟
16- در حالی که اروپا با هدف اصلی آمریکا علیه انقلاب اسلامی یعنی کنترل فعالیتهای موشکی و منطقهای جمهوری اسلامی ایران کاملاً اتفاق نظر دارد، آیا دفاع اروپا از برجام یک توطئه فریبکارانه و هدفمند علیه انقلاب اسلامی نیست؟
17- در حالی که آمریکا و اروپا در اتخاذ سیاستهای کلی جهانی و منطقهای همسنگر یکدیگرند آیا مذاکره مجدد با اروپا سادهلوحی سیاسی نیست؟
18- اروپا از کدام برجام دفاع میکند برجامی که طعمه ترامپ شده است و یا برجامی که خود آنها به بهانۀ آمریکاهراسی آن را زیر پا گذاشتهاند؟ واقعیت این است که هیچ تفاوتی در پایبندی آمریکا و اروپا به برجام وجود ندارد و هر تصمیمی که دولت و کنگرۀ آمریکا بگیرد اروپا نیز همان را اجرا میکند و تنها تفاوت در تاکتیکهای آنهاست.
19- در حالی که رئیسجمهور محترم در طی مذاکرات سالهای 84-82 با سه کشور اروپایی که بدون هیچگونه دستاوردی منجر به توقف کامل کلیه فعالیتهای هستهای گردید، خود رئیستیم مذاکرهکننده هستهای بوده و در سال 92 ادامه مذاکره با آنها را بدون حضور آمریکا بیفایده و مشروط به کسب اجازه آنها از آمریکا میداند آیا ورود به مذاکره مجدد با کشورهای اروپایی که توسط برخی مطرح میشود به معنی عدم عبرتگیری از گذشته و زخم مجدد بر پیکره نظام اسلامی نیست؟
ج- تصمیم نهایی آژانس حرف آخر آمریکا
20- آیا برخورد تاکتیکی آژانس با موضوع امکان ورود به اماکن نظامی، در جهت ایجاد انحراف در دستگاه محاسباتی تصمیمگیری جمهوری اسلامی ایران برای خروج بهنگام و پیشدستانه از برجام و یا NPT طراحی و برنامهریزی نشده است؟
21- با وجود مخالفت قاطع جمهوری اسلامی ایران با بازرسی از اماکن نظامی آیا اعلام آمانو مبنی بر امکان بازرسی از اماکن نظامی پس از مذاکره با نماینده دائم آمریکا در سازمان ملل علیرغم تأیید مکرر پایبندی جمهوری اسلامی ایران به برجام، چراغ سبز آژانس برای ورود بهنگام آمریکا به توطئهای جدید علیه جمهوری اسلامی ایران نیست؟
22- آیا بین اعلام آژانس مبنی بر امکان بازرسی از اماکن نظامی و مصوبه مجلس سنای آمریکا درباره ورود آژانس به اماکن نظامی جمهوری اسلامی ایران، هماهنگی هدفمندی وجود ندارد؟ آیا برگ نهایی توطئه بهنگام آمریکا در دست آمانو نیست؟
23- آیا سادهانگاری سیاسی نیست که تصور شود که آژانس از اجرای مصوبه کنگره آمریکا مبنی بر ورود بازرسان آژانس به اماکن نظامی جمهوری اسلامی ایران سر باز خواهد زد و به دفاع از جمهوری اسلامی ایران در مقابل آمریکا و غرب خواهد ایستاد؟
24- آیا با توجه به سوابق سوء آژانس و آموزش بازرسان اعزامی در آمریکا، جایی برای خوشبینی به این نهاد بدسابقه که از بدو تولد در جهت سیاستهای آمریکا عمل کرده است وجود دارد؟ آیا حرف نهایی آژانس حرف آخر آمریکا نخواهد بود؟
د- پایان وقت نظارت و لزوم اتخاذ تصمیم نهایی
25- آیا پس از گذشت قریب دو سال از اجرای برجام، چیزی از تعهدات طرف مقابل باقی مانده است که بر اجرای آنها نظارت شود؟ آیا وقت اقدام متقابل و تصمیمگیری بهنگام فرا نرسیده است؟
26- در برابر نقض مکرر برجام و اعمال شدیدترین و بیسابقهترین تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران چه اقدام بازدارندهای از سوی هیئت نظارت بر اجرای برجام صورت گرفته است؟ آیا عدم اجرای قانون اقدام متقابل و متناسب مجلس شورای اسلامی و صرفاً اکتفا بر پاسخ لفظی موجب ترغیب بیشتر دشمن به اعمال تحریمهای بیشتر نشده است؟
27- آیا در حالی که از برجام جز کاغذی بر جای نمانده است، تأکید کشورهای اروپایی و حتی رژیم صهیونیستی بر حفظ برجام یک بازی انحرافی و توطئه علیه جمهوری اسلامی ایران نیست؟ آیا ستاد پیگیری برجام نباید در برابر این تناقضات آشکار تصمیمگیری و روشنگری کند؟
28- آیا ستاد پیگیری اجرای برجام آنقدر که بر اجرای دقیق تعهدات جمهوری اسلامی ایران تأکید داشته است پیگیر اجرای تعهدات طرف مقابل بوده است اگر جواب مثبت است چرا در حالی که جمهوری اسلامی ایران 100 درصد تعهدات خود را انجام داده است طرف مقابل نه اینکه به تعهدات خود عمل نکرده است بلکه تحریمهای شدیدتری را نیز علیه جمهوری اسلامی ایران وضع و اجرا نموده است؟
نظر شما