شنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۶ - ۱۸:۲۸
۰ نفر

رضا مختاری: ابراهیم حقیقی برای آنهایی که اهل هنرهای تجسمی نیستند، چهره نام‌آشنا و لااقل کارآشنایی است.

این گرافیست 58ساله با چند دهه فعالیت هنری، طراحی جلد کتاب، پوستر، لوگو و تصویرسازی و تیتراژ فیلم را در پرونده کاری‌اش دارد.

این روزها نمایشگاه خط نگاره‌های او براساس شعرهای مولانا در نگارخانه دی دیدنی است. این نمایشگاه ادامه تجربه‌ای است که حقیقی نزدیک به 10 سال پیش داشت و سال‌ها پیش در دهه50 نیز می‌شد دغدغه گرافیست جوان آن سال‌ها را در کار با خط پی گرفت.

34اثر به نمایش درآمده در این نمایشگاه به نوعی آزادنویسی‌های حقیقی در برخورد با شعر مولوی است و به‌تعبیر خودش کشف آثار قدیم با ابزار امروز است؛ درست شبیه کشف کهکشان‌های ازلی به‌وسیله ابزاری امروزی به نام تلسکوپ.

  •  چرا مولوی؟

از سال76 شروع کرده بودم روی شعر شاعران ایرانی - چه معاصر و چه کلاسیک - کار کنم و با تکنیک سیلک اسکرین در تعداد محدود پرینت گرفته بودم. تجربه‌ای بود برای اینکه ظرفیت‌های تازه خط فارسی را با اشعار پیدا کنم. از آن نمایشگاه به بعد، کارم را با نرم‌افزار انجام دادم. در سال78 در گالری گلستان نمایشگاه زدم. 2 سال بعد در سال80 خط نگاره‌ها را بردم روی شیشه و توی کوره پختم. از همان موقع در این فکر بودم که به یک شاعر بپردازم.

کتاب‌ها را مرور و یادداشت‌برداری کردم. شعرهای مولوی را دوست داشتم. وقتی یونسکو سال2007 را سال مولانا اعلام کرد، بیشتر راغب شدم که نیرویم را روی اشعار مولانا متمرکز کنم اما هنوز حافظ و نیمایوشیج پرونده‌شان برای من باز است.

  •  از چه راه‌هایی سراغ تجسم و خطی‌کردن شعرها رفتید؟

ببینید، شعر حافظ می‌گوید: کجا دانند حال ما سبکبالان ساحل‌ها. به لحاظ فونیک ما بازی‌های آوایی داریم. می‌خواستم ببینم این ریتم در تصویر چه شکلی پیدا می‌کند. در خوشنویسی هنرمند این ش و س و ل را در کنار نقطه‌های مربع و خط فارسی کنار هم می‌نشاند و به نگاهی تازه برای تصویر خطی شعر می‌رسد.

  •  فقط فرم آوایی را در نظر داشتید یا مضمون هم برایتان مهم بود؟

قصد داشتم این رفتار فرمی به مفاهیم نزدیک باشد؛ مثلا حافظ می‌گوید: دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان زد. اینجا زلف و حلقه، پیچش‌هایی دارند که می‌شود به تصویر درآورد. من سعی کردم از نظر بصری به فضای محتوایی شعر نزدیک شوم.

 یک‌جورهایی در نوشته‌ها، رد پا و تکرر همان خطوط قبلی شما را می‌بینیم. از طرفی این هم هست که مثلا یک گرافیست برخلاف خوشنویس که با شیوه کار می‌کند، با فاصله گرفتن از خودش و طبق سفارش متن و به‌طرزی متنوع با خطوط کار می‌کند.

در خوشنویسی کهن فرقی نمی‌کرد چه بنویسید؛ همه در یک زمینه ابر و باد قرار می‌گرفت. اما به نظر من این زمینه‌ها برای هر شاعری فرق می‌کند. اینجا هم من از زمینه کمک گرفتم اما القای بصری مفاهیم مدنظرم بوده است. سفارش به‌طور کلی هست. یک طراح گرافیک بنیان کارش بر محتوای سفارش است. اینجا اما با یک متن اولیه، متن ثانویه را می‌سازیم. سفارش موجود است اما از دل محتوا برمی‌خیزد و من باز متن ثانویه‌ای را شکل می‌دهم.

  •  یعنی تنوع مضمونی و فرمی شعرها اجرای خطی پیدا کرده؟

سعی کردم مثلا اگر شعری نور را القا می‌کند و شعر دیگری شب را، رفتاری که من آغاز می‌کنم متفاوت باشد.

  •  با چه شیوه‌ای و ابزاری تنوع دادید؟

رنگ و ترکیب‌بندی. نوع قلم و شتاب قلم‌مو هم جزء این ابزارها بودند. اگر شعری شتاب دارد، این شتاب را بیشتر نشان می‌دهم. مسلما این نوع کار روی شاهنامه فردوسی شکل دیگری دارد تا شعر مولوی که در آن سماع و گردش و ترنم هست.

  •  چرا اسمش را گذاشتید خط نگاره؟

اسمش را گذاشتم خط نگاره چون در نقاشی متن اولیه نداریم اما اینجا متن اولیه وجود دارد؛ نقاشی نیست؛ نقاشی خط هم نیست. روی خیلی از کارها با قلم فرانسوی و جوهر روی کاغذ کاهی کار کردم و بعد آنها را اسکن و بزرگشان کردم. این برای من رفتار شد؛ یک رفتار مدرن. می‌خواستم سامان اثر من نمایش‌ نویی داشته باشد. خوشنویسی با تأنی و در زمانی طولانی شکل می‌گیرد ولی من در بعضی‌کارها شتاب رفتاری مدرن  را می‌خواستم تمرین کنم. یک تمرین و نگاه خاص شخصی بود؛ دلیلی برای آن نداشتم و می‌خواستم مثل یک نقاش آزادانه کار کنم؛ بدون چرایی.

 چون کشتی بی‌لنگر، کژ می‌شد و مژ می‌شد / در حسرت او مرده، صد عاقل و دیوانه

  • این یکی بدخوانی دارد و فرم بصری بر خوانایی چربیده.

به اواخر کار برمی‌گردد. آنجا دیگر می‌خواستم خودم را رها کنم. نمی‌خواستم خودم را متکی به خوانا بودن کنم. می‌خواستم نقاشانه‌تر باشد.

  •  اینجا هم مرکزیت با کژمژی بوده؟

 سیلانی در شعر بود که می‌خواستم تصویرش کنم.

 شب ز نور ماه، روی خویش را بیند سپید  /من شبم تو ماه من بر آسمان بی‌من مرو

  •  این ماه را در کارهای قبلی شما هم دیده‌ایم. اینجا انگار یک تصویر مشخص موازی نوشته شده؟!

 ظرفیت بصری مد نظر من بوده. تشابه نون با ماه هست و 3 تا سینی که تکرار شده.

  شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت 

  •  تکنیک این کار چیست؟ 

 رنگ‌آمیزی روی بوم با رنگ اکریلیک

  •  خطوط با آنکه خوانایی دارند ولی فرم بصری‌شان به‌خوبی جا افتاده.

 تکرارها مهم بودند. اینجا نقطه شین 4 بار تکرار شده و به تکرارها فرم بصری داده.

خرمن آتش گرفته، صحن صحراهای عشق 

  •  اینجا ظاهرا حرکت رنگ قرمز پیشروی آتش را تداعی می‌کند.

 ارجاع شعر به خرمن است. کسی که خرمنش می‌سوخت، باید داغش به دلش می‌ماند. عاشق شدن، سوختن خرمن است. اینجا این قرمزی تمام صفحه را می‌گیرد.

  آب تویی، کوزه تویی، آب ده ‌ای یار مرا

  •  این بین کارها از آن کارهایی است که بافت خطوط تغییر پیدا کرده؛ آن شره جوهرها.


 از همان اول کاغذ را کمی خیس کردم و نوشتم که اصلا آن مفهوم آب در رفتار بصری خودش را نشان دهد.

  امشب از شب‌های تنهایی است، رحمی کن بیا

  •  نوع رنگ‌آمیزی‌اش متفاوت است. نوشته در متن نیست و به‌خاطر حضور زمینه‌ای رنگ و قاب دورش در حاشیه قرار گرفته. تکنیک این کار چیست؟

 روی کاغذ آبرنگ با جوهر رنگ‌آمیزی شده. اینجا تصویر شب حاکم است و با این خلوتی خواستم تنهایی را القا کنم.

  از آن آب حیات است که ما چرخ‌زنانیم 

  •  تکنیک این یکی کار چه بوده؟

 برخلاف بقیه که با قلم فرانسه روی کاغذ کاهی بود، این را با مداد فرانسوی روی کاغذ کاهی کشیدم. شتاب و چرخش را می‌خواستم بنویسم. بزرگش کردم تا ببینم چه می‌شود. 5 سانتی‌متر بیشتر نبود.

  • کار رنگ اینجا چیست؟ 

 در این کار همین‌قدر درباره رنگ می‌دانم که می‌خواستم آبی و قرمز را حتما بگذارم. اینجا نوع شتاب و قلم باید به کمک من می‌آمد.

  اصل ندا از دل بود، در کوه تن افتد صدا

  •  لوزی پایینی چیست؟

کاغذ طلاست. ارجاع دارد به ناب‌بودن و خلوص و همان ارزش معنوی‌ای که طلا در کیمیاگری دارد. می‌خواهد مفهوم خلوص را تسری دهد.

  •  فلسفه بصری‌اش چیست؟

 می‌خواستم در کنار منحنی‌ها ببینم مربع چگونه می‌نشیند. آیا سامان‌دهی بصری خوب می‌توانم ایجاد کنم.

  •  کار 2 لایه نوشته دارد و طبق مضمون یکی از نداها اصل است و دیگری فرع.

 لایه زیری اصل نداست.

کد خبر 39171

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز