چهره آدمهای شرور فیلمهای تجاری و سیمایی برخوردار از نوعی معصومیت در فیلمها و سریالهای تاریخی. خودش با دفاع از کارنامه سینماییاش از حضور در فیلمهای تجاری دفاع میکند و از سویی حضور در آثار تاریخی را پاسخ به یک دلمشغولی قدیمی میداند.
نواب صفوی که فیلمهای پرفروشی در کارنامه دارد، معتقد است در آسمان سینمای ایران، هیچ ستارهای یافت نمیشود! او این روزها «کلاغپر» را روی پرده دارد؛ یک فیلم تجاری که مشابه آن در کارنامه نواب صفوی فراوان است.
- محاسن و معایب تازهترین کارتان در مقام بازیگر یعنی «کلاغپر» را چگونه ارزیابی میکنید؟
حسن انصاریان فیلمنامه خوبی نوشته بود و با بازیگران بسیار خوبی هم در این کار همبازی بودم. فیلمی است که برای مخاطب ساخته شده و میتوانست هنگام پرداخت خیلی بهتر از این هم باشد. در مجموع راضی بودم اما تصور میکنم میتوانست بهتر هم باشد. «مسعود کیهان» برای من نقش متفاوتی بود.
- فکر نمیکنی اصولاً این نوع سینما در ایران و به طور خاص فیلم «کلاغپر» در اجرا و پرداخت خیلی سطحی و کلیشهای است؟
این بخش قضیه به ما- بازیگران- برنمیگردد. وظیفه یک بازیگر این است که تمام تمرکز خود را روی بازیاش بگذارد و مسئول باقی ماجرا کارگردان است.
- معمولاً وقتی با سازندگان اینگونه آثار صحبت میکنیم سطحی بودن فیلم را ربط میدهند به اقتضای سینمای تجاری. از طرفی، در سینما، نمونههای بارزی از فیلمهای عامه پسند پیدا میشودد که در عین حال سهلانگارانه هم نیستند.
بله این برمیگردد به دید کارگردان، من خیلی در سینمای تجاری فعالیت کردم. در فیلمهایی مثل «نان و عشق و موتور هزار»، «ازدواج به سبک ایرانی»، «سوغات فرنگ» و... اتفاقاً فیلم تجاری باید عمیقتر ساخته شود تا بتواند روی ذهن مخاطبان تأثیر بسزایی داشته باشد البته من در مقامی نیستم که بخواهم این توضیحات را بدهم. اینها را باید از کارگردان هر فیلم بپرسید.
- یکی از انتقاداتی که به «کلاغپر» میشود ضعف فیلمنامه است؛ مثلاً سکانسی که رضا و سارا دوربین و میکروفون را در خانه همسایه کار میگذارند. اصلاً مشخص نمیشود که این عمل چگونه صورت میگیرد؟! یا سکانسی که این دو در خانه همسایه با هم برخورد میکنند خیلی جاها فیلمنامه مبهم است.
من شاهد بودم که آقای انصاریان چقدر روی این فیلمنامه زحمت کشید اما مسئله، پرداخت و چگونگی اجرای فیلمنامه است. اولاً که تعدادی از سکانسهای معرفی نقش من که در فیلمنامه آمده بود حذف شد، یعنی الان معرفی کاراکتر من در فیلم وجود ندارد و مخاطب زمانی مسعود را میبیند که جلوی در خانه است.
حتی سکانس پایانی فیلمنامه در فیلم کاملاً تغییر کرده است و الان اصلاً مخاطب متوجه نمیشود چه بر سر مسعود آمد؟ یک عده میگویند دست به خودکشی زده، یک عده میگویند مواد مصرف کرده و... بنابراین این نظر را کاملاً رد میکنم و قاطعانه میگویم فیلمنامه هیچ مشکلی نداشت.
- اگر محمدرضا گلزار، مهناز افشار و خودتان بازیگر «کلاغ پر» نبودید، باز هم این فیلم گیشه داشت؟
بودهاند فیلمهایی که بازیگران محبوبی هم داشتهاند اما به فروش خوبی دست پیدا نکردهاند. همه عوامل در کنار هم باید قرار بگیرد تا فیلم موفق شود. فیلمنامه خوب و کارگردان خوب در کنار بازیگران حرفهای جواب میدهد. صرفاً فقط حضور یک بازیگر محبوب و سوپراستار نمیتواند ضامن توفیق یک فیلم باشد.البته خیلی از مردم، بازیگر خاصی مورد علاقهشان است و دوستش دارند، حالا آن بازیگر میتواند رضاگلزار، امین حیایی، رضا شریفینیا یا... باشد.
به هر حال این اتفاق بدی نیست و خیلی میتواند به فروش فیلمها کمک کند. عموما هم این گونه بازیگران کسانی هستند که مردم قبلا کمتر از آنها فیلم بدی دیدهاند و اکثر فیلمهایشان پرفروش بود، بنابراین مردم قبل از ورود به سینما به اعتبار آنها اعتماد میکنند و به تماشای فیلم میروند.
- در صحبتهایتان از واژه «سوپراستار» استفاده کردید، تعریف شما از سوپراستار چیست؟
به نظر من در سینمای ایران«سوپر استار» نداریم، سوپراستار به بازیگری اطلاق میشود که وجهه بینالمللی داشته باشد مثل تام کروز وقتی فیلمی با بازیاش اکران میشود همان اندازه مخاطب در آمریکا دارد که مثلا در ژاپن دارد و در دیگر کشورهای دنیا، بازیگران سینمای ایران فقط در سطح کشور خودمان مطرح هستند. ما بازیگری نداریمکه در سینماهای کشورهای اطراف مثلا فرض کنید در سینمای هند هم شناخته شده باشند. اصولا به نظر من واژه سوپراستار فقط در سطح بینالمللی معنا پیدا میکند و در ایران میتوانیم بگوییم بعضی از بازیگران ستارههای پررنگتری هستند.
- ستارههایی که کم و بیش موقعیت ثابتی دارند و این توانایی را ندارند که حتی فیلم را بالا یا پایین ببرند، چطور میتوانند تضمین فروش باشند؟
بعضی از بازیگران ما به این نقطه رسیدهاند که میتوانند عامل تضمین فروش یک فیلم باشند. ببینید خیلی از جوانها دوست دارند که بازیگر شوند و خیلی هم برای رسیدن بهآن تلاش میکنند ولی فقط تعداد معدودی از آنها هستند که به این حرفه دست پیدا میکنند بعد همانها هم که دست پیدا کردند باید تمام آن ویژگیهایی که پیشتر گفتم را با هم دارا باشند و این ویژگیها مثل یک پازل در کنار هم قرار گیرد تا بازیگر به موفقیت دست پیدا کند و ستاره شود.
- قبول دارید که همیشه پرسونای حسام نواب صفوی با این نفس منفیها در اذهان مانده است؟ و فکر میکنید چرا؟
من به اینها نقش منفی نمیگویم. اینها ضدقهرمان است. منفی نقشی است که کاراکتر در آن دست به عمل بزهکارانهای مثل قتل و غارت بزند و من در هیچ یک از نقشهایم اینطور نبودهام و دلیل اینکه چرا من نقش ضد قهرمان را بیشتر بازی کردهام و مردم اغلب من را با این پرسونا به یاد میآورند، بحث «کلیشه» است و اینکه تهیهکنندههای ما، در فیلمها همیشه به قهرمان و ضدقهرمان معتقدند و این موضوع تبدیل به اپیدمی شده است.
- چه شد به سمت کارهای تاریخی رفتید؟
علاقه بسیار زیادی به تاریخ دارم. بسیاری از کتابهایی که خواندهام تاریخی بوده. به تصویر کشیدن شخصی که 400 یا 500 یا یکهزار سال پیش زندگی میکرده خیلی برایم جذاب است و هر وقت پیشنهادی میشود با اینکه میدانم بسیار سخت است با اشتیاق میپذیرم و دوست دارم این را ثبت کنم؛ یعنی وقتی بازی میکنم و تمام میشود برایم خیلی احساس قشنگی دارد که توانستم یک سهم کوچکی در معرفی تاریخ مملکتم داشته باشم.
بازی در نقشهای تاریخی خیلی برایم اهمیت دارد ولی به شرطی که کار در شرایط مناسب ساخته شود. مثلا الان که دارم در «کلاه پهلوی» بازی میکنم- مقطعی که من بازی میکنم مربوط به سالهای 1315 تا 1320 است – خیلی برایم جالب است که آدمهای آن موقع چه جوری زندگی میکردند، چه کار میکردند، چه جوری لباس میپوشیدند و... من اینها را از نزدیک که میبینم خیلی جالب است.انگار که در تونل زمان رفته و به گذشته برگشتهام.
- درباره فیلم «توفیق اجباری»و آن شوخیای که با شما شده، بگویید؟
متاسفانه در این فیلم بدون این که با من هماهنگ شود، با ذکر اسم و فامیلی من شوخیای شده بود که البته من آن را شوخی نمیدانم و به اعتقادم این حرکت به لحاظ قانونی، جرم به حساب میآید.
خوشبختانه شورای داوری خانه سینما و مسئولان وزارت ارشاد، خیلی قاطعانه با این قضیه برخورد کردند و این صحنه از فیلم حذف شد. البته هنوز راه شکایت به مراجع قانونی برای من باز است، ضمن این که متوجه نشدم انگیزه سازندگان «توفیق اجباری» از این کار چه بوده است.