در اين فرايند همشهري به مهمترين و بزرگترين رسانه مكتوب تبديل شد با اقماري از محصولات و كالاهاي رسانهاي ضميمه، ملحقات، مجلات، آنلاين، سايتها و سامانههاي گوناگون. و همچنان مؤثرترين و بزرگترين و پرشمارترين روزنامه كشور است.
25سال گذشت؛ سالهايي پر از فراز و نشيب و با تجربه مديراني كه گاه به سرمايه اجتماعي و برند همشهري افزودند و گاه از حساب برند همشهري هزينه كردند تا جايي كه تصور ميشد از برند همشهري ميتوان برند سياسي ساخت يا در معاملات سياسي سود جست و از منابع آن سواي ذات و طبيعت مؤسسه رسانهاي بهحساب سياست حزبي و جناحي برداشت كرد.
باز سخت است كه نظر داد شاكله نهاد و روزنامه همشهري به سياست حزبي وفادار بوده و نفعي را عايد سياست حزبي كرده است يا اساسا چنين نقش و كاركردي ندارد؟ تجربه نشان ميدهد همشهري براي آرمانهاي سياستهاي جناحي كاركردي نداشته است. زيرا قرار بوده است همشهري روزنامه شهر و مردم و نيز پيشگام روزنامهنگاري مدرن باشد، اما نهاد بوركراتيك همشهري بر روزنامه همشهري چيره شد و روزنامه پيشخوان نهاد همشهري ماند اما تقابل ميان مصلحت و ضرورت روزنامه و رسانهاي بودن يا نهادي پرسود و پرمنفعت به زيان روزنامه و سير تحولات دروني و طبيعي آن مبدل شد. سازمان روزنامه خيلي زود و چه زود پير شد و از قافلة زمان عقب ماند.
روزنامهاي كه خود روزگاري سرمشق بود، سرمست از سرمشق بودن زمان را ناديده انگاشت و زمان تقدير خود را بر تدبير قديمي حاكم كرد و روزنامه همشهري زير بار نهاد بزرگ و پير مؤسسه همشهري كاركردهاي پيشين و سرمشق بودن خود را از كف داد. برند روزنامه از برند همشهري عقب ماند و سرمشق بودن و مردمي و مدرن بودنش خيلي زود به سنت تبديل شد. همشهري امروز مدرن نيست اما سنتي هم نيست كه ياد و خاطره دوران گذشته را در ذهنها تداعي كند.
اكنون بار روزنامه همشهري را مؤسسه همشهري بر دوش ميكشد. بدون آنكه توجه شود زماني همشهري، كار اصلي خود را بهدرستي صورت بخشيد و اول رسانه آگاهيبخش باشد كه مسئوليت اجتماعي خاصي را در سراسر كشور دنبال ميكند. وظيفه رسانهاي بودن كه دخل و خرج حرفهاي و مادي خودش را از همين راه بايد تأمين كند. امروز در دوران افول رسانههاي كاغذي، همشهري به ما هو موجود، نميتواند به سنت پيشين ادامه دهد.
بهواقع همشهري كه روزگاري «خرق عادت» بود و راه رسانه را به «جهاننو» باز گشود، امروز خود اسير مشي بوركراتيك و سازوكار قديمي خودش شده است. همشهري براي ديگران آينده است اما امروز براي خودش گذشته است.راه آينده همشهري امروز و ديروز خودش نيست، بايد يكبار به همه راههاي رفته، تجربههاي آموخته و دانش كسب كرده خودش و پيرامون خودش شك و گاهي آن را نفي كند تا بتواند جهان و پارادايم ديگري خلق كند.
اما همشهري بايد با عبرت گرفتن از گذشته و درس آموختن از تجربيات ارزشمند و غني گذشتگان با تفكري نو و خلاقانه كه ناظر بر آينده باشد بهعنوان سرمشق خود برگزيند تا بتواند بار ديگر سرمشق شود. آينده همشهري نقطهاي با فاصله از وضع رسانههاي مكتوب و حتي شبهمدرن موجود است. بهنظر ميرسد همشهري بايد چهره عوض كند، رخت گذشته را از تن بركند و راه ديگري را در عرصه رسانهاي كشور بگشايد كه آن فقط و فقط در توان همشهري ميتواند باشد.
بهعبارتي مؤسسه همشهري دو وظيفه اساسي دارد؛ وظيفه اساسي يك نهاد رسانهاي بزرگ و ملي كه بايد به درآمدهاي جديد و پايدار بينديشيد و افق محتوايي خود را با شهر پايدار تنظيم كند و درد و رنج شهروندان را بازگويد و آرمانهاي فرهنگي و اجتماعي جمهوري اسلامي را بازجويد و راهحل آنها را كمك كند كه يافته شود و وظيفه اساسي ملي ديگر، راه ديگري را براي رسانههاي كشور بازگشايد.
وظيفه اول مأموريت بنيادين سازماني خودش است بهعنوان يك نهاد رسانهاي با منابع انساني ارزشمند و تجهيزات و امكانات وافر مالي و سازماني مستقل. اما وظيفه دوم درارتباط آن با نهاد عمومي شهرداري تهران تعريف ميشود و جزو مسئوليت اجتماعي و مدني خودش است. گشودن راهحلي براي بازكردن گره فروبسته مطبوعات و رسانهها در ايران. و همشهري بهدليل جايگاه و اعتبار و سرمايه اجتماعي و فرهنگي خود در اين راه نيز ميتواند چارهساز باشد.
وظيفه اول با بازنگري در محصولات و صفحات و بازتعريف همشهري مبتني بر گفتمان شهر پايدار ميتواند تحقق يابد و در بخش دوم همشهري ديجيتال راهكاري است كه ميتواند آينده همشهري را تضمين كند. اين اصول بر اصل ديگري تكميل ميشود و آن همشهري كاملا حرفهاي و روزنامهنگارانه است.
نظر شما