دوشنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۶ - ۱۴:۱۰
۰ نفر

آزاده سهرابی: تفاوت فضای حاکم بر سریال خانه سبز و سفر سبز، بی‌اغراق تفاوت سریال‌های دیروز و امروز تلویزیون ماست

 بدون آنکه بخواهیم به کیفیت این 2 سریال که گروه تهیه یکسانی دارند در حالی‌که یکی از آنها 10 سال پیش روانه آنتن شده و دیگری 2 هفته پیش به پخش رسید، بپردازیم ( که انصافا هر 2 از کیفیتی بالا در امر برنامه‌سازی‌ برخوردارند) به فضای حاکم بر این 2 که نگاه کنیم به تفاوتی فاحش می‌رسیم. در حالی‌که سریال خانه سبز دارای فضایی پر نشاط بود و دریچه‌های قصه‌گویی اش به امید و روشنایی باز می‌شد، یکباره قلم نویسندگانش چرخید و در سفر سبز تلخی نگاه و فضای سریال (حداقل در این چند قسمت) نفس تماشاگر را به تنگی انداخت.

این تفاوت را می‌توان تعمیم داد به کل سریال‌های این روزهای سیما و تفاوت نگاه برنامه سازان و مدیرانش به سرانجام مخاطبانی که این سریال‌ها را دنبال می‌کنند. در حال حاضر شمار سریال‌های قابل اعتنا و مخاطب پذیر سیما بالاست و بنا بر رقابت شبکه‌ها هر شبکه حد اقل یک سریال دارد که روی آن حساب ویژه‌ای باز کرده باشد. اما عایدی مخاطبان امروز از اینهمه سریال اسم و رسم دار چیست؟ من به شما می‌گویم: رنج.«ساعت شنی» که با ساختاری قدرتمند و پیچیدگی‌های درامی بسیار به میهمانی خانه‌ها آمده به تنهایی چندین و چند داستان دارد که همگی از تلخی سرنوشت شخصیت‌های اصلی اش حکایت دارد: زوجی که بچه دار نمی‌شوند و تحت فشار خانواده‌اند. زنی که مسبب خودکشی شوهر معتادش است و در فقر زندگی می‌کند. زنی که اقدام به جدایی از همسرش کرده. پدری که دارد می‌میرد و در آرزوی نوه است و...

در «سفر سبز » رضا (خسرو شکیبایی) و فرید (رامبد جوان) همسران خود عاطفه و لیلی را از دست داده‌اند و  با خراب شدن خانه سبز، خود را آواره می‌بینند و در این آوارگی به نقاط مختلفی از ایران سر می‌زنند. «بی‌صدا فریاد کن» گرچه در ژانر پلیسی می‌گنجد و تعلیق‌های جذاب خاص خود را دارد اما در یک نگاه کلی به فضای حاکم بر آن، داستان تلخ و غمبار تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان قرص‌های اکستازی را می‌گوید.در همین چند قسمتی که از پخش سریال« بیداری» گذشته یک طلاق اتفاق افتاده. پدر خانواده در اثر بدهی‌ها روانه زندان شده و یک پسر جوان که مبتلا به صرع است دچار حمله شده و در انتها فوت کرده  است.«حلقه سبز»  هم که از اول تا آخرش داستان کسانی است که دچار مرگ مغزی می‌شوند و کسانی که در انتظار پیوند اعضای سالم اهدا‌کنندگان برای ادامه زندگی هستند و اما «روزگار قریب»که قرار است یک سریال تاریخی باشد تا اینجا ما را با بیماری خطرناک پدر خانواده و نگرانی تمام اعضای خانواده مواجه کرده و البته داستانی درباره قحطی و فقر و...

خلاصه همین 6-5  سریال مهم سیما را داشته باشید تا دریابید عمق تلخی فضای حاکم بر تلویزیون ما تا کجاست. تازه از ذکر خلاصه سریال‌هایی که پخششان همین چند هفته پیش تمام شد می‌گذریم. حالا در نظر بگیرید مخاطبان تلویزیون را که هرکدام با مسائل و مشکلات خاص خود( بیماری، فقر،  مشکلات تحصیلی و خانوادگی و...) هر شب پای یکی از این سریال‌ها می‌نشینند تا کمی فراغت بیابند!همه می‌دانیم که ذات درام بر رنج است و تلاش بر رهایی از رنج. اما سؤال مهم این است که آیا غیراز درام‌های اجتماعی،  برنامه سازان ما گونه‌های دیگر را از یاد برده‌اند. مگر ما کمدی( و نه هجو و طنز) یا گونه‌های ملودرام و تخیلی و حادثه‌ای و... نداریم که اینقدر چسبیده‌ایم به آه و ناله.

بارها دیده  و شنیده‌ام که خانواده‌ها با گذشت چند دقیقه از پخش یک قسمت سریال یا شبکه را عوض می‌کنند یا تلویزیون را خاموش. حال آنکه این سریال‌ها در وهله اول برای سرگرمی آنها هزینه و تولید شده و بسیاری از آنها نتیجه زحمات و تبحر گروهی هنرمند است. به‌نظر می‌رسد مشکل اصلی در برنامه‌ریزی باشد که فضای کلی رسانه را به سمت تلخی برده است.

کد خبر 39397

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز