آنهایی که با دلفینها از نزدیک تماس داشتهاند میدانند که این جانور نهایت تلاش خود را برای تماس گرفتن و برقراری ارتباط با انسان به کار بسته و در مواردی با ماهیگیران نهایت همکاری را در امر ماهیگیری به انجام می رساند.
داستانهای متعددی نیز در مورد حمله دلفینها به کوسه و نجات جان انسان بر سر زبانهاست. علیرغم اینگونه ارتباطات دانستههای ما آدمیان در مورد زندگی پرراز و رمز این پستاندار آبزی، ناچیز است. این مقاله سعی در شناسایی برخی از خصوصیات زیستشناسی و رفتاری دلفینها دارد.
ناخدا صالح کنار خور ایستاد. دستها را چندین بار به سطح آب زد و فریاد زد «کرابو» و چشم به آبهای کمعمق خور دوخت. او مطمئن بود که کرابوی (دلفین) آشنای او، پیدایش میشود. بعداز مدتی آشنای ناخدا از راه رسید. در آبهای کمعمق خور، برجستگی قوزمانندش پیدا بود. ناخدا میگفت او را میشناسد. او میگفت هر شب در این آبها به صید ماهی و سختپوستان میپردازد.
دستههای 20، 30 تایی از این دلفینها در آبهای خلیجفارس و دریای عمان به راحتی مشاهده میشوند. پشت قوزدار و بالهای که روی او قرار دارد موجب شناسایی آسان این دلفین و تشخیص آن از دیگر دلفینها است.
رنگ بدن این دلفین در قسمت بالای سر بیرنگ و در قسمت پایین روشنتر و متمایل به سفید است. دورنگ بودن دلفینها مانند کوسهها موجب استتار از بالا و پایین میشود. از طرف بالا که نگاه میکنیم رنگ بدن دلفین در آب آبی و خاکستری (در هوای ابری)، گم میشود و از پایین که به بدن دلفین نگاه میکنیم با توجه به نورانی بودن سطح آب، رنگ زیرشکم دلفین ناپیدا مینماید.
دلفین گوژپشت حدود 2 متر طول و حدود 90 کیلوگرم وزن دارد. چقدر اندازههای او شبیه به انسان است. اساساً به گفته بزرگی، شباهتها بین موجودات به مراتب بیشتر از تفاوتهاست. نقطه تشابه دیگر، دوران 9 ماهه آبستنی است؛ یک بچه به دنیا میآورد که حدود 6 ماه به او شیر میدهد.
ناخدا صالح را بیش از 30 سال بود که میشناختم. بارها با لنج او به خلیجفارس رفتیم و او ماهی صید کرد. در مورد خلیجفارس ابراز نگرانی میکرد. خیلی با هم بحث میکردیم. اوایل آشنایی بیشتر به این نتیجه رسیده بودیم که نظرات ما با هم متفاوت است.
او میدید که ماهی در خلیجفارس کمتر شده و اندازه صید کاهش یافته و خیلی از ماهیها مانند کوسهماهیها کم یا نابود شده بودند ولی دلیل آن را نمیدانست. ناخدا مرتباً افسوس گذشته را میخورد که صیدها پربرکتتر بودند. یادم میآید که او از کوسههای خلیجفارس دلپرخونی داشت ولی از کنار دلفینها با اغماض میگذشت. او معتقد بود که آزار دلفینها شگون ندارد. دانستههای ناخدا صالح در مورد هوش و ذکاوت دلفینها، با آخرین دستاوردهای علمی برابری میکرد.
جانور هوشمند
ناخدا صالح تمام 5 نوع دلفین خلیجفارس و دریای عمان را دیده بود و میشناخت. او میدانست که انواع دلفینها فقط با همجنس خود یک گله را تشکیل میدادند و با سرعت فراوان در آب شنا میکردند.
از همه سریعتر دلفین معمولی است که با حدود 65 کیلومتر سرعت در ساعت قهرمان شنای دلفینهای خلیجفارس است تا 50 متر در آب فرو میرود و موقع شنا و بازیگوشی کاملاً از آب بیرون میآید. سیستم «سونار» این دلفین به مناسبت سرعت زیاد بسیار پیشرفته است.
سیستم استفاده از امواج صوتی در دلفینها آنقدر پیشرفته است که در اعماق آب که نور آب به اندازه کافی نمیرسد و نیز در آبهای گلآلود، جانور منحصراً از این توانایی خودجهت ناوبری استفاده میکند. از موانع میگذرد. طعمه را مییابد و جفت خود را پیدا میکند.
امواج سرنوشتساز
تحقیقات نشان میدهد امواج صادره از دلفینها میتواند دوست را از دشمن تشخیص داده و نیز حالات روحی روانی دلفینهای مجاور خود را از روی شدت ضربان قلب و انقباض عضلات درک کند. دلفینها چشم بسته قادر به درک موقعیت و اندازه یک پرتقال از فاصله 123 متری داخل آب هستند. چنین قدرتشناختی نیاز به توانایی فراوان مغز دلفینها دارد. امواج صوتی همچنین میتواند چنان با شدت به طرف ماهی یا طعمه پرتاب شود که در برخورد با طعمه او را فلج کند. دلفینها از اینگونه امواج برای شکار طعمه استفاده میکنند.
در قرن نوزدهم میلادی مغز دلفین تشریح و اندازهگیری شد و نسبت وزن مغز به وزن بدن محاسبه شد. در این تحقیقات مشخص شد که وزن مغز دلفین (نسبت به بدن) از جانور بزرگتر است. حتی آزمایش بعدی مشخص کرد که قسمتی از مغز که انسان با آن به خلاقیت، نوآوری و تعقل میپردازد و به آن NeocorTex میگویند، 96 درصد از سطح مغز را اشغال کرده این در حالی است که در دلفینها 98 درصد سطح مغز را اشغال کرده است. با این وصف آیا باید نتیجه گرفت که دلفینها از انسانها خلاقتر و متفکرتر هستند؟
تحقیقات بعدی نشان داد که قشر نئوکورتکس در دلفینها، سطحی و بسیار نازک است در حالی که در انسانها این بخش ضخیم و پیچیده است. بنابراین میتوان گفت که مغز دلفینها در طول تکامل بزرگتر شده ولی پیچیدگی مغز انسان را ندارد. لایه «نئوکورتکس» در مغز انسان شامل ستونهای به هم فشرده سلولهای عصبی است که هر کدام قادر به پرداخت و تجزیه اطلاعات دریافت شده، هستند.
دلفین یونس
ناخدا گفت مردم معتقدند دلفینی که حضرت یونس را بلعید نیز در خلیجفارس زندگی میکند و آن را دلفین یونس مینامند. دلفینی با طول 5/2 تا 4 متر؛ میتوان تصور کرد که بتواند یک انسان را در بدن خود جای دهد. ناخدا میگفت دلفین یونس غالباً به صورت گلهای لنج او را تعقیب میکنند. وی از دلفین دیگری گفت که رنگ آن سیاه بوده و حدود 6 متر طول دارد.
نهنگ قاتل را میشناسیم. این جانور 8 متری با رنگ سیاه و سفید زندگی را برای همه موجودات دریا تلخ میکند؛ از بچه نهنگ گرفته تا بچههای فک که در ساحل دریا در حال استراحتند. این نهنگ حتی به کوسه ماهیهای 4 متری هم رحم نمیکند و آنان را میدرد. دلفین سیاه رنگ خلیجفارس به دلیل مشابهت ظاهری با نهنگ قاتل، دلفین قاتل نامیده میشود. این دلفین حدود 2 تن وزن دارد و یک بچه 2 متری میزاید. مدت آبستنی این دلفین حدود 15 ماه است.
نگران از آینده دلفینها
صدای ناخدا خسته و خواب آلوده و طبق معمول از عاقبت خلیجفارس نگران. او میگفت زمانی این خلیج پر از ماهی بود ،کوسهها بودند و دلفینهای فراوان گله گله اینجا و آنجا دیده میشدند. اینها کجا رفتند؟ اگر به همین منوال پیش برویم، فردای خلیج و فرزندان ما چه میشود؟
ناخدا میخواست لنج خود را به پسرش بسپارد و خودش بازنشسته شود، طبعاً از تغییرات خلیج فارس راضی نبود. یادم آمد که سالها پیش همین ناخدا از کوسههای خلیج فارس ناراحت بود و میگفت این کوسهها حق ماهیگیران را صید میکنند. اکنون او فهمیده بود که وقتی ماهی در خلیج فارس فراوان بود، کوسهها هم بودند و اکنون که به گفته خودش هر دوی آنها غایب بودند! او قانع شده بود که بهتر بود هر 2 باشند تا آنکه هیچکدام نباشد.
او از کاهش تعداد دلفینها هم آگاه بود و تعجب میکرد.
اکنون تعجبی ندارد که چرا دلفینها کاهش یافتهاند. دلفینها پستاندار آبی هستند. مثل ما انسانها با شش تنفس میکنند و برخلاف ماهیها باید روی آب بیایند تا تنفس کنند و اگر سطح آب آلوده به نفت باشد، نفت از راه پوست بدن، دهان و سوراخ تنفسی آنها جذب و جانور مسموم میشود. رفت و آمد کشتیها، نشت نفت از سکوهای نفتی و نیز آلودگی ناشی از تاسیسات نفتی ساحلی موجب شده خلیج فارس 47 برابر آبهای آزاد آلوده باشد. باید انواع دیگر آلودگی را به این مجموعه اضافه کرد، سموم دفع آفات نباتی از آن جملهاند.
فردای آن شب را که در کنار خور با ناخدا صالح به صبح رساندم او را بوسیدم و از رفیق 30 سالهام خداحافظی کردم. آن روز نمیدانستم که این آخرین دیدار ما بود.او زنده نماند تا مرگ 150 دلفین در یک هفته، وی را نسبت به آینده خلیج فارس، غمگینتر و نگرانتر کند. این غصه برای ما زندگان ماند!