وقتی در جوانی در نمایشی بازی کرد، یک منتقد جوان در یک نشریه محلی نوشت: «نام آل پاچینو را به خاطر بسپارید، چون نامی است که بعدها آن را زیاد خواهیم شنید.» و پیشبینی او به تحقق پیوست.«لارنس گرابل» روزنامه نگار آمریکایی، مجموعهای از گفتوگوهایی را که در طول بیست و هفت سال آشنایی با پاچینو بهعنوان یک روزنامه نگار و سپس یک دوست داشته است، در کتاب «گفتوگو با آل پاچینو» منتشر کرده است.
این کتاب به تازگی با ترجمه «فرزاد فربد» توسط «کتاب پنجره» منتشر شده است. فربد معتقد است که ترجمه در قالب گفتوگوی سینمایی، باید به لحن متن اصلی نزدیک باشد و این کار علاوه بر توانایی در ترجمه، نیاز به دانش سینمایی هم دارد.
گفتوگوی ما را با فربد بخوانید. از فربد پیش از این کتابهایی را در حوزه ترجمه مثل زکریا، گودالها، پل شکسته و مجموعه 5جلدی نیروی اهریمنیاش، خواندهایم.
- چه شد که کتاب «گفتوگو با آل پاچینو» را برای ترجمه انتخاب کردید؟
2 سال پیش بود که گفتوگوی آل پاچینو با لارنس گرابل را درباره فیلم «تاجر ونیزی» در مجله «پره مییر» خواندم و در همان زمان آن را برای یکی از روزنامهها ترجمه کردم. پیش از آن هم با کارهای لارنس گرابل آشنایی داشتم و علاوه بر این آل پاچینو را دوست دارم و فکر میکنم هم در سینمای تجاری و هم در سینمای هنری بازیگر خوبی است.
البته پیش از این کتاب پنجره، کتاب دیگری از لارنس گرابل با عنوان «گفتوگو با براندو» منتشر کرده بود که گفتوگوی خیلی متفاوتی بود. پس از جست و جو، متوجه شدم که گرابل مجموعه گفت گوهایش با آلپاچینو را جمع آوری کرده و قرار است آنها را به شکل کتاب منتشر کند.
به محض اینکه کتاب چاپ شد، آن را سفارش دادم و ترجمه کردم.ترجمه نزدیک دو ماه و نیم طول کشید و پاییز پارسال انجام شد اما کتاب تقریبا یک ماه قبل به بازار نشر آمد چون حدود یک سال در ارشاد بود.
- آل پاچینو لحن شوخی دارد و در برخی از جوابهایی که به گرابل میدهد، نوعی رندی وجود دارد. چه کردید که ترجمه به لحن متن اصلی نزدیک باشد؟
عموما در این گونه موارد باید دنبال معادل آن شوخیها در زبان فارسی گشت. به خاطر اینکه خیلی از آنها را نمیشود ترجمه کرد چون لوس بهنظر میرسد! بنابراین سعی کردم معادلی برای آنها بگذارم. اما بهطور کلی سعی کردم ترجمهام از متن اصلی خیلی دور نباشد. چون در قالب گفتوگو، وفاداری به متن خیلی مهم است.
- گفتوگو با پاچینو یک کتاب تخصصی درباره سینما و تئاتر است. آیا ویرایش تخصصی روی آن انجام شده است ؟
من نزدیک به8سال مترجم سینمایی بودم و تجربههایی در این زمینه داشتم. دوستان در کتاب پنجره هم ویرایش کتاب را انجام دادند اما ویرایش تخصصی سینمایی روی ان انجام نشد.
- درباره اسم فیلمها و نمایشها به منابع فارسی توجه داشتید یا اسامی را به صورت لفظ به لفظ ترجمه کردید؟
در ترجمه اسم فیلمها و خصوصا نمایشنامهها، به منابع فارسی توجه داشتم. اسم بیشتر فیلمها قبلا ترجمه شده و خود من هم در مجلات سینمایی مطالبی درباره آنها ترجمه کرده بودم. اما در برگردان نام نمایشنامهها به منابع فارسی توجه داشتم و بهعنوان مثال به نمایشنامههای نسل قلم که انتشارات تجربه در سالهای پیش منتشر کرده بود، مراجعه کردم. البته درباره بعضی از نامها ترجیح دادم ترجمههای بهتری ارائه کنم چون ترجمههای موجود الزاما بهترین ترجمهها نیستند.
- ترجمه در قالب گفتوگو چه تفاوتهایی با ترجمه یک اثر ادبی مثلا یک داستان دارد؟
در یک گفتوگو لحن ترجمه باید به متن اصلی خیلی نزدیکتر باشد. یعنی باید کمی حالت خودمانیتر و رزومرهتر داشته باشد. البته این حرف به این معنی نیست که بخواهیم متن را بشکنیم. در ابتدای کار به صورت تمرینی بخشهایی را به صورت محاورهای ترجمه کردم چون این سبک را دوست دارم و در کتابهای دیگر خصوصا مجموعه «هنک سگ گاوچران» آن را تجربه کرده بودم.
ولی بعد فکر کردم اگر متن را بشکنم، سطح آن پایین میآید. چون در بخشهایی از کتاب به آثار ادبی مشهور جهان مثل آثار شکسپیر اشاره میشود، احساس کردم وقتی در کنار بخشهای محاورهای قرار بگیرد، دوگانگی در آن ایجاد میشود.
- ترجمه یک اثر در این حوزه چقدر به دانش سینمایی نیاز دارد؟
خیلی زیاد. چون فکر میکنم مترجم کتابی درباره یک دست اندرکار سینما، باید آن شخصیت را خوب بشناسد و فیلم هایش را حتما دیده باشد. مثلا اگر کسی بخواهد اسامی را ترجمه کند، باید قبلا فیلم را دیده باشد تا بفهمد چطور باید نام آنها را ترجمه کند. خیلی وقتها نمیشود اسم فیلم را بدون دیدن آنها ترجمه کرد.
چون کتاب پر از اشاره به شخصیتها، فیلمها و متنهای ادبی است و در بسیاری از موارد به بخشهایی از فیلمهای پاچینو اشاره میکند که دانستن درباره فیلمها را واجب میکند. مثلا در بخشی از این کتاب به دیالوگی در فیلم «بعدازظهر نحس» اشاره شده بود؛ جایی که پاچینو در مقابل بانک فریاد میزند: «اتیکا! اتیکا!» برای ترجمه این قسمت، یک بار دیگر فیلم را دیدم و بعد جست و جو کردم و فهمیدم این دیالوگ اشاره به یک زندان در آمریکا دارد که شورش زندانیان آن، یک قضیه اجتماعی در دهه 60 بوده است.
- پیش آمد که فیلمهای دیگری را هم در طول ترجمه ببینید؟
بله. تقریبا همه کارهای پاچینو را دارم و «در جستوجوی ریچارد» را هم که ساخته خودش است پیدا کردم و دیدم. بعضی کارها را دوباره دیدم چون در کتاب اشاراتی به آنها شده بود و برای ارائه ترجمه خوب ناگزیر از دوباره دیدن آنها بودم.
- در ابتدای گفتوگو اشاره کردید که پاچینو را دوست دارید. برداشتتان از او _حداقل در این گفتوگوها - چیست؟
بهنظر من بازیگر خیلی خوبی است. بازیگرانی که از تئاتر به سینما میآیند، خیلی قوی ترند. البته آنچه ما از پاچینو دیدیم، بیشتر فیلمهای تجاری است. اما این گفتوگوها نشان میدهد که او بر خلاف خیلی از بازیگران دیگر ریشههای بازیگری دارد؛ چون از تئاتر میآید و با خیلی از آثار ادبی آشناست.
- اطلاعات پانوشتها را چه طور به دست آوردید؟
من معتقدم که نباید خواننده را زیاد درگیر پانوشت کرد چون باعث میشود متن اصلی را گم کند. درباره این کتاب باید بگویم که چون خوانندگان این متن کمی با خوانندگان عادی فرق میکنند و نگاه حرفهای تری دارند، خیلی از مسائل را خودشان میدانند. اما در جاهایی که لازم بود، پانوشتهای کوتاهی دادم و برای اطلاعات برخی از آنها از منابع اینترنتی استفاده کردم. البته در جست و جوهای اینترنتی نمیشود تنها به یک منبع اعتماد کرد و باید در چند منبع مقایسه انجام داد.
- با توجه به اینکه چندین سال مترجم سینمایی بوده اید، شیوه گفتوگوی لارنس گرابل را در این کتاب چگونه ارزیابی میکنید؟
شاید مثل کتاب «گفتوگو با براندو» در این کتاب خیلی درگیر بده بستان و کشکمش نشده است. گرابل در آن کتاب سعی میکند بحث را به مسائل سینمایی بکشاند اما براندو تلاش میکند گفتوگو را به بحثهای اجتماعی و سیاسی هدایت کند و همین مسئله گفتوگو را خیلی جذاب کرده و یک حالت تعقیب و گریزبه آن داده. بنابراین «گفتوگو با پاچینو» از نظر گفتوگو شاید خیلی درخشان نباشد.
چون پاچینیو براحتی به او جواب میدهد. حتی بخشی هست که خودش با گرابل تماس میگیرد و گفتوگو میکند. البته میشود در این گفتوگوها سیری را مشاهده کرد. در گفتوگوی اول، پاچینو زیاد به گرابل اعتماد ندارد و کمی گارد میگیرد اما بعد هر چه جلوتر میرود، گاردش را بازتر میکند و اعتماد بیشتری نشان میدهد.
- عکسهای انتهای کتاب از متن اصلی است؟
متن اصلی متأسفانه از نظر عکس خیلی غنی نبود. چند تا از عکسها از متن کتاب است ولی دوستان در کتاب پنجره زحمت پیدا کردن باقی آنها را کشیدند.
- در حوزههای دیگر کاری در دست انتشار دارید؟
در حال حاضر چند رمان در دست ترجمه دارم. مجموعه «هنک سگ گاوچران» کماکان ادامه دارد. یک کار گوتیک هم از «فیلیپ پولمن» نویسنده «نیروی اهریمنی اش» دارم که که در دست ویرایش است. ترجمه یک کار طنز علمی- تخیلی با نام «راهنمای مسافران مجانی کهکشان» را هم در دست دارم که جزء 3 اثر برتر علمی -تخیلی نیم قرن اخیر شناخته شده و بارها از روی آن فیلم و برنامه رادیویی ساخته شده. کار خیلی جالبی است به خاطر اینکه 2 ژانر طنز و علمی- تخیلی را در کنار هم دارد و کار متفاوتی است.
یک سه گانه از یک نویسنده ایرلندی را هم دارم ترجمه میکنم که حالت طنز دارد و داستان آن در انگلستان دوره ویکتوریا اتفاق میافتد و به نوعی با رمانهای چارلز دیکنز شوخی کرده و اتفاقا اسم آن هم «سه گانه ادی دیکنز» است. همه این کتاب را نشر پنجره منتشر خواهد کرد.
- حرف آخر؟
در بخشهایی از کتاب «گفتوگو با آل پاچینو» به «هملت» اشاره شده بود که من ترجیح دادم آنها را ترجمه نکنم. از این اثر ترجمههای زیادی انجام شده که بهترین آنها کار مسعود فرزاد از انتشارات علمی فرهنگی است.
با اینکه شاید خیلی دقیق نباشد ولی زبان خیلی خوبی دارد و دوبله فیلم هملت هم بر اساس همین ترجمه انجام شده. برای ادای دین به مسعود فرزاد، در بخشهایی که به هملت اشاره شده بود از آن ترجمه استفاده کردم و جا دارد که در اینجا نامی از او ببرم.