حتی در مورد تلفظ این واژه هم اتفاق نظری بین افراد مشاهده نمیشود. پژوهش به فتح، کسر و ضم « پ» تلفظ میشود درحالیکه تلفظ صحیح تلفظ حرف پ با فتحه است.
اما متأسفانه تفاوت تلفظها تنها موردی نیست که در مورد واژه پژوهش مشکل ایجاد میکند، درباره مفهوم پژوهش هم ما راه را به خطا میرویم.
یک فرد در تمام مدت زندگی خود با درجات مختلفی از تحقیق مواجه است. کودکان معمولا کنجکاو هستند و اگر این کنجکاوی در مسیر درستی هدایت شود در آینده میتواند کارآمدی بسیاری داشته باشد.
در دوران کودکی باید روحیه جستوجوگری در بچه ایجاد و تقویت شود. در مراحل بعد و دوره دبستان و دبیرستان هم باید این روحیه جستوجوگری ترویج شود تا جوان و نوجوان ما این توانایی را داشته باشند که در دریای اطلاعات علمی دنیا اطلاعات علمی مورد نیاز خود را جستوجو کند. در این مرحله مفهوم پژوهش و تحقیق چیزی فراتر از جستوجوی اطلاعات نیست.
اما در دوران دانشگاه دانشجو علاوه بر داشتن روحیه جستوجوگری، باید بیاموزد از یافتههای علمی خود استفاده کند و آنها را به کالا و خدمات مورد نیاز جامعه تبدیل کند.
برای نیل به این مقصود استفاده از خلاقیت ضروری است و چنین فرآیندی به کارآفرینی دانشجو منجر میشود. به این ترتیب این کارآفرینی است که برای دانشجوی کارشناسی ما اهمیت دارد. در این مرحله جستوجوی اطلاعات، استفاده از اطلاعات و توانایی به کار بستن این اطلاعات در نقش پژوهش ظاهر میشوند.بهدلیل اینکه ما موفق به القای این مفاهیم نشدهایم، فارغالتحصیلان دوره کارشناسی دانشگاهها به جای ایجاد اشتغال در انتظار استخدام به سر میبرند و عده زیادی از آنها شغلهایی بدون تناسب با مدرک تحصیلی خود دارند.
در دوره کارشناسی ارشد، پژوهش مفهومی جدید به دست میآورد و اولین بار تمرین پژوهش در تز کارشناسی ارشد جلوهگر میشود. در این دوره دانشجو برای اولین بار پژوهش را تمرین میکند، اما هیچکس از این پژوهش انتظار نوآوری ندارد. یعنی در این مرحله شخص در مورد یک موضوع خاص تمام منابع موجود را جمعآوری کیکند و آنها را بررسی و تحلیل میکند، اما حرف تازه و نوآوری خاصی وجود ندارد.
در واقع میتوان گفت که همه این فعالیتها به نوعی تحقیق و پژوهش هستند اما درجات آنها با هم متفاوت است و به همین نسبت، ارزش آنها هم با یکدیگر متفاوت است.
پژوهش به معنای واقعی کلمه در هنگام نوشتن رساله دکترا جلوهگر میشود. یعنی در این مرحله انتظار میرود که فرد بهعنوان یک پژوهشگر حرف تازهای برای گفتن داشته باشد.
لازمه این کار آن است که تمام تحقیقات قبلی در حوزه مورد نظر جمعآوری، نقد و تحلیل شود و در نهایت نوآوری دانشجو به آن اضافه شود، حتی اگر این حرف تازه، حرف چندان بزرگی نباشد.
پس از این مرحله ادامه این پژوهشهاست که فارغالتحصیل دانشگاه که درجه استادیاری دارد میتواند با ارائه 10 پژوهش محوری و تأثیرگذار در سطح جهانی به درجه دانشیاری برسد.
پس ما با توجه به مفهوم واقعی کلمه پژوهش باید بدانیم که از چه گروهی باید انتظار پژوهش داشته باشیم. با این تعریف این وظیفه استاد دانشگاه و دانشجویان دوره دکتراست که به کار پژوهشی بپردازند. البته کار علمی برای دبیرستانیها و دیگر دانشجویان امری بس پسندیده است اما وقتی ما این مفاهیم را بدون دقت به کار میبریم نتیجه این میشود که از سهم اندک بودجه پژوهش در کشور، هم آموزش و پرورش سهم میخواهد و هم دانشگاهها.
نتیجه این میشود که استادان ما از پژوهش غافل و دلسرد میشوند و المپیادهای علمی و دانشآموزی به نمود علمی کشور ما تبدیل میشوند.در چنین وضعیتی با استناد به نتایج المپیادها این تصور برایمان ایجاد میشود که وضعیت علمی بسیار مناسبی داریم اما واقعیت آن است که وضعیت علمی ما از ترکیه هم عقبتر است.
هنگامی که ما نمیدانیم چه کاری را باید از چه کسی بخواهیم، دانشجوی فعال کارشناسی ما فکر میکند باید وقت خود را به تحقیق بگذراند - در حالیکه هنوز به ابزار لازم مجهز نیست- و استاد دانشگاه ما تمام وقتش را با تدریس میگذراند.
مدیرکل سابق پژوهش وزارت علوم