بهرغم تمام اهمیت وارزشی که تلویزیون برای ساخت فیلم های 90 دقیقهای قائل است و بودجهای که برای ساخت چنین فیلمهایی در نظر گرفته شده باز هم میبینیم عدم توزیع عادلانه این بودجه سبب شده است که بیشترین منافع ساخت یک فیلم تلویزیونی به جیب تهیهکننده برود و در این میان بعضی از تهیه کنندهها برای تولید ارزان فیلم هایشان نه تنها سراغ فیلمنامههای ارزان میروند بلکه از هزینههای تولید هم میکاهند و همین نگاه ارزانسازی در فیلم های تلویزیونی میتواند یکی از دلایل افت آن باشد.
حجت قاسمزاده اصل، کارگردان ونویسنده فیلم های تلویزیونی در این باره معتقد است که یکی از دلایل افت فیلمهای تلویزیونی نوع نگاه متفاوت تهیهکننده به 2 اثر سینمایی و فیلم تلویزیونی است چرا که اصلا تهیه کنندگی در این 2 حوزه هم کاملا با هم فرق میکند. چون تهیهکننده سینما دنبال برگشت سرمایهاش است و بیشتر به گیشه فکر میکنند اما در تلویزیون چون سفارش دهنده یک سازمان دولتی و رسمی است. کارگردان هم باید نظر مخاطب آن رسانه را جلب کند و هم اهداف و وظایف آن رسانه را فراموش نکند ضمن اینکه دغدغه مالی کمتری هم دارد.
از سوی دیگر به نظر میرسد که سیاستهایی که تلویزیون در زمینه تهیهکننده در فیلمهای تلویزیونی بنا گذاشته باعث بروز بسیاری از مشکلات شده است. مثلا وقتی برای یک فیلم تلویزیونی بودجه ثابت 80 میلیونی در نظر گرفته میشود و این پول در اختیار تهیهکننده قرار میگیرد بدیهی است که تهیهکننده به این فکر میافتد که نصف این پول را صرف نویسنده، کارگردان و بازیگر کند و بقیه را بهعنوان سود ناشی از کار برای خودش بردارد.
در حالی که اگر بودجه ثابت برداشته شود و هر فیلمی بنا به هزینههایش پول دریافت کند آن وقت کیفیت کار فدای پول نمیشود. این طوری مشخص میشود که برای فیلمی پلیسی - جنایی با جلوههای ویژه نیاز به بودجه 100میلیونی است و برای فیلمی خانوادگی و ملودرام همان 40 میلیون هم کافی است.
مهرداد خوشبخت در این باره میگوید که تلویزیون هیچ نظارتی بر کار تهیهکنندههای فیلم تلویزیونی ندارد یعنی انگار برایش مهم نیست که محصولی که دریافت میکند برایش بهدرد بخور است یا نه، برای همین فیلمی که قوی است و فیلمنامه و کارگردانی خوب دارد با یک فیلم ضعیف و فیلمنامه دم دستی یکسان ارزیابی شده و بودجه یکسانی هم برایش در نظر گرفته میشود. اگر بودجه میان هر فیلم بنا بر ژانری که دارد عادلانه تقسیم شود آنوقت فیلمهای بهتری هم روی آنتن میرود. در ادامه خوشبخت میگوید: تا زمانی که یک آدم به اسم تهیهکننده درست انتخاب نشود و او عوامل درستی را نچیند این اتفاق به درستی نمیافتد و اگر فیلم تلویزیونیای توانسته نظر مخاطبان را جلب کند و در ارزیابی سازمان مفید باشد حتماً یک تهیهکننده دلسوز و آشنا به کار بالا سرش بوده است.
شاهرخ دولکو، منتقد سینما وتلویزیون با اشاره به اینکه اصطلاح فیلمهای 90 دقیقهای جریان خود ساختهای از جانب خود تلویزیون است این جریان را تلاشی برای رفع بعضی از مشکلات مانند هزینههای بالای ساخت فیلم سینمایی وممیزیهای موجود در آنها جهت پخش در تلویزیون و گرانی و نبودن فیلمهای خارجی مناسب و هماهنگ با فضای فرهنگی میداند. او معتقد است که فیلمهای90 دقیقهای میتوانند تا حدی مشکلات پخش فیلمها در تلویزیون را رفع کنند.
اما آیا دادن دوربین ارزان قیمت ویدئویی به کارگردانهای ناشناس برای تهیه آثاری با حداقل استاندارد کار درستی است؟ بهنظر او میشد از این ایده نوپا به بهترین نتایج رسید و فقط به فکر پر کردن آنتن نبود بلکه با همین فیلمهای90 دقیقهای میتوان استعدادهای تازهای را در میان فیلمسازان پیدا کرد وجوانان مستعد را کشف کرد؛ اتفاقی که متأسفانه تا امروز نیفتاده است.
سعید رحمانی (فیلمنامه نویس) هم معتقد است که معمولا این تهیهکنندهها هستند که سراغ فیلمنامههای ارزان و حتی سادهتر میروند چرا که میگویند بضاعت تلویزیون برای ساخت یک فیلم محدودتر از سینما است در حالی که نباید میان فیلمنامههای تلویزیونی و سینمایی تفاوتی قائل شد اما سامانه متفاوت و سفارشدهندههای مختلف باعث این تفاوت در ساختار شدهاند. این طوری میشود که ما با فیلمنامههای ساده، ارزان قیمت و حتی پرداخت نشدهای روبهرو میشویم که قرار است در زمانی کمتر و هزینهای محدود روی آنتن تلویزیون بروند. بهنظر رحمانی بیتوجهی به بودجه تله فیلم باعث ترویج نوعی آماتوریسم و ساده انگاری و عدم رعایت استانداردهای تولید در فیلمنامههای فیلمهای تلویزیونی میشود.
در این میان اما مدیران ارشد تلویزیون معتقدند آنها سالانه به 900 – 700 فیلم تلویزیونی نیاز دارند که توانایی آنها فعلا در حد تولید 400 – 300 فیلم تلویزیونی است و به همین خاطر آنها مجبورند که سطح سفارشات فیلمهای تلویزیونی را بالا ببرند. هرچند ما شاهد تولید و سفارش بیش از 60 فیلم تلویزیونی در سال گذشته بودهایم. اگر به همین رقم هم اکتفا کنیم متوجه میشویم که تولید این مقدار فیلم در یک رسانه ملی میتواند موجب تحول درخود رسانه و حتی در سینما شود.
اما چرا این اتفاق نمیافتد؟ هماکنون حدود 40 فیلم 90 دقیقهای در سیما فیلم وجود دارد که قابلیت پخش ندارند. چرا که کار در آن حد و کیفیت نیست که روی آنتن برود. این اتفاق نتیجه همان نگاه پول بده و کالا بخر است. در واقع تلویزیون در مقامی قرار گرفته که پول میدهد به یک تهیهکننده و میگوید برای من فیلم تلویزیونی بساز، در حالی که تلویزیون باید در چارچوب و سیاستگذاریای قدم بگذارد که کار را از تهیهکننده بخرد یعنی بگوید که شما برو فیلم خوب بساز من تا این قیمت خریدارم.
در یک دوره تلویزیون برای اینکه فیلمهای یک سال خودش را تأمین کند یکدفعه به یک تهیهکننده 20 - 10 تا فیلم سفارش داد. معلوم است که تهیهکننده وقتی با رقم 800 میلیون مواجه شود وسوسه میشود که کار را قبول کند. بدیهی است که این تهیهکننده حالا فقط به این فکر است که چه طور از سرو ته هر فیلم بزند تا پول خوبی هم برایش بماند.
در واقع همین ساز و کارهای اشتباه است که کار را دچار مشکل میکند و در پایان با فیلمهای کم اهمیت و بیمحتوا روبهرو میشویم.
رضا درستکار هم در مقام یک منتقد همین نظر را در پی میگیرد و میگوید که هر چند تلویزیون همیشه به خاطر داشتن پول و امکانات فراوان در حوزه فیلمسازی هم اثر گذار بوده است اما میبینیم متأسفانه هزینههایی که یک فیلم بر دوش تلویزیون میگذارد مهمتر از کمیت آن است و به همین دلیل ما با کمتر فیلم ماندگاری در این رابطه روبهرو هستیم.چرا که اغلب آنها پس از 3-2 بار پخش به آرشیو میروند. اما اگر تلویزیون مانند گذشته (دهه 50 و اوایل دهه60 که شاهد آثار شاخص مانند مغولها و آثار شهید ثالث از تلویزیون بودیم) عمل کند و فیلمنامههای خوبی را در کنار کارگردانهای ممتاز برای ساخت فیلمها انتخاب کند حتماًٌ شاهد آثار ماندگاری خواهیم بود.
او در این رابطه به استانداردهای زیبایی شناسی اشاره میکند واین که دادن اولویت به موضوعات ارزشی باید در کنار رعایت جذابیتهای تصویری و نگاه کار شناسانه و تخصصی به تصویر باشد.
شاید حالا و پس از گذشت یک دهه از سیاستگذاری جدی صدا وسیما برای تولید فیلمهای90 دقیقهای بتوانیم این جریان را یک ارزیابی مناسب بکنیم.