غلامعلی دهقان-عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه در ستون سرمقاله شرق با تيتر«تله ترامپ برای ایران» نوشت:
باید تا ۲۲ اردیبهشت صبر کرد و منتظر تصمیم نهایی ترامپ بود تا حضور دوباره آمریکا را در برجام تأیید کند یا از آن خارج شود. اما درهرحال چه آمریکا بماند و چه نماند، ما باید به فکر منافع ملی خود باشیم. ادامه حضور ایران در برجام به نفع منافع ملی ایران است. دراینباره نکات زیر قابلتوجه است: ۱- با خروج آمریکا آنکه نقض پیمان کرده و تعهدات خود را زیر پا گذاشته، مشخص میشود و آنکه برخلاف تبلیغات گسترده پایبندی خود را به یک معاهده بینالمللی مصوب سازمان ملل متحد همچنان اعلام میکند هم معلوم، به عبارتی توپ در زمین ایران نیست که بخواهد به عنوان ناقض صلح جهانی شناخته شود؛ درست برخلاف سالهای ۹۱ و ۹۰ که ایران ناقض صلح جهانی و مشمول ماده ۴۱ فصل هفتم منشور مللمتحد شده بود و بهراحتی با تحریمهای گسترده بینالمللی روبهرو شد. در آن سالهای دوران احمدینژاد، چین و روسیه هم در کنار موافقان تحریم ایران بودند و حال آنکه در شرایطی که ایران از برجام خارج نشود، علاوهبر چین و روسیه کشورهای اروپایی هم نشان دادهاند برخلاف آمریکا با برجام مخالفتی ندارند و به تعهدات خود مبنیبر تعامل و همکاری با ایران پایبند هستند.
۲- ادامه حضور ایران در برجام یعنی اینکه ایران همچنان میتواند با همین رقم دو میلیونو400 هزار بشکه به صادرات خود ادامه دهد برخلاف سال های ۹۰ و ۹۱ که صادرات نفت ایران تا یک میلیون بشکه کاهش یافته بود و درصورت ادامه آن وضع تصور صدور نفت در برابر غذا و دارو هم وجود داشت. درآمد حاصل از این مقدار صادرات نفتی در کنار درآمد صادرات غیرنفتی میتواند همچنان برای رشد و توسعه کشور ضروری باشد.
۳ - خروج از برجام پس از خروج آمریکا این بهانه را به دست مخالفان ایران میدهد که ایرانیان با ازسرگیری غنیسازی به دنبال بمب اتمی هستند؛ یعنی بازگشت به سالهای قبل از برجام که پرونده ایران در پرتو پروپاگاندای مخالفان خود از آژانس بینالمللی اتمی به شورای امنیت سازمانملل ارسال و مجوز تحریمهای هستهای صادر شد.
- صبوري چه بدي داشت؟
ثمينا رستگاري در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
تلگرام فيلتر شده و يك هفته ديگر هم احتمالا ترامپ از برجام خارج ميشود. براي كسي كه مخالف دولت روحاني باشد چه لذتي بالاتر از اين دو اتفاق ميتواند متصور باشد. در طول كمتر از يك ماه ميتواند نظارهگر كج شدن و افتادن اين دو دستاورد باشد. ميتواند كناري بنشيند و ببيند چطور آنها كه به دولت روحاني راي دادند يا 30 بر صفر انتخابات مجلس تهران را بردند يكييكي مثل برگ خزان از درخت ميافتند و به راهي ميروند كه آنها در خواب هم نميديدند.
حالا دولتي كه به حمايت از شبكههاي اطلاعرساني و مقاومت در مقابل فيلتر شدن آنها و قدرت ديپلماتهايش براي اقناع قدرتهاي بزرگ افتخار ميكرد الان بيسنگر و سپر شده و همه آن كساني كه روزي بيدليل و بيبهانه فرياد روحاني مچكريم سرميدادند در هشتگهاي انتقاد از دولت از هم سبقت ميگيرند.
صورت مساله اين است كه روحاني تلگرام را فيلتر نكرده در مقابل فيلتر آن هم سكوت نكرده، خرد سياسي حكم ميكند آنها كه به او راي دادهاند الان پشت سر او بايستند و اگر مطالبه خود را بحق ميدانند آن را پيگيري كنند. آنچه اتفاق ميافتد اما چيز ديگري است.
اكنون بازار انتقاد گرمتر از هميشه است. يك جمله درباره ناكارآمدي دولت بنويسيد حداقل 24 ساعت در فضاي مجازي مشهور ميشويد، از رايتان اعلام پشيماني كنيد اين شانس را داريد كه در رسانههاي بيگانه و روزنامههاي داخلي هم به شما اشاره كنند. خلاصه اينكه الان نان در گفتن همين حرفهاست.
يكي نوشته بود اگر قرار است كه رييسجمهور هم مثل ما به فيلتر تلگرام معترض باشد ديگر چه فرق است ميان ما، بنشيند در خانه و همين چيزها را بگويد. يكي ديگر هم گفته بزرگترين عيب تلگرام اين بود كه باعث پيروزي روحاني شد. لايك خوردن الآن در گفتن اين حرفهاست.
البته ناگفته نماند كه پيش از اين خارج شدن سريعالسير جهانگيري از تلگرام مثل يك پيت بنزين آتش دل طرفدارانش را شعلهور كرد. به نظر طرفداران دولت تلگرام مثل يك نردبان بود كه دولت از آن بالا رفت، انتخابات را برد و بعد در بالاي پشتبام ايستاد و اوراق شدنش را نظاره كرد.
اما آنچه امروز روحاني در صفحه اينستاگرامش نوشته نشان ميدهد كه نميخواهد در سكوت به فيلتر تلگرام رضايت بدهد بلكه ميخواهد مطالبه مردم را پيگيري كند. اما الان كوتاهترين ديوار، ديوار روحاني است.
وضعيت او الان مثل آن كسي است كه مالش را ربودهاند اما همه اطرافيان به جاي رباينده، او را سرزنش ميكنند كه چرا مالت را سفت نگرفتي يا چرا در را باز گذاشتي؟ ترامپ در امريكا نشسته و هم در حال رتقوفتق پرونده همخوابگياش با يك پورناستار است و هم در فكر از بين بردن برجام.
سران فرانسه و آلمان هم يكييكي سوار هواپيما ميشوند تا ناز او را بخرند و دست خالي برگردند. ظريف هم كه روزگاري مصدق معاصر ناميده ميشد الان در صفت زمينگير شدن بيشتر شبيه مصدق است اين زمينگير شدن نه حق او بود نه به دليل ناتوانيش. دكمه فيلتر تلگرام هم فشار داده شد توسط كي؟ خيلي براي كاربرش مهم نيست. شواهد براي مايوس شدن مهيا است اما هركسي كه به جاي غريزه همرنگ جماعت بودنش به حافظهاش مجال جولان بدهد، خوب ميفهمد كه يك اتفاق در حال تكرار شدن است،ميتواند به ياد بياورد كه در دوره دوم اصلاحات هم رييسجمهور بودن مترادف با تداركاتچي شدن بود و اين حرف آنقدر تكرار شد كه مثل يك اصل غيرقابل انكار در افكار عمومي نقش بست. همه آنها كه الان با يك تكرار ميكنم ذوق ميكنند و ميروند راي ميدهند آن زمان رييس اصلاحات را تنها گذاشتند تا تكوتنها و شكستخورده قدرت را به احمدينژاد تحويل دهد. سيد محبوب اين روزها آن موقع هدف بدترين طعنها و تيزترين حرفها بود. اين عده قليل ميدانند كه در پس چنين سرخوردگي چه اتفاق سهمگيني ميتواند در انتظار همه باشد. الان اگر ميخواهيد در فضاهاي مجازي مثل مور و ملخ بر سر شما بريزند كافي است بگوييد روحاني را تنها نگذاريم كافي است بگوييد كنار او بايستيد. او سه سال ديگر رييسجمهور است تداركاتچي بودنش را نبايد به يك باور عمومي تبديل كرد. البته كه اين كار تبديل به يك هنر ملي شده كه رييسجمهور را هيچكاره بدانند اما بايد در مقابل اين مساله مقاومت كرد.
موجي درست شده كه اگر حواسمان نباشد ما را با خود خواهد برد؛ به كجا؟ كسي نميداند. اگر 3 ساعت در صف راي ايستادن آنقدر بر ما گران آمده كه هر روز به يادش ميافتيم و آن را به رخ روحاني، ميكشيم لازم است تا قبل از روحاني خودمان آن را باور كنيم. سياست سوپرماركت نيست كه هر چه دلمان خواست از قفسهها برداريم؛ سياست حل كردن همين مسائل و مواجهه با همين مشكلات است. مطالبات ما را كسي كادوپيچ شده به در خانههايمان پست نميكند. نااميد شدن و پشت كردن به دولت اگر شما را به هدفتان نزديكتر ميكند در انتخابش تعلل نكنيد اما اگر يكبار از اين سوراخ گزيده شدهايد دگرباره آن را امتحان نكنيد.
- خودکشی از ترس مرگ؟
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
زمستان سال 1387 بود که گروه ویژه اقدام مالی (FATF) ایران را به بهانه «عدم کارآمدی در رژیم مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم» در لیست سیاه خود قرار داد. اتفاقی که آن روزها خیلی به چشم نیامد، اما نخستین حلقه از زنجیره اقداماتی بود که خیلی زود سناریوی «تحریمهای فلجکننده» را کامل میکرد.
ما در حالی به جرم حمایت از تروریسم سازمانیافته و پولشویی از حقوق مشروع خود محروم میشدیم که کشورمان آماج تهدیدات تروریستی بود و در مقابل، کشورهای منطقه همچون عربستان و قطر و ترکیه و... بدون کمترین نگرانی از اقدامات مجامع بینالمللی، رسما در حال سازماندهی ارتش وحشی و خونریز تروریستها در منطقه بودند!
ایران تا سال 94 همچنان در این لیست قرار داشت اما از آن زمان و با اجرایی شدن برجام، سیاست معروف «چماق و هویج» به کار افتاد و حضور ما در آن لیست تعلیق شد اما همچنان در لیست کشورهای «پرریسک» باقی ماند!
نمیتوان این نکته تلخ را ناگفته گذاشت که دولت تدبیر و امید که سالهاست شعار شفافیت سر میدهد، در سال 94 یک کار عجیب و پر خطر دیگر در راستای همه پنهانکاریها و چوب حراج زدنها به منافع ملی زد! در آن سال دولت، پیشنهاد گروه ویژه اقدام مالی (FATF) که به «برنامه اقدام» موسوم شد را پذیرفت، بدون اینکه نیازی ببیند بر اساس قانون اساسی آن را به تصویب نمایندگان برساند! این برنامه 42 ماده داشت و دولت متعهد شده بود مفاد آن را تمام و کمال اجرا کند! آنها که شدت نیاز حضرات را دیده بودند، برنامه زمانبندی هم تعیین کردند و حداکثر دو سال برای اجرای تمامی 42 ماده وقت دادند! کسی در اینجا خبردار نشد که این تعهدات چه بود و ما در آن 42 ماده چه تعهدی داده بودیم، اما هرچه بود، ایجاد تغییرات اجباری در برخی قوانین و نیز تصویب اجباری برخی قوانین، از جمله آن تعهدات بود!
میبینید که همین دو بخش مهم و محوری، سناریوی تسلیم یک کشور انقلابی در برابر زورگویان بود. سناریویی که آنها را به بزرگترین آرزوی دیرینه دشمنان ایران یعنی تاثیرگذاری روی مراکز تصمیمساز میرساند. یعنی بدون گسیل کردن مستشاران مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و...کاری کنند که با دست خودمان قوانینی علیه موجودیت و شرافت خودمان تصویب کنیم!
در اثر این تعهدات، دولت یازدهم پیدرپی لوایحی به مجلس فرستاد و با بهکارگیری انواع و اقسام روشها، کاری کرد که در مجلس تصویب شود! آخرین نمونه تاریخی و بیسابقه آن، تصویب لایحه الحاق ایران به کنوانسیون پالرمو بود که با ترجمه غلط و منحرف به مجلس داده شد تا نمایندگان بیاطلاع آن را تصویب کرده و ایران به یکی دیگر از این قیود تن دهد! همان که بعدها معاون حقوق رئیسجمهور مدعی شد بهخاطر «اغلاط تایپی» تغییر کرده است!
هرچه بود، دولت همه توانش را در راستای به دست آوردن دل آمریکا به کار بست و «برنامه اقدام» را مو به مو اجرا کرد!
اما اشتهای دشمن سیریناپذیر است و تا نابودی کامل ما از پای نمینشیند! این شد که علیرغم وعدههای پیشین مبنی بر اینکه اگر مفاد «برنامه اقدام»را عملیاتی کنید، شما را برای همیشه از لیست سیاه خارج میکنیم، دست به دبه زدند و ساز تازهای کوک کردند!
تیرماه 96 گروه ویژه اقدام مالی FATF نشست داشت و ما یعنی دولتمردان خوشخیالمان منتظر اینکه پرونده ایران از لیست کشورهای پرریسک هم خارج شود، اما آنها خیلی راحت اعلام کردند که ایران هیچ کار خاصی نکرده است که انتظار عادیسازی وضعیتش را داشته باشد! بنابر این همچنان در لیست کشورهای پرریسک باقی میماند!
همین تصمیم کافی بود تا دل برخی در داخل کشور به وحشت بیفتد و برای اثبات هرچه بیشتر حسن نیت(!) تلاش تازهای را آغاز کنند! نتیجه آن تلاشها که با مذاکره با کشورهایی مثل آلمان و اتریش پیش رفته بود، اخذ مهلتی 4 ماهه بوده تا کشورمان اقدامات باقی مانده در «برنامه اقدام» را کامل و نهایی کند!
آنها گستاختر از قبل، اینبار دقیقتر و شفافتر اعلام کردند چه میخواهند! گویی طلبی دارند که ما در پرداخت آن قصور داریم و حالا گریبانمان به دست آنها افتاده است! نکته تلخ ماجرا اینکه مقامات دولت، بدون کمترین مقاومتی تسلیم خواست آنها بودند و در حالیکه رهبر انقلاب صریحا از برجامهای یک و دو و سه و... نهی کرده بودند، بدون آوردن اسم، در حال تحقق آن بودند!
لابد میپرسید ارتباط این فشارها با برجام چیست؟!
خوب است بدانید در میان 9 اقدام مشخصی که FATF اجرای آنها را از مقامات کشورمان طلب کرده بود، مواردی مانند تصویب «لایحه الحاق ایران به کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم یا همان پالرمو» و لایحه «اصلاح قوانین مبارزه با تامین مالی تروریسم و مبارزه با پولشویی» وجود داشت که هر دو دقیقا ارتباطات منطقهای ایران و حمایتهای ما از نهضتهای آزادیبخش و جنبشهای انقلابی مثل انصارالله و حزبالله را هدف گرفته بود و معلوم است که پذیرش و تصویب این مقررات، یعنی اجرای برجام دو و سه و...!
یعنی همانطور که آنها توانستند بدون شلیک حتی یک گلوله، برنامه هستهای ما را متوقف کنند، حالا قصد دارند همان سناریو را در موضوعات منطقهای ما عملی کنند، آن هم با رای مستقیم نمایندگان مجلس و تلاش و لابی پشتپرده برخی دولتمردان!
از کشورمان مطالبه شد و اعلام گردید که در نشست ماه ژوئن (تیرماه 97) FATF، درباره وضعیت ایران تصمیمگیری خواهد شد. برهمین اساس، فشارهای دولت به مجلس برای بررسی سریعتر لوایح سهگانه درخواستی FATF تشدید شد و نهایتا این موضوع در دستور کار این هفته مجلس قرار گرفت.
حالا روی میز نمایندگان مجلس، سه لایحه مهم و حیاتی قرار دارد که مهمترین آنها، لایحه الحاق به پالرمو است.
با هزار بینه و سند میتوان ثابت کرد که ایران بیش از همه کشورهای منطقه در راه مبارزه با تروریسم هزینه داده و قانونهای نوشته و نانوشته را در این راه به کار گرفته است، این را خود آمریکاییها از همه بهتر میدانند چون میبینند که آرامش عراق و پاکسازی سوریه با همت ایران بوده نه نوکران آنها در منطقه!
بنابراین سادهلوحی است اگر فکر کنیم آنها با دیکته پالرمو دنبال منطقهای عاری از تروریست هستند، آنها در یک کلام میخواهند همه سرپلهای ما با جهان مستضعفین را قطع کنند!
اهرم قوی برای این کار، عدم همکاریهای بانکی با ایران است. چیزی که همه نمایندگان و دیگر مقامات را میترساند و به آنها میگوید«از ترس مرگ خودکشی کنید»!
اما واقعیت این است که ما، بعد از برجام، هیچ راه نرفتهای باقی نگذاشتیم، هیچ نقطه نامعلوم و کشف نشدهای نبود که برای دشمن آشکار نکنیم، اما باز هم میبینیم که وضع چگونه است!
ادعای همکاری همهجانبه با غرب و بینتیجه بودن این همکاریها، صرفا یک سخن بیپشتوانه نیست. کافی است یک ماه قبل را به یاد بیاورید، روزی که بانک «اوبر» اتریش (از معتبرترین بانکهای اروپا و نخستین بانک غربی که بلافاصله بعد از برجام، اعلام کرد آماده همکاری با ایران است) رسما اعلام کرد« به خاطر فشارهای تحریمی آمریکا همه برنامههایش را در ایران متوقف کرده است»!
میبینید که فرجام آن همه امتیازدهی یک طرفه در برجام، به دستاوردی رسید که به قول آقای ظریف حتی نمیتوانیم یک حساب بانکی در انگلیس باز کنیم و فرجام این همه همکاری سخاوتمندانه و افشای بالا و پایین سیستم بانکی پیش دشمن، این شده که حتی یک بانک معتبر جرات نمیکند با ما همکاری کند!
اما دولت دستبردار و عبرتبگیر نیست و بازهم فشار پشت فشار برای تصویب لوایح سهگانه!
امروز این لوایح روی میز نمایندگان است. به جرات میتوان گفت این یکی از تاریخیترین روزهای عمر مجلس دهم است و آثار این تصمیم، استقلال و حریت ایران را تحت تاثیر قرار میدهد.
نمایندگان مجلس در معرض آزمونی بزرگ قرار دارند، تجربه زیستن در سایه انقلاب در طول این 40 سال پر افتخار به ما نشان داده که بنبست و توقفی در کار نیست، اما دشمن میکوشد با بهرهگیری از عوامل داخلی، وضعیت را بحرانی و عدم توافق را مساوی با مرگ نشان دهد!
آیا نمایندگان از ترس مرگ دروغین و دشمن ساخته، خودکشی میکنند یا مردانه میمانند و راهی میگشایند؟
نظر شما