جاوید قرباناوغلی . دیپلمات ارشد در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«میراث احمدینژاد» نوشت:
دیرزمانی از چهار سال اول رئیسجمهور پیشین نگذشته است. همان کسی که به هنگام سخنرانی در سازمان ملل «هاله نور» او را احاطه کرده بود، برخی از بزرگان و امامان جمعه او را تا آسمان بالا بردند و از خوابهایی که دیده شده بود، سخن گفتند، توصیه کردند که نامه او به جورج بوش در کتابهای درسی گنجانده شود. اگر امروز از «حلقه انحرافی» دور و بر احمدینژاد سخنگفتن هزینهای ندارد و اگر گوینده آن با هر زبان و بیان که باشد، پاداش نگیرد، دستکم موردعتاب قرار نمیگیرد؛ اما باوجوداین هنوز ورود به برخی از «میراث احمدینژاد» اگر جرم نباشد، منهی است و آن را برنمیتابند. بر کسی پوشیده نیست قسمت اعظم مشکلات اقتصادی کشور محصول سیاستهای غلط و عوامفریبانهای است که از آن زمان آغاز شد و صدالبته این به معنای سرپوشگذاشتن بر ناکارآمدی دولت روحانی در برخی از بخشهای اقتصادی نیست که باید در وقت مقتضی به آنها پرداخته شود؛ اما غرض از این مقدمه معضل موردی بهنام «مسئله هستهای» است که تقریبا تمام وقت دولت یازدهم و دوازدهم را در حوزه سیاست خارجی به خود مشغول کرده و اکنون در حساسترین مقطع قرار گرفته است. نگارنده بارها بر این نکته تأکید کرده است که مسئله هستهای ایران از زمانی تبدیل به «بحران» شد که همان معجزه هزاره سوم دو گزاره «محو اسرائیل از کره زمین» و «نفی هولوکاست» را در مرحله حساس مذاکره با سه کشور اروپایی به مسئله هستهای سنجاق کرد. شش ماه پس از این سخنرانی کوبنده او، پرونده هستهای از شورای حکام به شورای امنیت سازمان ملل متحد احاله شد و قطعنامههای پیدرپی، تحریمهای منتج از آن، شکلگیری اجماع بینالمللی، تحمیل انزوای بینالمللی، محدودشدن صادرات نفت، مسدودشدن انتقال پول، سقوط آزاد وضعیت اقتصادی و... خود را نشان داد. از یاد نبردهایم همان رئیس دولت، قطعنامههایی را که گلوی کشور را میفشرد و معیشت مردم را دچار مضیقه کرده بود، «ورقپاره» نامید و تا شعار «آن قدر قطعنامه بدهید که قطعنامهدانتان پاره شود» پیش برد.
تا اینکه با تدبیر مقام معظم رهبری در راهبرد «نرمش قهرمانانه» و متعاقب آن رویکارآمدن دولت تدبیر و امید و اقبال جهان به این تغییر در سپهر سیاسی ایران، جایگزینی سیاست «تعامل با جهان» در عرصه روابط خارجی کشور به جای سیاست ستیزهجویی و نهایتا کلیدخوردن مذاکرات هستهای و سرانجام خوش آن با توافق کاملا قابلدفاع «برجام» از این عقبه نفسگیر عبور و شرایط به نفع کشورمان تغییر کرده و وارد دوره جدیدی در مناسبات با منطقه و جهان شد. حال سؤال این است؛ در شرایط کنونی که آمریکا با همراهی اسرائیل و عربستان درصدد برباددادن دستاورد سترگ هستهای، بازگرداندن شرایط جهان علیه ایران و وادارکردن کشورمان به پذیرش مذاکره مجدد، الحاقیه بر توافق قبلی و تحمیل محدودیتهای بیشتر در حوزه هستهای، موشکی و وادارکردن ایران به عقبنشینی و دستشستن از دستاوردهای منطقهای است، چه باید کرد؟ باید با چه زبان و ادبیاتی سخن گفت و چگونه محور حامیان برجام را تقویت و مخالفان آن را خلع سلاح کرد؟ متأسفانه تعارضات جناحهای داخل در کشور و استمرار اقدامات دلواپسان با اقدامات عملی، بهسرعت شرایط «بردن ایران در توافق هستهای را در وهله اول خنثی و در مرحله بعد با اوجگیری مناقشه عربستان با ایران بهویژه در بحران یمن و سپس رویکارآمدن ترامپ در آمریکا و شکلگیری اتحاد سهجانبه و نامیمون «آمریکا، اسرائیل و عربستان» شرایط را به نحوی تصورنکردنی به ضرر ایران تغییر داد. بیتردید ایران فرصتهای گرانقدری را از زمان توافق و اجرای آن و بهویژه یکسالونیم باقیمانده از دوره اوباما پس از دستیابی به توافق در موضوع هستهای و همچنین بازسازی و بهبود روابط با عربستان را از دست داد.
به ندای اوباما برای حل مشکلات روابط «تا حدی که ممکن» است، پاسخ منفی داد، به بهانه اعدام نابخردانه «شیخ نمر» به دست جریاناتی در عربستان سعودی، سفارت عربستان در ایران به آتش کشیده شد که احتمالا با هدف ویرانکردن آخرین پلهای روابط بین دو کشور صورت گرفت. نبود تدبیر در «نقدکردن پیروزیها در عراق، سوریه و حتی یمن به دستاورد سیاسی» و اصرار بر ضربهفنیکردن حریفی که در خاک نشسته بود و سوقدادن اروپا به سمت آمریکا با غفلت از «مذاکره» در حوزههایی که آنها برای نجات برجام از خیز بلند ترامپ برای باطلکردن آن، همه از اقدامات ناصوابی بود که فرصتهای ذیقیمتی را از بین برد. اکنون در شرایطی که کمتر از یک هفته به اعلام نظر آمریکا باقی مانده و جهان در التهاب تصمیم یک فرد در دغدغه به سر میبرد، ادبیات «معجزه هزاره سوم» با اندک تغییری در الفاظ دولتمردان کنونی و غافل از بازتاب و تأثیرات مخرب آن در بین کشورهای جهان در حال احیاشدن است. شعار خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (انپیتی) را که نظام در سختترین شرایط دوره قبل وارد این حیطه نشد، سردادن برخي شعارهاي ديگر بازگشت به همان سیاست احمدینژاد و البته در شرایط شاید به مراتب سختتر است. قبلا گفتهام که هنوز و حتی در صورت خروج آمریکا، برجام خاکریز قابلاتکایی است که باید از آن برای پیشبرد اهدافی که در توافق هستهای داریم، استفاده شود. سردادن شعارهای آنچنانی حتی در قالب ادبیات «توییتر» یا از تریبون سخنرانی در مقابل جمعیت انبوه، غلتیدن در دامی است که اسرائیل، عربستان و ترامپ پهن کردهاند. با زبان لَیّن سخنگفتن توصیه خداوند به موسی و هارون است تا چه رسد به ترامپ و شاهزاده سلمان و نتانیاهو.
- پاكدستي؛ اولويت اول
ابراهيم اميني در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
تهران به اعتبار اينكه هم پايتخت ايران است و با توجه به جمعيتي 12 ميليون نفري شناور در شهر از اهميت ويژهاي برخوردار است. بعد از رياستجمهوري جايگاه حقوقي شهردار قرار گرفته و ميبينيم وقتي بحث انتخاب شهردار به ميان ميآيد از شخصيت موثري مانند معاون اول رييسجمهور...
... برخي وزرا و ديگر اشخاص داراي سوابق موثر مديريتي دعوت ميشوند كه بيايند و تهران را اداره كنند.
با توجه به همين اهميت كسي كه به عنوان شهردار انتخاب ميشود بايد پتانسيلهايي داشته باشد كه بر اساس آن ويژگيها بتواند كلانشهر تهران را با تمام پيچيدگيها و تنوع خدمات شهري به خوبي اداره كند. وجود بيش از 50 سازمان و شركت و حدود 70 هزار پرسنل در ساختار شهرداري تهران به خوبي لزوم انتخاب شهردار را روشن ميكند. به نظر من اولين ويژگي شهردار تهران بايد پاكدستي باشد. شهردار آينده بايد بتواند با فساد مبارزه كند و روابط سالم و قانوني را در دستگاه مديريت شهري تضمين كند. پاكدستي شهردار را هم ميتوان از روي پيشينه او در جايگاههاي مديريتي كه قبلا در آنها حضور داشته، تشخيص داد. از طرف ديگر شهردار تهران بايد از توان بالايي در انسجامبخشي سازماني برخوردار باشد و بتواند تمام زيرمجموعههاي شهرداري تهران را در چارچوب يك مديريت يكپارچه و همراستا اداره كند.
شهردار تهران بايد بداند خدماتي كه شهرداري ارايه ميدهد خدمات متنوعي است كه بايد بتواند آنها را از حوزه سياست جدا كند. طبيعي است كه شهردار هم طبيعتا ديدگاه سياسي دارد اما نبايد شهردار صرفا به عنوان چهرهاي سياسي نزد افكار عمومي شناخته شود بلكه وجه اصلي او تخصص و توانمندي در سطوح بالاي مديريتي باشد. چنين فردي طبيعتا نبايد به شهرداري به عنوان سكوي پرتاب رسيدن به رياستجمهوري نگاه كند. اگر شهردار چنين ديدگاهي داشته باشد تلاش خواهد كرد با كارهاي نمادين توجه شهروندان را جلب كند و در اين مسير منابع اداره شهر در مسيرهاي نادرست هدر ميرود. اجراي طرحهاي اصولي و بهبود كيفيت زندگي در شهر تهران نيازمند انتخاب شهرداري است كه بتواند با توان جسمي بالا و نشاط و سرزندگي براي اداره پايتخت وقت بگذارد. به جز ويژگيهاي ذكر شده، شهردار تهران بايد شخصيتي بدون حاشيه باشد. كسي كه قدرت تعامل با تمامي اركان نظام را داشته باشد، با شوراي شهر ارتباط مستمر و تعامل داشته باشد و بتواند از ظرفيت شورا براي اصلاح روندهاي مديريت شهري بهره بگيرد. در سايه اين تعامل و همكاري است كه ميتوان اميدوار بود وضعيت نامطلوب شاخصهاي كلانشهر تهران در حوزههاي مهمي مانند محيطزيست، آسيبهاي اجتماعي، ترافيك و... بهبود پيدا كنند.
- رجزخوانی پاول دورف و پاسخ دکتر روحانی
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
رجزخوانی نقش مهمی در جنگ ایفا میکند. نه اینکه این امر مخصوص جنگهای صدر اسلام باشد و یا رسمی صرفا عربی باشد. همین امروز هم سران کشورهای دنیا برای هم رجز میخوانند و اتفاقا همین رجزها نقش مهمی در رقم زدن جنگ ایفا میکند. به عنوان نمونه در همین حمله چند روز پیش ایالات متحده به سوریه رجزخوانیهای صریح و تند ترامپ و پوتین را شنیدیم. وقتی ترامپ اعلام کرد قصد حمله به سوریه را دارد پوتین به عنوان متحد سوریه در مبارزه با داعش، آمریکا را تهدید کرد و نتیجه این رجزخوانیها آن شد که حمله ترامپ به سوریه آن قدر ضعیف انجام شد که حتی صدای سران گروههای معارض مسلح سوری را هم در آورد.
در روزهای گذشته هم شاهد یک رجزخوانی خیلی تند از جانب پاول دورف برای مردم ایران بودیم که متاسفانه اصلا آن طور که شایسته است مورد توجه قرار نگرفت. اساسا یک نکته مهم در رجزخوانیها آن است که باید رجزها به هم مرتبط باشند. به عنوان نمونه در جنگ احد وقتی مسلمانان شکست سختی خوردند ابوسفیان در حالى که بتهاى بزرگ را روى دست گرفته و غرق سرور و شادى بود، از این فرصت مناسب استفاده کرده و فریاد مىکشید: «اعل هبل، اعل هبل؛ سرفراز باد بت ما، هبل»؛ یعنى این پیروزى ما به بتپرستى مربوط است. پیامبر(ص) به محض آنکه متوجه شد فوراً به على (ع) و سایر مسلمانان دستور داد، پاسخ این منادى شرک را چنین بگویند: «اللهأعلى و أجلّ، الله أعلى و أجلّ؛ خدا بزرگ و توانا است. ابوسفیان باز دست از تبلیغ افکار مسموم خود نکشید و گفت: «نحن لنا العزّى و لا عزّى لکم؛ ما بت عزّى داریم و شما چنین بتى ندارید». پیامبر، فرصت را از دشمن گرفت و دستور داد که مسلمانان همگى فریاد بزنند «الله مولانا و لا مولى لکم؛ یعنى اگر شما به یک بت که قطعه سنگ و یا چوبى بیش نیست، متکى هستید، تکیهگاه ما خداوند بزرگ و توانا است. با دقت در این موارد تاریخی و امروزی این گونه رجزخوانیها روشن میشود اصل رجزخوانی خودش بخش مهمی از جنگ روانی و تعیینکننده مناسبات دو طرف نزاع است.
دو هفته قبل مسئولین نظام اسلامی اعلام کردند که تصمیم نظام برای کنار گذاشتن تلگرام قطعی است و به جهت ضررهای فراوان امنیتی، اخلاقی و اقتصادی تلگرام قطعا این شبکه اجتماعی در ایران فیلتر خواهد شد. اگر به درصد بالای سهم ایران از بازار تلگرام دقت کنیم این تصمیم تهدیدی جدی و مستقیم برای پاول دورف محسوب میشود. پاول دورف در پاسخ این تهدید تنها به یک جمله بسنده کرد. گفت فیلم مورد علاقه من «300» است. به راستی این رجزخوانی چه مناسبتی با تهدیدات مسئولین جمهوری اسلامی دارد؟ آیا صرفا این تحلیل که بگوییم او خواسته بگوید ایرانیان را انسانهایی خشن و وحشی میدانم تحلیل مناسبی است؟
پاسخ با اندکی دقت در مضمون فیلم سیصد روشن میشود.
فیلم «300» ماجرای حمله سپاه چند صد هزار نفری ایرانیان به فرماندهی خشایارشا به یونان را روایت میکند. در این فیلم لئونیداس پادشاه یونان که نماد شجاعت، دلیری و حمایت از آزادی غرب در برابر هجوم وحشیانه ایرانیان است، موافق نبرد با ایرانیان است و الهه جنگ که باید اجازه جنگ را صادر کند مخالف این نبرد است. از آنجا که لئونیداس نمیتواند موافقت وی را بگیرد با سپاه سیصد نفری خود به استقبال سپاه ایران میرود. در ابتدای نبرد، سربازان اسپارتی هزاران نفر از سربازان ایرانی را قلع و قمع میکنند. روز دوم گارد جاویدان که سربازان زبده سپاه ایران هستند به جنگ اسپارتها میروند که آنها هم شکست میخورند سپاه ایران غولهای خونخواری دارد که اتفاقا لئونیداس سر یکی از همین غولها را جدا میکند و آنها هم کاری از پیش نمیبرند درمرحله بعد فیلهای ایرانی وارد میدان میشوند که آنها هم شکست میخورند و ته دره میافتند. نکته جالب توجه در این فیلم آن است که خشایارشا برای مذاکره نزد لئونیداس میرود ولی لئونیداس میگوید ما برای دموکراسی و آزادی غرب حاضریم کشته شویم. در روز سوم هم کرگدنها و جادوگرهای ایرانی حریف اسپارتها نمیشوند. در روز بعد با خیانت یک یونانی، سپاه ایران موفق میشود سپاه اسپارتها را دور بزند و آنها را شکست بدهد اما در اثنای همین نبرد در داخل یونان هم اتفاقاتی میافتد و سپاه پر تعداد یونان در مقابل لشکر به شدت ضعیف شده ایران صفآرایی میکند.
از منظر پاول دورف آنچه در این فیلم میتواند پاسخ رجزخوانیهای مسئولین کشورمان باشد همان مقاومت قهرمانانه سپاه 300 نفری اسپارتها در برابر لشکر چند صد هزار نفری تا بن دندان مسلح خشایارشا است. دورف میخواهد بگوید اگر همه 80 میلیون نفر شما هم در برابر من و تیمم صفآرایی کنید و تمامی امکانات سختافزاری و نرمافزاریتان را به میدان بیاورید مقابل همه شما میایستیم. میخواهد بگوید ما از نسل اسپارتها هستیم که برای آزادی و دموکراسی حاضریم هر اقدامی را انجام دهیم. این تهدید یعنی به سخره گرفتن تمام مواضع مسئولین کشورمان در برابر تلگرام و تهدید به بیاثر بودن آنها. یعنی اگر کانال رئیسجمهور و معاون اول او و... در تلگرام تعطیل شود و به پیامرسانهای ایرانی منتقل شود و اگر تلگرام فیلتر شود و اگر... باز هم مقابل شما میایستم و میدان را خالی نمیکنم.
بعد از این تهدید صریحِ پاول دورف منتظر بودیم مسئولین کشورمان رجزی بخوانند مناسب با این تهدید. شایسته نبود رئیسجمهور محترم دوباره در سخنرانی خود و یا در پستی که در توئیتر بهاشتراک گذاشت یک دو قطبی درست کند و چنین القا کند که مخالفین ادامه فعالیت تلگرام در واقع زندگی مردم را مختل میکنند یا اینکه فیلتر تلگرام باعث از بین رفتن رقم قابل توجهی از اشتغال مردم خواهد شد. یا اینکه فیلتر تلگرام به معنای نامحرم بودن مردم است. ایشان به عنوان نماینده ملت غیور ایران باید قبل از آنکه به فکر تسویهحساب با جناحهای سیاسی داخلی باشد به فکر پاسخی دندان شکن به این تهدید آشکار دورف میبود. مثلا کاش با همان ادبیات دورف به وی میگفت من هم از انیمیشن نبرد خلیجفارس 2 خوشم میآید. تا هم نسبت او با آمریکا را یادآوری کند و هم عزم جدی مردم ایران در مقابله با استکبار را. البته هنوز هم برای یک رجزِ درخور دیر نیست. ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است. واقعا اگر مردم را محرم میدانند قراردادی که دولت محترم با مالک تلگرام امضاء کردهاند را در معرض عموم قرار دهند.
نکته دیگر آن است که وقتی کسی رجزخوانی میکند یعنی پذیرفته است که در یک نزاع و نبرد وارد شده است. پاول دورف خودش را در جبهه مقابل ملت و دولت ایران تصویر میکند (هر چند این امر مطلب تازهای نیست و قبلا هم نشانههای فراوانی از این امر ارائه شد اما رجزخوانی اخیر، این صفآرایی را بسیار روشن فریاد میزند). شایسته است مسئولین بلند مرتبه ما در دولت و مجلس و... ابعاد این نبرد را برای مردم توضیح دهند. اگر محرمانه نداریم مسئولین به جای شانه خالی کردن از زیر بار فیلتر تلگرام و به دوش یکدیگر انداختن مسئولیت آن، بیایند و عرصههای مختلف رویارویی تلگرام با ملت ایران را توضیح دهند. آمار و اطلاعاتی که از جرائم سازمان یافته در تلگرام و عدم کنترل و نظارت دولت بر این فضا را برای مردم روشن کنند. مردم ایران اسلامی بارها نشان دادهاند آنقدر با عظمت هستند که در برابر هیچ رجزی میدان را خالی نمیکنند و از هیچ معرکهای شکست خورده بیرون نمیروند. کافی است مسئولین اندکی با مردم همراه شوند و واقعیتهای تلگرام را با مردم در میان بگذارند. همان واقعیتها و آمار و ارقامی که کشورهای اروپایی و روسیه را وادار کرده تصمیم جدیای برای مقابله با این به ظاهر پیام رسان بگیرند.
نظر شما