از سوی دیگر، شرکتهای بزرگ اروپایی یک به یک ترجیح میدهند از همکاری با ایران انصراف دهند. یک نمونه توتال بود که رسما اعلام کرد درصورتیکه نتواند معافیت از تحریمهای آمریکا را اخذ کند تا 4نوامبر از فاز 11پارسجنوبی خارج میشود. بیمه P&I لندن هم مستند به تماس آمریکا با وکیلشان، آنها نباید تا نوامبر منتظر بمانند و از 4مه، اگر کشتیها و نفتکشهای ایرانی را بیمه کنند با تحریم مواجه میشوند. تحریم بیمه P&I بهدلیل اهمیتش برای بیمه نفتکشها، در انتقال نفت ایران تأثیر میگذارد. اروپا کجا ایستاده است؟ ما چه کنیم؟
1- از منبع موثقی شنیدهام که اواسط هفته گذشته، صدر اعظم آلمان، جلسه مشترکی با وزارت خارجه و مسئولان حوزه صنعتی، بانکی و فاینانس این کشور درباره تعاملات اقتصادیاش با ایران برگزار کرده است. ماحصلش این بوده که تصمیم برای ادامه مبادلات اقتصادی با ایران به بروکسل و اتحادیه اروپا واگذار شود.
ساده شده این موضوع آن است دولت آلمان بهصورت مستقل وارد میدان حمایت از کسب و کارهای بیمهای، بانکی، صنعتی و نفتی با ایران نشود و تابعی از اتحادیه اروپا باشد. از همین روست که مدیرعامل زیمنس اعلام کرد که دیگر نمیتوائد سفارش جدیدی از ایران بگیرد. یا بیمه آلیانتس گفته است که بیمه هایش برای ایران را تنها تا دوره زمانی مشخص شده ادامه میدهد. چرا توجه به این موضوع مهم است.
2- حجم روابط اقتصادی اتحادیه اروپا با ایران 6صدم درصد مبادلات اقتصادی این اتحادیه را تشکیل میدهد. درصورتی که حجم روابط اقتصادی مجموع کشورهای اتحادیه اروپا با آمریکا، چیزی حدود 40درصد مبادلات اقتصادی اتحادیه است. بهعبارت سادهتر اروپا 666برابر بیشتر با آمریکا رابطه اقتصادی دارد تا ایران.
بسیاری از بانکها و شرکتهای بزرگ هم سهامداران غیردولتی دارند. پس دولت نمیتواند به بانکها و شرکتها تکلیف کند. سهم رابطه اقتصادی ایران در اقتصاد آلمان 2دهم درصد است حال آنکه آلمانیها بیش از 111میلیارد یورو با آمریکا تعاملات اقتصادی دارند.
3- عمده سهام شــرکــت وینترشال آلمان متعلق به کمپانی بزرگ BASF است. این کمپانی در آمریکا کسب و کار بزرگ دارد. بنابراین بعید است وینترشال مذاکرات توسعه میادین نفتی ازجمله سهراب را ادامه دهد. توتال هم کمتر از 50 درصد ممکن است بتواند مجوز ادامه فعالیتش را در فاز 11پارسجنوبی از اُفک بگیرد؛ سازمانی که تمام فعالیتهای اقتصادی اروپاییها را با ایران زیرنظر گرفته است.
در چنین شرایطی باید واقعبین بود و احتمال همکاری بانکهای اروپایی را با ایران ضعیف دانست. بانکها که کار نکنند پول انجام پروژههای نفتی به ایران منتقل نمیشود و طبیعتا پروژهها انجام شدنی نیست. شاید تنها بتوان به 2، 3 بانک چینی و یکی، دو بانک روسی برای نقلوانتقال پول نگاه کرد.
4- به جز ترکیه بقیه اروپاییها، از نیمه سال 2019بعید است نفت ایران را ببرند. بنابراین باید منتظر کاهش صادرات بیش از 400هزار بشکهای به مقصد اروپا باشیم. این آمار فقط برای حوزه اروپاست. آنچه گفته شد واقعی است مگر آنکه، اتحادیه اروپایی بهصورت عملیاتی در دفاع از شرکتهایش جلوی آمریکا بایستد. که البته این «مگر» اما و اگرهای بزرگی دارد و ساده نیست.
5- برخی معتقدند سیاست اروپا، حمایت از همکاری با ایران در سطح دولتها و سیاسیون است تا ایران را در برجام نگه دارند، از سوی دیگر در کار شرکتهای بزرگشان برای قطع همکاری با ایران دخالت نکنند تا آنها تحتتأثیر تحریم آمریکا نروند. در این شرایط شاید شرکتهای کوچک اروپایی بتوانند با ایران کار کنند. مانند شرکت PERGAS انگلیسی که رهبری کنسرسیومی را برعهده گرفته است که درصورت نهایی شدن قراردادش میخواهد میدان نفتی کرنج را توسعه دهد. واقعیت این است که این شرکت متشکل از چند نفر پولدار انگلیسی است و رزومه بزرگی در نفت ندارد. باید حواسمان باشد که در این شرایط حیاط خلوت شرکتهای کوچک و ناکارآمد غربی نشویم!
6- معتقدم در این شرایط هیچ راهی بهتر از ارائه تحلیلهای واقعی و صداقت داشتن با مردم نیست. عامه مردم اگر بیشتر از مسئولان قلبشان برای کمک به کشور نتپد، کمتر هم نخواهد تپید. پس باید راحت با مردم صحبت کرد. هر چند ظریف و تیم همراهش، تمام تلاششان را برای ادامه همکاری مؤثر اقتصادی اروپاییها در برجام انجام میدهند اما نباید آن سوی سکه را هم از مردم پنهان کرد.
آنچه میفهمم این است که اگر کشور میخواهد در برابر حمله اقتصادی-نفتی که ناجوانمردانه منافع خرد و کلانش را تهدید میکند بایستد مهمترین راهش اتکاء به ظرفیتها و همکاری داخلی، ملی و مردمی است. این حرف سادهای است اما در عمل مقدمات مهم و زیادی میخواهد. اولینش این است که مردم را بهحساب بیاوریم.
نظر شما