کشور پاکستان دارای بنیانهای اولیه دمکراتیک هست، اگرچه دولتهای پایدار را نظامیان تشکیل میدهند، زیرا اگر از حدود و مبانی دمکراسی عدول کنند، امکان تغییر و جابهجایی قدرت درون ساختار حکومتی میسر است.
پاکستان از یک سو به لحاظ جامعه شناسی سیاسی، ترکیبی از پیکار جویان داخلی و خارجی است که با قدرت، ثروت و ایدئولوژی بر اداره امور و سرنوشت سیاسی پاکستان تأثیر میگذارند، از طرف دیگراحزاب و شخصیتهای پاکستان نیز با آگاهی نسبت به فقر و عقب ماندگی این کشور بزرگ اسلامی و فشاری که پیوسته از جانب کشور بزرگتری چون هندوستان به آن وارد میشد، بین خاستگاه ملی و انتظارات خارجی در جدال و نوسان بودهاند.
بههمین منظور پیوسته 3 تفکر بر سرنوشت سیاسی پاکستان حاکم بوده است که گاهی در کنار هم و گاهی در مقابل هم عمل کردهاند؛
1 - تفکر نظامی که از خاستگاه قدرت حرکت میکند و میتواند میان قدرتمندان داخلی - منطقهای و فرامنطقهای حول محور قدرت تعامل ایجاد کند. این خاستگاه پیوسته مردم سالاری و دمکراسی را به معنای تمکین و اطاعت از قدرت تعریف کرده و هر جا تفکر دمکراسی در برابر قدرت، تمکین نکرده- چه در دوره ضیاءالحق و چه در زمان مشرف- پدری چون علی بوتو و دختری چون بینظیر بوتو قربانی دمکراسی شدهاند.
2 - تفکر مبتنی بر شریعت که در پناه قدرت سیاسی ملی و قدرت ایدئولوژیک منطقهای مقبولیت خود را با مشروعیت بخشیدن به قدرت ادامه داده است، این تفکر اگرچه نسبت به منفعت طلبی برخی سیاستمداران داخلی و وابستگی قشری از آنان به تجملات و امکانات بیگانگان از یکسو و وجود فقر و تبعیض و بیعدالتی از سوی دیگر معترض بودهاند اما پیکارجویانی چون سپاه صحابه، القائده و طالبان را درون خود پرورش دادهاند و این جریانات نیز برای ادامه حیات و تأثیرگذاری برمعادله قدرت در پاکستان ناچار به ارتباط ایدئولوژیک با پایگاههای دینی، سیاسی و مالی کشورهایی چون عربستان سعودی بودهاند که در بهترین شرایط پاکستان را به میدان نبرد میان مذاهب و در بدترین شرایط به حاکمیت استبداد تبدیل کرده و هیچ گام مثبتی در جهت رفع تبعیض، بیعدالتی و کوتاه شدن دست خارجی بر نداشتهاند.
3 - خاستگاه سوم را مردم سالاری و دمکراسی تشکیل میدهد که در کشور فقیری به لحاظ اقتصادی و ناهمگون به لحاظ فرهنگی، اعتقادی و سیاسی چون پاکستان، آنقدر هزینه بر است که از عهده احزاب و شخصیتهای بومی بدون تکیه بر قدرتهای خارجی بر نمیآید.
به همین خاطر فعالیت سیاسی احزاب در پاکستان را میتوان عرصه بازیگران منطقهای و بینالمللی که از قدرت و ثروت و ایدئولوژی در جهت اهداف خود استفاده میکنند دانست که قربانیان واقعی آنرا مردم پاکستان، دمکراسی و گاهی منتخبین آنان تشکیل میدهند.
حال این منتخبین چه خانواده بوتو باشند که قربانی قدرت طلبی دولت ملی شدند و چه ضیاءالحق که (حتی برای عفو علی بوتو به درخواست علمای جهان اسلام از جمله ایران اعتنا نکرد) خود قربانی رقابت قدرت میان بازیگران منطقهای و بینالمللی شد و این مظلومیت مردم و توسعه نیافتگی جامعه پاکستان است که اینگونه اداره میشود.
حتی اگر قشری مرفه، قشری تحصیل کرده و قشری حاکم و کشور مسلح به سلاح هستهای باشد، تا زمانیکه قدرت، ثروت و فرهنگ، همگانی نشود و تبعیض و بیعدالتی و دخالت خارجی باشد، این وضعیت تغییر نمیکند.
* رئیس کمیته روابط خارجی
مجلس شورای اسلامی