با این حال، در این پرسهزنی در کورهراههای اینترنتی، انبوهی مسائل اندیشگی (نه ضرورتاً فلسفی) نظرم را به خود جلب کرد که پیرامون رویدادهای ریز و درشت گوناگون، در اینجا و آنجای جهان سامان گرفته بودند؛ از وب نوشتهای فردی و گروهی گرفته تا پایگاههای اینترنتی متعلق به دانشگاههای دنیا، سازمانهای غیردولتی و رسانههای دیجیتالی متنوع اما مسائل ریز و درشتی که بخشی از محیطهای نام برده را اشغال کرده بودند، طیف متنوعی از امور و انگیزههای کاملاً فردی تا مسائل مرتبط با جامعهای خاص، جهانی و سیارهای را دربرمیگرفت.
در این میان، اصلاً مهم نبود که آیا یک مسئله خاص، از قابلیتی جهان شمول برخوردار است و یا دیگران به آن توجه دارند، یا نه؛ بلکه کافی بود، تنها در یک فرد تکانهای پدید آورده باشد تا موضوع تفکر قرار گیرد. نیز از سویی میشد مسائلی را دید که از صبغهای قومی، اجتماعی، جهانی و سیارهای و حتی کیهانی برخوردارند؛ از سخن درباره زبان یک قبیله خاص آفریقایی گرفته که کمتر از 100 سخنگو دارد تا مشکلات مربوط به مهاجرنشینهای پیرامون شهرهای بزرگ اروپایی، احتمال وقوع جنگ جهانی سوم و دغدغههای مربوط به حیات در کره زمین و کل هستی.
بیتردید، هر یک از این مسائل متنوع، میتواند مورد تأمل جدی قرار گیرد، اما نکته مهم در این به ظاهر آشفته بازار، نظمی است که بر آن حکمفرماست؛ نظمی که نه از ارتباط خطی و سلسلهوار پدیدهها و امور، که از ارتباطی ریزوموار*و غیر سلسله مراتبی سرچشمه میگیرد.
به این معنا که مثلاً یک مسئله کاملاً فردی و به ظاهر بیاهمیت در یک وب نوشت شخصی، میتواند از طریق پیوندهای خاص خود با دیگر وب نوشتها و پایگاههای اینترنتی، به مسئلهای جهانی بدل شود و یا برعکس، دغدغهای جهانی در کنج خلوتی خصوصی و فردی، ابعاد و اهمیتی دگرسان یابد. آنچه در این چرخه میبینیم، حرکت از پدیدهها و امور خرد به سوی امور کلان و یا برعکس است.
این دیالکتیک همزمان «خرد و کلان» شدن امور از جمله ویژگیهای زندگی دیجیتال امروزین است. نیز از همینرو، در گذشته، نخبگان هر علم، محور رویدادها و مسائل فکری قرار میگرفتند، اما اکنون واقعیت آن است که براثر گسترش شاهراههای ابر اطلاعاتی، امکان داد و ستد اطلاعات برای همگان فراهم آمده است. این امر که از آن به عمومی شدن دانش و معرفت یاد میشود، به پیدایی «انقلاب دانایی» و به تبع آن «جامعه اطلاعاتی»دامن زده است.
از این رو، آینده پژوهان، جامعهای را در مسیر پیشرفت دانستهاند که شهروندان آن هر چه بیشتر، آزادانه از مجاری اطلاعاتی گوناگون بهره گیرند. پس، آنچه هماکنون بهتدریج اهمیت روزافزون مییابد، بستههای اطلاعاتی است که در فضای شناور اینترنتی- به قول اندیشمندی- از آگاهیهای پارینه سنگی گرفته تا شاهراههای ابر اطلاعاتی، میان شهروندان مجازی معامله میشود.
اگرچه، نمیتوان از این واقعیت هم چشم پوشید که گاه همین بستههای اطلاعاتی، تخممرغ شانسیهایی را میمانند که تنها ظاهری زیبا و شکیل دارند.به هر روی، اینک میتوان تحولات عمدهای را در حوزه علوم انسانی و به ویژه فلسفه گواه گرفت. به این معنا که- آن گونه که اشاره شد- با دسترس پذیری دانش و فلسفه برای همگان، نه لزوما نخبگان و فرآوردههای دانشگاهی، گونههای مختلف پاتوقهای مجازی وغیر مجازی، پیش برنده گفتوگوهای علمی و فلسفیاند.
از همین روست که پرسش از وجود که پیشتر در فلسفه اسکولاستیک(مدرسی) از اهمیت ویژهای برخوردار بود، هم اینک از مطرح شدن، طرفی بر نمیبندد (مگر در حوزههای کاملا دانشگاهی)، بلکه به یک معنا، «وجود» در یک بافت فردی، اجتماعی و تاریخی خاص تبلور مییابد. در چنین وضعیتی، دور از انتظار نیست که دیگر، از پیدایی «بزرگان» فلسفه و به تبع آن، از فلسفههای سامانمند و موضوعات کلان و انتزاعی فلسفی خبری نباشد. به تعبیری بهتر، همه در این نظم چرخهای- که پیشتر از آن سخن گفتیم- شرکت دارند و تنها سهم خود را از تفکر باز میگویند و بس.
اکنون غول تفکر از شیشه بیرون پریده و به شدت در حال تکثیر شدن است. اینجاست که نگاه به قلههای بزرگ تفکر، نه برای چگونه اندیشیدن که تنها، حکم گشتو گذاری در باغ اندیشه را دارد. این امر به آن معناست که تفکر آزاد، سرشت جهان معاصر است. تفکری که به گفته هایدگر، پارسایی پرسش، ماهیت آن است. به همین دلیل، هم اکنون پیوسته از نسبت انسان با اشیا و پدیدارهای پیرامونش پرسیده میشود. گویی اشیاء چنان زبان گشودهاند که از ما میخواهند به آنها بیندیشیم. زمانی بنیانگذار پدیدار شناسی، «ادموند هوسرل» آگاهی را التفات به چیزی نسبت میداد.
او چیزها و پدیدارها را متعلَّق آگاهی میدانست، یعنی این آگاهی بود که اشیا را به حضور میطلبید؛ اما هم اکنون، این پدیدارها و چیزها هستند که آگاهی و تفکر را فراخود میخوانند. به همین خاطر، «ژاک لکان»؛ روانکاو و فیلسوف فرانسوی ابایی ندارد که بگوید:اگر کسی میخواهد نظریه روانکاوانه مرا درباره «میل»(desire) بفهمد باید فلان فیلم مشهور «بونوئل» را ببیند. بنابراین، هم اینک، همه اجزای عالم از زیر اتمها تا بزرگترین ذرات، ما را به اندیشیدن درباره خودشان، فرا میخوانند. این شور بازشناخته شدن و از نو اندیشیده شدن، در متن زندگی انسان امروز موج میزند. اکنون، او (انسان) نمیتواند بین خود و پدیدارها و اشیای اطرافش تمایز بگذارد و خود را گل سر سبد هستی بپندارد.
گویی تمام هستی از آغاز تا پایان حق خود را میطلبد. اگر پیش از این، تفکر در بند روانشناسی متفکر و تابع حالات وجودی وی بود، چرا که به فرجام، او بود که مهر خود را بر آن (تفکر) نقش میزد و از این حیث، تفکر، تنها در برخی ساحات وجود آرام داشت، اما اینک، همه وجود، در تب و تاب تفکر است.
شاید بتوان گفت؛ تفکر همان وجود است.آیا با این وصف، هنوز هم میتوان از مهمترین رخدادهای فکری سخن به میان آورد، یا اینکه باید بدون در دست داشتن نقشهای، کولی وار به ساحتهای گوناگون وجود سرک کشید و در این نظم چرخهوار دانایی سهیم شد؟ و یا شاید بتوان در پاسخ پرسش یاد شده گفت: از هیچ کجا «خبر» واز همه جا «خبر».
* ریزوم: ریشههای فرعی یک گیاه هستند که پیوسته در حال تکثیرند.