بیشترین فوتبالگوها، فیلمپردازها، خبرخوانها و مدیرهای رادیو و تلویزیون، واژه رِسانه را نادرست بر زبان می آورند و به خورد تماشاگر میدهند.
- پهپاد
دردا و دریغا که این نارواگویی را مدام شماری از مدرسها و «استاد»های علوم ارتباط و رسانه در هماندیشیها و شاید در کلاسهای درس آموزشکدهها و آموزشگاهها، دانشکدهها و دانشگاهها میگویند. البته در این حیطه «آنقدر کشته زیاد است که کفن نتوان کرد». هفته پیش خبر نشر کتاب «روزنامهنگاری پهبادی»! را خواندیم که لابد پدید آورنده نمیداند که «پهپاد» سرواژه «پرنده هدایت پذیر از دور» است...
حال «پهباد» مخفف چیست؟ نمیدانم! شاید «ب» را در این کلمه باید بادکنک، بادبادک، بازی، بخیه، باقالی و... بدانیم. چه میشود کرد؟ به نظر میرسد باید در مجموع بگذریم. به همان دلیلی که از بام تا شام و از فلق تا شفق میگذریم.
چرا که در عصر گذار از عالم فیزیکال به جهان دیجیتال مرسوم شده که با وجد بنشینیم و با حیرت برخیزیم. پس طبیعی است که در این روزگار پی در پی رِسانه را رَسانه بشنویم که دو مفهوم و مقصود متفاوت دارند.
رَسانه
رَسانه rasane واژهای کهن است که صاحب برهان قاطع آن را «بر وزن بهانه، حسرت و افسوس و تاسف» معنا کرده است. لغتنامه نویسان سلف و فرهنگنگارهای خلف نیز کما بیش همین معنا را برای رسانه نوشتهاند و شعر هزار سال پیش ناصر خسرو قبادیانی (۳۹۴-۴۶۷ ق) را گواه درستی تشخیص خود آوردهاند: پدرت و برادرت و فرزند و مادر/شدستند ناچیز و گشته فسانه/ تو پنجاه سال پس از مرگ ایشان/ فسانه شنیدی و خوردی رَسانه.
رِسانه
اما رِسانه resane به معنای وسیله پیامرسانی، اطلاعیابی و خبرگستری با پیشینه حدود ۵۰ سال در تاریخ معاصر کشورمان با رَسانه ناهمانندی آشکار دارد.
بنابراین فردی که در جایگاه مدافع، به لقبتراشی برای صدا وسیما میپردازد و رِسانه ملی را با خود تخریبی رَسانه ملی ادا میکند نمیداند که معنای حرفش میشود: حسرت ملی، تاسف ملی، افسوس ملی و اندوه ملی.
- منبع: سرمقاله سید فرید قاسمی در روزنامه هفت صبح، 24 تیر
نظر شما