دنیایی از جنس چوب با افرادی که فارغ از ترافیک و سر و صدای شهر، مشغول خلق آثار مختلفی از تنه درختان هستند. اینجا راسته نجاریهای منطقه 14 است؛ جایی که از حدود صد سال پیش در اختیار کارگاههای نجاری است و درودگران در آنها در و صندلی میسازند، تابلو و تندیس خلق میکنند و از چوب بیجان اشیایی ماندگار میآفرینند. در یکی از روزهای گرم و بلند تابستانی، پا به این دنیای چوبی گذاشته و در آرامش محض کارگاههای نجاری با پدر ژپتوهای خیابان پیروزی همکلام شدیم که حاصل آن را در ادامه خواهید خواند.
میدان شهدا، خیابان آریاییپور، کوچه معززی نشانی سرراستی است که ما را به راسته نجاری شرق تهران میرساند جایی که به گفته درودگران قدیمی روزگاری درشکهخانه «محمد حداد» بوده و از حدود 100 سال پیش به یکی از مهمترین راستههای نجاری شهر تهران تبدیل شده است. اینطور که موسپید کردههای محله شکوفه و خیابان پیروزی میگویند،
این گاراژ قدیمی در گذشتههای نه چندان دور، بهنوعی آژانس شرقنشینان تهرانی بوده و هرکسی که قصد عزیمت به محدودهای از پایتخت را داشته، از درشکهخانه حداد درخواست درشکه میکرده. تا اینکه بعد از فوت او، پسرانش گاراژ را به چند نجار میفروشند و از آن پس این گاراژ قدیمی با معماری منحصربهفرد و سقفها و دیوارهای آجریاش، به یکی از مهمترین راستههای نجاری شهر تهران تبدیل میشود.
- 2 هزار نفر را نجار کردهام!
در بزرگ آهنی ورودی گاراژ که روی آن نوشته «نجاری قلیزاده» نشان میدهد راه را درست آمدهایم. انتهای کوچه معززی جایی است که راسته نجاریهای منطقه 14 آغاز میشود و کمی جلوتر یک در آهنی دیگر که به خیابان «بهجتیگونه» ختم میشود، محدوده این بازار چوبی را مشخص میکند. در این راسته نجاری که در آن 7 کارگاه چوب وجود دارد، از هرکسی سراغ قدیمیترین نجار این محدوده را میگیریم، همه کارگاه ابتدایی راسته را نشانمان میدهند؛ کارگاه پیرمرد دوستداشتنی و خوشبرخوردی که 62 سال از عمر 72 سالهاش را در این صنعت گذرانده است.
«منصور قلیزاده» که اهالی محل او را «آقا منصور» صدا میکنند، درباره ورودش به دنیای درودگری میگوید: «10 سالم بود که با پدرم از قم به تهران آمدیم و در اینجا بهواسطه پسر عمویم با کار چوب آشنا شدم. از همان زمان مشغول یادگیری این حرفه شدم و زیر نظر فارغالتحصیلان هنرستان صنعتی تهران، آموزش درودگری دیدم.
تا اینکه از سال 1340 در یکی از کارگاههای این راسته مشغول به کار شده و کارم را بهطور رسمی آغاز کردم. 7 سال که گذشت، صاحبکارم قصد کرد مغازهاش را بفروشد. کمی پسانداز داشتم. پول هم قرض کردم و درنهایت در سال 1347 کارگاهش را با مبلغ 2 هزار تومان خریدم. چند سال بعد در سال 1355 نیز ملک 200متری کارگاه فعلیام را با مبلغ 200 هزار تومان خریدم و از آن روز به بعد در همین کارگاه مشغول کار هستم.»
آقا منصور که این روزها دوران بازنشستگیاش را سپری میکند، ادامه میدهد: «یک زمانی در این کارگاه 15 شاگرد داشتم و با همان بچهها صندلیهای کل تهران را میساختیم، اما حالا دیگر بازنشسته شدهام و بیشتر به خاطر سرگرمی و علاقهای که به چوب دارم و همچنین آموزش به بچههای علاقهمند اینجا هستم.»
قدیمیترین درودگر راسته نجاری خیابان پیروزی توجهمان را به 2 پسر بچه نوجوانی که در انتهای کارگاه مشغول کار هستند، جلب میکند و ادامه میدهد: «اغراق نیست اگر بگویم تا امروز 2 هزار نفر را نجار کردهام و سعی دارم تا زمانی که سرپا هستم، هرچه از این کار میدانم، به نسل جدید انتقال بدهم.
اما متأسفانه از بین بچههای امروز کمتر کسی حاضر است وارد محیط کار شود. کار ما کمی سخت است و استادکار شدن در آن صبر و پشتکار میخواهد، اما بچههای امروز به دنبال کار راحت و پشت میزی هستند. جوانهای ما باید کار با این عنصر زنده و طبیعی را یاد بگیرند. که اگر این اتفاق بیفتد و دولت هم حمایتش را از درودگری بیشتر کند، میتوانیم با بهترین کشورهای دنیا در این حوزه نظیر سوئد، نروژ، دانمارک و ایتالیا رقابت کنیم.»
- هوای همسایهها را داریم
حدود 10 سال پیش در محله خاوران یک شهرک صنعتی افتتاح شد تا صنایع بهاصطلاح آلاینده و مزاحم صنعت ساختمان از جمله فروشندگان چوب و تخته، درودگران و مبلسازان، آهنکاران، آلومینیومکاران و فلزتراشان به آنجا کوچ کنند. تقریباً هم این اتفاق افتاد. اما راسته نجاری خیابان پیروزی هنوز هم در شرق تهران پا برجاست و بهنوعی آخرین بازمانده نجاریهای پایتخت به حساب میآید.
قبل از اینکه از قدیمیترین مغازه این راسته با سقفهای گنبدیشکل و آجریاش بیرون بیاییم، از آقا منصور میپرسیم مگر قرار نبود همه کارگاههای نجاری به خارج از شهر منتقل شوند؟ چطور شما هنوز اینجا هستید؟ که پاسخ میدهد: «ما با بافت مسکونی فاصله داریم و به همین دلیل نه سر و صدایمان بیرون میرود و نه تراشههای چوب مشکلی برای اهالی ایجاد میکند. ضمن اینکه خودمان هم واقعاً رعایت میکنیم و هوای همسایهها را داریم. ظهرها دستگاهها را روشن نمیکنیم تا سر و صدا نشود. عصرها هم زود کارهایمان را جمع میکنیم تا به شب و ساعت استراحت مردم نخورد.»
از قبل میدانیم امین مردم محله است و حتی رابط ازدواج جوانهای محدوده میدان شهدا و خیابان پیروزی است. برای همین وقتی میگوید مردم هم دلشان میخواهد ما اینجا باشیم، تعجب نمیکنیم. میگوید: «لطف خدا شامل حالم شده و در تمام این سالها همیشه مورد اعتماد مردم بودهام. اهالی محل هر مشکلی که داشته باشند، برای حل آن به اینجا میآیند. همیشه هم هرکاری که از دستم برآمده برایشان انجام دادهام. برای همین کسی مشکلی با کار ما که ندارد و حتی، عصرها هم برایمان چای، شربت، میوه و شیرینی میآورند تا خستگیمان در شود.»
- کار با چوب آدم را صبور میکند
از آقا منصور خداحافظی میکنیم و در دالان باریک کارگاههای نجاری به راه میافتیم تا با چند نفر دیگر از درودگران این راسته هم صحبتی داشته باشیم. هنوز چند قدمی از کارگاه نجاری قلیزاده دور نشدهایم که به کارگاه «علیاصغر خسروآبادی» میرسیم؛ کارگاهی که بهصورت شراکتی با 2 بانوی فارغالتحصیل دانشگاه هنر اداره میشود و گاهی در آن دورههای آموزشی کار با چوب هم برقرار است.
خسروآبادی 45 ساله که از سال 1374 کار با چوب را آغاز کرده و دورههای معرق، منبت، مشبک و پیکرتراشی را گذرانده و حتی مدرک درودگری درجه یک فنی و حرفهای دارد، بعد از بازنشستگی از صنایع دریایی وزارت دفاع به راسته نجاری خیابان پیروزی آمده و در یکی از کارگاههای 7گانه این شهر چوبی مشغول کار شده است.
خسروآبادی در پاسخ به این سؤال که چرا برای روزهای بازنشستگی، کار با چوب را انتخاب کرده، میگوید: «چوب زنده است، حتی وقتی قطع شود باز هم انرژیاش را حفظ میکند و همین انرژی باعث سرزندگی و نشاط فردی میشود که با آن سر و کار دارد. اوایل کار در این حوزه همیشه فکر میکردم این من هستم که روی چوب تأثیر میگذارم. اما هرچه گذشت متوجه شدم که این تأثیر دو طرفه است و چوب هم روی ما اثر میگذارد. کار با چوب ویژگیهای زیادی دارد که یکی از آنها صبور شدن آدمهاست.»
سؤالی که از ابتدای ورود به راسته نجاری ذهنمان را به خود مشغول کرده میپرسیم: «با این همه خاصیت، چرا این حرفه مانند سالهای گذشته رونق ندارد؟» و با این پاسخ مواجه میشویم: «متأسفانه ما ایرانیها در کار گروهی و تیمی ضعیف هستیم. در دنیای درودگری بینهایت کارگاه انفرادی داریم که تجهیز این کارگاههای انفرادی واقعاً هزینهبر است و از عهده هرکسی بر نمیآید. در حالی که اگر با مداخله مسئولان، کارگاههای بزرگ نجاری داشته باشیم، ورود افراد به این حوزه راحتتر میشود.
همچنین در این مورد خاص متأسفانه دانش نسل قبل به خوبی به ما منتقل نشده و به همین دلیل باید زمان زیادی را صرف یادگیری و کسب تجربه کنیم. اما هیچکدام از این دغدغهها در قبال نگرانی از آینده این صنعت هیچ نیست! چراکه ما در تمام این سالها فقط درخت قطع کردهایم و جای آنها هیچ درختی نکاشتهایم. همین باعث میشود در آینده دیگر چوبی برای کار نداشته باشیم و مجبور باشیم میز و صندلیها را بهصورت آماده یا دستکم مواد اولیه کار درودگری را از کشورهای دیگر وارد کنیم.»
- حمایت از صنعتکاران
کمکم بلند میشویم تا خسروآبادی به ساخت سفارشهای میز و صندلی و استندهای چوبیاش برای کافیشاپها برسد و ما هم تا سر ظهر نشده و کارگاهها فعال هستند، با یکی دیگر از درودگران این راسته همکلام شویم. اینطور که قلیزاده گفته، در این راسته 7 کارگاه نجاری وجود دارد که با احتساب 5 کارگاه داخل گاراژ، 2 تای آنها باید بیرون از این فضا و داخل خیابان بهجتیگونه باشند.
به همین دلیل از در آهنی انتهای گاراژ خارج میشویم تا به کارگاه یکی از قدیمیهای این راسته در داخل خیابان برسیم. صاحب مغازه «داود ابراهیمی» است؛ مردی 53 ساله که میگوید از 10 سالگی کار چوب انجام میدهد. از ابراهیمی میپرسیم مردم بیشتر چه سفارشهایی میدهند که پاسخ میدهد: «در، کمد دیواری، جاکفشی و سقفهای چوبی، بیشترین سفارشهای ما هستند.»
شاید به دلیل همین خدمترسانیهای ضروری است که کارگاههای نجاری خیابان پیروزی هنوز هم پا برجا هستند. موضوعی که ابراهیمی با تجربه 20 سال حضور در این راسته نیز آن را تأیید میکند و میگوید: «کارگاههای نجاری نیاز شهر هستند و به نظر من نمیتوان آنها را از بافت شهری جدا کرد.
بهعنوان مثال خود شما اگر در خانهتان خراب شود، میتوانید به راحتی آن را به اینجا بیاورید و با 10، 20 هزار تومان تعمیرش کنید. اما اگر این کارگاهها نبودند، فقط باید 100 هزار تومان پول وانت میدادید تا در خانهتان را به شهرک صنعتی خاوران ببرید.»
صحبتهای خسروآبادی که به اینجا میرسد، سر درد دل «محمود محبی» یکی از دوستان ابراهیمی که او هم از نوجوانی نجار بوده، باز میشود و میگوید: «با وجود اینکه نجاری بعد از تراشکاری، دومین کار مهم صنعت است، اما متأسفانه این روزها، حال خوشی ندارد.
در همه جای دنیا صنعتکاران مورد حمایت قرار میگیرند، اما متأسفانه در کشور ما هیچ حمایتی از صنعتکار نمیشود. در حال حاضر حدود 200 نجار حرفهای در سراسر کشور داریم که اگر زمینه را برای کار آنها و آموزش به جوانها فراهم نکنیم، خیلی دور نیست که با از بین رفتن این 200 نفر، صنعت نجاری هم در کشورمان به دست فراموشی سپرده شود. بنابراین اگر میخواهیم تا چند سال آینده به واردکننده محصولات چوبی تبدیل نشویم و خودمان بتوانیم در داخل نیاز شهروندان در این حوزه را تأمین کنیم، مسئولان باید هرچه سریعتر فکری به حال این موضوع کنند.»
عقربههای ساعت، 12 ظهر را نشان میدهد و این یعنی دیگر وقت رفتن شده است. با ابراهیمی و محبی که مشغول کار روی چوبهای ورقه شده هستند خداحافظی میکنیم، راه رفته را دوباره باز میگردیم و از راسته نجاریهای خیابان پیروزی بیرون میآییم. جایی که با وجود همه مشکلات ریز و درشتی که دارد، آرامش در آن حرف اول و آخر را میزند. آرامشی از جنس کار با تنه درختان در دنیای متفاوتی که همه چیز آن چوبی است.
نظر شما