متاسفانه از دیر باز تا کنون، توجه و اهمیت سلامت جسمانی افراد، بیشتر از سلامت روانی یا همان روحی فرد بوده است.
از این رو ، از دیر باز تا کنون مراجعه به روانشناس یا روانکاو از سوی مردم جامعه ی ما بسیار کم بوده و هست. در این مقاله می خواهیم بدانیم که ما به عنوان یک انسان، چرا به روانشناس یا روانکاو احتیاج داریم.
برای پی بردن به این مسئله که چرا به روانشناس یا روانکاو احتیاج داریم، بهتر است اول در مورد بعد روحی و روانی خود بیشتر بدانیم.
همانطور که گفته شد ، یک بعد از سلامت انسان ، مربوط به روح و روان اوست. طبیعی ست که هر قدر افکار ما آرام و بدون دغدغه باشند ،ما نیز احساس آرامش بیشتری میکنیم.
بیایید فرض کنیم در محل کار یا در یک روز سنگین کاری دچار آشفتگی افکار و یا به اصطلاح عامیانه ، دل مشغولیهای فراوان بودهایم؛ حال شب هنگام خواب دچار خستگی، کلافگی و یا بی حوصلگیهایی میشویم که در اوج نیاز به خوابیدن، از انجام این عمل عارضیم، یا بعد از این که به سختی به خواب فرو رفتهایم، رویا ها و کابوسهای ترسناکی به سراغ ما میآیند که روح ما را بسیار آشفتهتر میکنند؛ این مسئله درست مربوط به سلامت روان ما میشود و میتوان گفت آن شب و بعد از گذراندن یک روز پر دغدغه ، روح و روان ما از سلامت خود فاصله گرفته است و به صورت ساده، دچار سردرگمی شده است.
حال که معنی سلامت روان را متوجه شدیم باید این مسئله را هم در نظر بگیریم که گاهی وجود دغدغهها و یا اتفاقات این چنینی در زندگی میتواند عوارضی طولانی مدت بر روح و روان ما داشته باشد که عملکرد شخصی و اجتماعی مارا نیز دچار اختلال کند؛ در این صورت هر یک از ما باید به یک متخصص روانشناسی مراجعه کنیم و از ایشان راه حلی در جهت بهبود روح و روان خود بگیریم.
اما این موضوعات تمام ماجرا نیست؛ برای بهتر فهمیدن موضوع به یک مثال توجه کنید؛
بیایید دوباره فرض کنیم که کودکی با سن تقریبی مثلا هشت سال ، در یک سانحه رانندگی، والدین خود را از دست داده است؛ شاید ابتدا فکر کنیم که با گذشت زمان همه چیز برای آن کودک عادی میشود اما متاسفانه این یک باور غلط در میان اکثر جوامع و به ويژه مردم جامعهی ماست؛ حقیقت این است که اتفاقات ناگهانی و ناگوار ، مانند از دست دادن یک عزیز، سانحه ی دردناک رانندگی ، سقوط مهیب از ارتفاع و حتی بلایای طبیعی نیز میتواند بر روح و روان ما اثرات سخت و گاها جبران ناپذیری گذاشته و ادامه ی روند زندگی را برای ما بسیار سخت و حتی دردناک کند.
همانطور که هریک از ما برای آسیبهای مختلف مانند آسیب در سوانح رانندگی به دکتر مراجعه میکنیم تا زخمها و مشکلات جسمانیمان را تحت درمان قرار دهیم، باید کاملا آگاهانه به یک روانشناس یا روانکاو نیز مراجعه کنیم و خود را به صورت کاملا درست و مناسب تحت درمان روحی قرار دهیم چراکه سلامت روح به همان اندازهی سلامت جسم برای ادامه ی زندگی ضروریست.
درواقع حقیقت این است که هرفرد تا ذهن و روان آرامی نداشته باشد ، نمیتواند عملکرد اجتماعی ، شخصی ویا شغلی مناسبی از خود به نمایش بگذارد و در پیشبرد کارهای خود، اعم از شخصی و غیر شخصی دچار مشکلات جدی و حتی آسیبهای جبران ناپذیری میشود.
متاستفانه در کشور مابسياري بر این باورند که درمان جسم از درمان روح مهمتر و واجبتر بوده و روح را فقط در زمان مرگ مورد قبول میدانند که این مهمترین دلیل برای ممانعت از مراجعه به روانشناس و روانکاو و همچنین قرار گرفتن تحت درمان میباشد.
در ادیان مختلف و در صدر آنها در اسلام نیز بر این موضوع اشاره شده است که ابعاد سلامتی فقط به سلامت جسمانی محدود نمیشوند بلکه همانطور که جسم برای ما اهمیت دارد، باید به همان اندازه روح نیز دارای اهمیت ویژه ای باشد.
در کل باید دانست، اهمیت روح و روان آدمی اگر بیشتر از جسم او نباشد ، کمتر هم نخواهد بود. هر انسانی برای برطرف کردن بخشی از دل مشغولیها و دغدغههای ذهنی خود به یک متخصص کار بلد احتیاج دارد که او کسی نیست جز روانشناس.روانشناسان میکوشند تا با به حداقل رساندن دغدغهها و مشکلات روحی، فکری و روانی مراجعین خود ، نشاط فردی را درمیان افراد و در یک جامعه بالا برده و جامعهای عاری از هرگونه بیحوصلگی ورخوت را رقم بزنند، اما متاستفانه عدم مراجعه به متخصصین روانشناسی یا روانکاوی در جامعهی ما ، باعث وجود انواع مشکلات از جمله عدم کنترل رفتار ، پرخاشگری، عدم کنترل حرکات وحرفها و غيره شده است.
نظر شما