دنیای فلسفه علیرغم تلاش برای فهم و حتی گاه آشتی تضادها و تناقضها خود مولد تضاد و تناقضهای بسیاری بوده است و بر حسب سابقه تاریخیاش باید گفت خواهد بود . از جمله این تضادها و تناقضها که گاه از دنیای تفکر به دنیای متفکر نیز کشیده میشود بیاخلاقیها و تندخوییهایی است که کمتر کسی از یک اهل دانش چه برسد به فیلسوف و اهل حکمت بودن روا میدارد .
سیداحمدفردید متفکر پر تاثیر روزگار ما که ماه میانه تابستان یک بهانه همیشگی برای زنده نگاه داشتن نامش است از جمله اجله متفکران معاصر ایران زمین است که تناقض و تضاد مولود فلسفه در سرتاسر سپهر اندیشه و سلوکش نمودار است . تضاد و تناقضهایی که گویی آنها را می زیست و اصلا یکی از مهمترین علتهای رازآلودگی این متفکر موثر روزگار ما، زیستن در همین افق راز آلوده برمدار تضادها و تناقضهای سلوکی و فکری اش بود. درنگی شتابزده بر نقاط عطف زندگی سیداحمدمهینییزدی که تازه در سال 1318 بر آن شد نام خاص سید احمد فردید را برای خود برگزیند،گواهی از عامدانه بودن بسیاری از این تضادها و تناقضهای استاد است .
استاد بزرگ فلسفه ، که زبان دانی برجسته و قابل بود و علاوه بر چند زبان باستانی به زبانهای فرانسوی، آلمانی و عربی نیز آنچنان چیره شده که متون را در نگارش اصلی آنها مطالعه میکرد، تنها چهار سال بعد از امضای فرمان مشروطه توسط مظفر الدین شاه قاجار و فراز و نشیبهای بسیار مشروطه و مشروطه خواهی(طرفه اینکه مقاله تالیفی یا تقریری! استاد درباره مشروطه با عنوان «مشروطه در رابطه آن با دفع فاسد به افسد» که قرار بود در کیهان سال 62 نیز چاپ بشود گویی سرنوشتی چون خود مشروطه داشت ) یعنی سال 1289 در شهری که به عالمان و مومنانش معروف بود به دنیا آمده و در کوشش برای تحصیل راههای بسیار تا تهران و پاریس طی کرده بود.
فارغ از کشمکش های اجتماعی - سیاسی و اوضاع خاص فرهنگی و اندیشگی آن روزگار سیداحمدمهینییزدی با تلاش مضاعف خود و شاید تنها آن طور که گفته شده به یمن علاقه پدر بر تحصیل فرزندان به پایمردی در تلمذ و مطالعه پرداخته ، آنچنان که خیلی زود در تهران به یک فلسفهدان جوان و اهل بحث و فحص مشهور میشود و دقیقا از همین نقطه است که تطور تاریخی تفکر ایران معاصر یکی از تاثیرگذاران فلسفهورز روزگار خود را میشناسد. جوانی پرخوان و پردان و البته جسور و صریح در گفتار و کردار.
سیداحمدفردید ازپس این اوضاع است که خیلی زود به شهرت میرسد . شهرتی که گویا خوش آمدنش بر مذاق او نه از سر شهوت شهرت که از سر تموج اندیشه است و به این ترتیب کاریزمای استاد تندخو و صریح اللهجه فلسفه، که در شناساندن اندیشه برخی ازفیلسوفان غربی پیشگام است ، کم کم انقدر اثر گذار میشود ، که حلقه فردیدی متشکل از اصحاب فضل و فلسفه در پیرامون او تبدیل به یکی از پرآوازهترین حلقههای تاثیر گذار فلسفی در ایران معاصر میگردد .
به همین ترتیب هم باید گفت از یک سو به تعبیر مصطفی منفلوطی بوقهای عظمتی که وقتی کسی بر سریر کامیابی مینشیند در آن دمیده میشود و از سوی دیگر گزندگی لحن و بیان و معنای اندیشه فردیدی باعث شد تا در مقابل او مخالفان فکری و اندیشگیاش نیز صفآرایی داشته باشند . و در اين ميانه سيد احمدفرديد واقعا كه بود؟
فیلسوف سوربن دیدهای که سارتر را مرد بیفکری معرفی میکرد،موجودی که «مطالب را از بین برده» و او را یکی از «کثافت ترین حامیان امپریالیسم و بورژوازی و هر فکر غربی»ميدانست و از طرف دیگر در معرفی اندیشه هایدگر (البته با قرائت خاص خودش) به اهل فلسفه پیشتاز بود و همه را تشویق میکرد به خواندن آثار او به زبان اصلی یعنی آلمانی . و البته هموست كه در کسوت استادی که به کنگرههای جهانی دعوت میشد، در سر سخنرانیهای عبدالکریم سروش هم حضور پیدا میکرد تا به اصطلاح خود نگذارد او با تفکراتش گمراهی بیشتر به بار آورد . و اینها همه و همه از پیچیدگیهای شناخت سیداحمدفردید به شمار میرود.
نقطه عطف دیگری که میتوان در اندیشه فردید نشان داد ، پیروزی انقلاب اسلامی است که به زعم بسیاری از اهل فلسفه با چرخش 180 درجهای احمد فردید نیز همراه بود و او که تا دیروز حرفی دیگر در حوزه اندیشه و عمل سیاسی داشت در فردای انقلاب حرفی و سودایی دیگر ازخود آشکار کرد و آشکارترین گواه تاریخی نیز تلاش او در قبل از انقلاب برای نمایندگی حزب رستاخیز در یزد و به گفته برخی منتقدانش تلاش برای تئورسین شدن حزب بود و در بعد از انقلاب نیز تلاش برای ورود به مجلس شورا و مجلس خبرگان قانون اساسی که در هردو نیز در رایآوری ناکام ماند. این تلاش های سیاسی البته از نظر فردید دون شان فیلسوف نیز تلقی نمیشد که او با شیفتگیای که نسبت به اندیشه هایدگر داشت و صراحتا اندیشه او را در راستای آرمان ها و جهت فلسفی جمهوری اسلامی تلقي ميكرد، از منظر منشی نیز عمل سیاسی را برای خود موجه بلکه لازم میدانست .
تناقض دیگر آراء و اندیشه استاد فردید عرفانجویی نظری و عرفان گریزی عملی اوست. چنان که در زمانهای که بسیاری از آکادمسین های فلسفه غرب خوانده، گاه تنها اسمی از ابن عربی شنیده بودند او از حوالتهای تاریخی و برخی از مبانی اندیشه وحدت وجودی ابنعربی سخن میگفت که گواه تاملات فیلسوفانه او درباره این عارف بزرگ سخت یاب است . از سویی دیگر اما بر خلاق مبانی عرفانی معتقد به آن ، ستیزندگی و پرخاشگری فکری و سیاسی استاد و تند خویی کلامی او تقریبا یکی از بارزترین صفات شخصیتیاش به حساب میآمد. امری که حتی علاقهمندان و مخاطبان نزدیک او نیز به آن معترفند.
نقطه عطف دیگر سلوک و اندیشه استاد فردید در شفاهی بودن و میل بیپایان به سخنرانی و ارائه گفتار و تقریبا پرهیز بسیار از هر گونه به بندکشیدن سخن و مکتوب کردن بوده است . امری که مخالفان او آن را ناشی از ضعف در نگارش و پرهیز از سند مکتوب از خود به جا گذاشتن برای تغییرات گاه به گاه او در منش سیاسی و فکری قلمداد میکنند. فیلسوف شفاهی بودن اما از جانب شاگردان و دوستداران استاد نسبتی دارد با سختگی تفکر بیپایاب او که دانستهها در سبقت برهم از به بندکشیدن باز میمانند . شاید از همين رو نيز آنچه امروز میتوان از استاد به صورت مکتوب بازشناخت،علاوه بر کمتر از تعداد انگشتان دو دست مقاله، بیشتر تقریرهای سخن استاد است که در قالب گفتارها و نوشتارها منتشر شده و البته همه آنها نیز مورد تایید همه شاگردان نزدیک استاد نیست، چنان که یکی از معروف ترین کتابهایی که به تقریر اندیشه استاد اختصاص دارد و تدوین شاگرد جوانمرگ شده استاد است از سوی برخی دیگر از شاگردان تنها متنی مغشوش و مغلوط تلقی میشود و البته که یادمان باشد که در گفتار مشهوری استاد علت ننوشتن خود را این میداند که «نخواسته تشبه به کثافات دیگران بکند».در این میان البته مخالفان و موافقان استاد اذعان میکنند که آنچه دانش فردید در آن بینظیر مینمود واژهپردازیهای ریشهشناسانه و به اصطلاح فني آن اتیمولوژی خاص فردیدی است که با تسط او به چندین زبان اروپایی و حتی زبانهای کهن شرقی و غربی غنایی مضاعف به ویژه در ریشه شناسی لغات و کلمات فلسفی در برداشت .
فرجام این نگاره اینکه استاد سید احمد فردید باتمام تناقض ها و تضادهای گاه غیرقابل درک و با هر خلق و خوی و هر آنچه در نسبتهای اخلاقی از او گفته میشود تاثیری غیر قابل انکار دراندیشه معاصر ایرانی داشته است . تاثیری که با وام از تعبیرهای خود او حوالتی دیگر گون را در تفلسف ایرانی رقم زده است . فارغ از اینکه او را به تعبیر شاگرد برنایش مرحوم عباس معارف «استاد بزرگ حكمت مشرق» يا«آموزگار حكمت انسي و علم الاسماء تاريخي» بخوانیم یا مردی که«تئورسین خشونت» بوده است .
نظر شما