بازیکنی که حتی در خواب هم نمیدید در کشوری به غیر از وطن خودش زندگی کند، حالا برای تیم ملی ایران در مسابقات رسمی به میدان میرود و کلی هم انگیزه دارد.
با هیجان از روزی که دوستاناش با دیدن او در لباس ایران و پوشش اسلامی او شوکه شده بودند، میگوید و از آرزوهایی که برای پینگپنگ ایران دارد. با اینکه کشورش را دوست دارد ولی آرزو میکند یک روز با لباس ایران مقابل تیم وطنش بایستد و پیروز هم شود.
النا تیتارنکو 24 ساله، از سال 84 عضو تیم ملی پینگپنگ ایران شده و از زمان حضورش در ایران همیشه در مسابقات قهرمانی نفر اول بوده است.
او با حمایتهای همسرش امیر کرباسی، پیراهن تیم ملی ایران را به دست آورده و خیلی هم به تیمش تعصب دارد؛ «دختران ایران خیلی بااستعداد هستند؛ فقط امکانات و مربی آنها از بقیه تیمها کمتر است».
- فکر میکنم مهمترین سوال این باشد که شما چطوری و کجا با هم آشنا شدید؟
کرباسی: در دانشگاه اوکراین. من دانشجوی مهندسی کامپیوتر بودم، النا هم تربیت بدنی میخواند. یکی دو کلاس مشترک داشتیم که همانجا با هم آشنا شدیم و بعد از چند ماه ازدواج کردیم.
- خانواده النا راضی بودند؟ بالاخره شما یک مرد خارجی بودید؟
نه، مشکلی نبود. البته اوایل من را نمیشناختند ولی وقتی خانوادهها با هم آشنا شدند، همه چیز حل شد.
- چه جوری؟
پدرم آمد اوکراین؛ النا و خانوادهاش را دید و با خانواده النا صحبت کرد، بعد از چند ماه رفت و آمد، آنها هم راضی شدند و با هم ازدواج کردیم.
- و بعد آمدید ایران؟
بله. البته بعد از چند ماه که درس من و النا تمام شد، به ایران برگشتیم.
- النا تو راضی بودی که برای زندگی به ایران بیایی؟
بله. ولی خب، اولش کمی میترسیدم. نمیدانستم در ایران قرار است چه اتفاقی برایم بیفتد؛ البته طبیعی هم بود.
- چطور شد که به این فکر افتادی که در ایران به ورزشت ادامه بدهی؟
کرباسی: اول بگذارید من یک توضیحی بدهم؛ النا قبل از اینکه به ایران بیاید، از من قول گرفت که شرایطی فراهم کنم که از پینگپنگ جدا نشود. النا از 6 سالگی پینگپنگ بازی میکند، از 9 سالگی تا 14 سالگی هم زیرنظر مربی صاحبنام روسیه ـ گرین اشین ـ کار کرده.
در 14 سالگی هم قهرمان بزرگسالان اوکراین شده. برای تیم ملی اوکراین هم بازی کرده. النا عاشق پینگپنگ است؛ برای همین به من گفت به شرطی به ایران میآید که بتواند به رشته مورد علاقهاش هم بپردازد.
النا: امیر همه چیزهایی را که من میخواستم بگویم، گفت.
- چطوری وارد تیم ملی پینگپنگ دختران شدی؟
خب. با همسرم و پدرش، رفتیم فدراسیون پینگپنگ. آنجا از من سوابق و مدارک خواستند که همه مدارکم را به آنها نشان دادم. بعد هم از من تست گرفتند و قرار شد در مسابقات قهرمانی کشور دختران شرکت کنم. سال 84 بود؛ در آن مسابقات نفر اول ایران شدم.
کرباسی: مسئولان تیم ملی بانوان از سبک بازی النا خیلی خوششان آمد. سبک بازی النا دفاعی است؛ در صورتی که بیشتر دختران ایرانی حملهای بازی میکنند، برای همین وقتی دیدند او در ایران نفر اول شده، به تیم ملی دعوت شد و حالا 2 سال است که برای ایران بازی میکند؛ البته هدف ما این نبود که النا در تیم ملی بازی کند، فقط میخواستیم در مسابقات باشد و از پینگپنگ ـ که خیلی به آن علاقه دارد ـ جدا نشود ولی مسئولان فدراسیون بازی او را پسندیدند و ماندگار شد.
- النا دوستداشتی برای تیم ملی ایران بازی کنی؟
بله. من ایران را خیلی دوست دارم. ایران کشور دوم من است و من خیلی خوشحالم که برای ایران بازی میکنم و در مسابقات بینالمللی لباس تیم ایران را میپوشم.
- تو برای تیم ملی اوکراین هم بازی کردهای، چطور توانستی در مسابقات رسمی با نام کشور دیگری حضور داشته باشی؟
کرباسی: بگذارید من جواب شما را بدهم. النا 3 سالی میشد که برای اوکراین بازی نکرده بود. اگر یک بازیکن ملیپوش به مدت 3 سال برای تیمی که قبلا عضو آن بوده، بازی نکرده باشد، میتواند برای کشوری که تابعیت آن را دارد، بازی کند؛ برای همین هم النا توانست بدون هیچ مشکلی در رقابتهای رسمی بینالمللی مسابقه بدهد.
- رفتار بقیه اعضای تیم با تو چطور است؟ بالاخره تو یک جورهایی جای آنها را تنگ کردهای.
خب، رفتارها برایم جالب بود؛ بعضیها خوب بودند، چند نفری هم حسادت میکردند و دوست نداشتند که من باشم ولی بعد از چند ماه بهتر شد. برایشان جالب بود که من چهجوری بازی میکنم و چهجوری حرف میزنم ولی الان همه با هم دوست هستیم و در کنار هم برای ایران و نام ایران بازی میکنیم.
- اگر در مسابقههای خارجی از تو بپرسند کجایی هستی، چه میگویی؛ ایرانی یا اوکراینی؟
خب، من اوکراینیای هستم که ایرانی شدهام؛ روحم اوکراینی است، زبان مادریام اوکراینی است، خانوادهام و دوستانام همه اوکراینی هستند. اگر از من بپرسند کجایی هستم، میگویم اوکراینی ـ ایرانی هستم. من خوشحالم که برای تیم ایران بازی میکنم. حس میکنم که دارم به پینگپنگ ایران کمک میکنم. راستش را بخواهید من آرزو دارم با تیم ملی ایران مقابل اوکراین بازی کنم. نمیدانم چرا ولی دوست دارم با ایران، اوکراین را شکست بدهم.
- چرا؟
نمیدانم، بیشتر دوستان من عضو تیم ملی اوکراین هستند. من همیشه به آنها پز میدهم که برای ایران بازی میکنم. دوستانام نمیدانستند که من برای ایران بازی میکنم. وقتی در مسابقات آلمان من را با لباس ایران و حجاب اسلامی دیدند، شوکه شدند؛ اصلا باورشان نمیشد. مربی تیم ملی اوکراین هم ـ که زمانی مربی من بود ـ شوکه شده بود ولی آمد جلو و به من تبریک گفت.
- فکر میکردی یک روز برای تیمی به غیر از کشورت بازی کنی؟
نه، هیچوقت؛ حتی در خواب هم نمیدیدم. اصلا فکرش را هم نمیکردم که در یک کشور دیگر زندگی کنم، چه برسد به اینکه برای آن کشور بازی هم بکنم.
- قبل از ازدواج و آشنایی با همسرت، ایران را میشناختی؟
نه زیاد. فقط در کتابهای درسی و تاریخ درباره پادشاهان هخامنشی و فرهنگ و تمدن گذشته ایران خوانده بودم. همین، چیز دیگری نمیدانستم.
- حالا چی؟
حالا، خب گفتم من ایران و مردمش را خیلی دوست دارم. اصلا ایرانیها یکجور دیگر هستند؛ مهربان، خونگرم، صمیمی و دیندار. ولی اینکه خیلی تعارف میکنند از همه جالبتر است. ما در اوکراین اصلا تعارف نداریم ولی در ایران مردم خیلی به هم تعارف میکنند.
- تا حالا چه مقامهایی برای ایران به دست آوردهای؟
کرباسی: در بیشتر مسابقات قهرمانی کشور، نفر اول بود. در مسابقات المپیاد ایرانیان هم قهرمان شد و در آخرین مسابقه که رقابت انتخابی تیم ملی هم بود، مقام دوم را به دست آورد. تا حالا زیر دومی نداشته.
- در مسابقههای بینالمللی چطور؟
النا: برای اولین بار در مسابقات جام جهانی آلمان برای تیم ملی ایران بازی کردم؛ تیمی که بعد از 30 سال در رقابتهای رسمی حضور پیدا کرده بود؛ آنجا در دسته چهارم، اول شدیم و به دسته سوم صعود کردیم و حالا در مسابقات چین ـ که اسفندماه برگزار میشود ـ در دسته سوم بازی میکنیم.
کرباسی: النا در مسابقات آلمان و در دوبل با خانم محبوبه عمرانی در فهرست 62 نفر اول جهان قرار گرفت.
- روزی چند ساعت تمرین میکنی؟
النا: روزی 3 ـ 2 ساعت ولی قبل از مسابقات، بیشتر تمرین میکنم. اردوهای شبانهروزی هم هست.
- آقای کرباسی هیچوقت از اینکه النا را وارد پینگپنگ ایران کردهاید، پشیمان شدهاید؟
نه. باور کنید من خیلی خوشحالم که النا به عشقش میرسد. النا عاشق پینگپنگ است. اصلا یکی از عواملی که باعث شد النا به ایران عادت کند و ماندگار شود، همین پینگپنگ بود وگرنه حوصلهاش سر میرفت و دلتنگ میشد.
- تو چی النا، پشیمان نیستی که با بازی برای ایران، شانس حضور دوباره در تیم ملی اوکراین را از دست دادهای؟
نه. پشیمان نیستم. در ایران هم میتوانم به آرزوهایم برسم. خب دلم برای اوکراین و آن روزها تنگ میشود ولی من حالا تابعیت ایرانی دارم و باید برای اینجا تلاش کنم و افتخار به دست بیاورم.
- آقای کرباسی در این چند ساله چرا به النا فارسی صحبت کردن یاد ندادهاید؟
بلد است؛ البته بیشتر حرفهای ما را متوجه میشود ولی در صحبت کردن مشکل دارد. راستش را بخواهید تنبلی از من است؛ باید بیشتر با او کار کنم تا فارسیاش بهتر شود. ما در خانه بیشتر اوکراینی صحبت میکنیم ولی بعضی وقتها هم فارسی حرف میزنیم اما از امروز قول میدهم بیشتر با او فارسی حرف بزنم.
- النا با دلتنگیهای دوری از خانواده چه کار میکنی؟
کنار میآیم. تلفنی صحبت میکنم و هر چند ماه یک بار هم به اوکراین میروم.
کرباسی: النا این روزها خیلی خوشحال است. همیشه نزدیکیهای سال نو میلادی خیلی به او خوش میگذرد. این چند روزه هم کلی کار و خرید کرده است.