بدینترتیب که ابتدا با سرعت بسیار زیاد خبری در دهها شبکه پرمخاطب مجازی انتشار پیدا میکند، ایجاد حساسیت کرده، موجب موضعگیری از سوی مردم و حتی بخشی از نخبگان میشود و مطالبه پاسخگویی صورت میگیرد. بعد از مدتی فردی از سازمانی در مقام تکذیب آن خبر برمیآید، ولی خبر تکذیب به اندازه خبر اولیه بازتاب پیدا نمیکند؛ یا اینکه بازتاب آن با مقابله شدیدتر از ناحیه کاربرانی روبهرو میشود که اعتقاد دارند این تکذیب درست نیست و مثالهایی از شنیدهها یا حتی مشاهدات خودشان را ارائه میکنند. بهنظر میرسد وجود چنین فضایی هم برای جریان انتشار اخبار و اطلاعات در فضای مجازی ایجاد آسیب میکند و هم موجب سلب اعتماد مردم و بدبینی مضاعف آنها نسبت به کارکرد و عملکرد سازمانها، نهادها، دستگاهها و مأموران آنها میشود. در چنین شرایطی تکلیف چیست؟
از یک طرف فرصت فراخی برای رساندن حرف مردمی که قدرت دسترسی به رسانه ندارند، فراهم ساخته است. این کمک میکند که جریان یکسویه و غالب نشر اخبار از بالا به پایین تبدیل به یک جریان افقی شود و مسئولان را وادار به پاسخگویی و شفافسازی کند. این وجه مثبت ماجراست. از طرف دیگر چون پرورش سواد رسانهای در کاربران اتفاق نیفتاده در لابهلای انبوه پیامهایی که در شبکههای مجازی انتشار پیدا میکند، نمیتوان تشخیص داد که کدام موارد درست است و کدام موارد ساختگی و کذب.
نمونهای از مواجهه منطقی با این وضعیت را در داخل شبکههای مجازی مشاهده کردیم که تحت عنوان کانال مقابله با شایعات یا کانال پاسخگویی سریع به شبهات ایجاد شده است. اما فقط حجم اندکی از کاربران پس از مواجهه اخبار ضدونقیض به این کانالها مراجعه میکنند. بنابراین، ما با یک چالش و آسیبپذیری بزرگ در فضای مجازی روبهرو هستیم که میتواند مخاطرات بزرگی را در سطح کلان و در فضای رسانهای کشور ایجاد کند. بهنظر میرسد با تقویت توانایی کاربران و مخاطبان در تشخیص اخبار درست و اخبار ساختگی و همچنین تقویت کانالهایی که با شایعات مقابله سریع میکنند و در عین حال، انجام وظیفه صحیح روابط عمومی سازمانها و دستگاهها در پاسخگویی دقیق، صحیح و جامع به شبهات، شایعات و اخبار ساختگی بتوان تا اندازهای با این شرایط مقابله کرد. بهطور مثال خبر بریده شدن گوش پسری که از داخل سطلهای بازیافت اقدام به جمعآوری زباله میکند. علت اینکه این خبر بازتاب وسیعی پیدا کرد و در ابتدای امر توسط کاربران پذیرفته شد، این است که اولا درباره سازوکارهای تفکیک و فروش زباله ابهام وجود دارد و کاربران اطلاعات دقیقی درباره آن ندارند. فقط شنیدهاند که مافیای بزرگ در کار بازیافت، استحصال و کسب سود از طریق طلای سیاه یا زباله هستند. همچنین مشاهدات شخصی مردم حاکی از آن است که تعدادی از کودکان کار برای امرار معاش و کسب درآمد درون سطلهای زباله میگردند و اقلام بازیافتی را جمعآوری و با خود حمل میکنند. حتی مشاهده شده که از سوی بعضی از مأموران یا پیمانکاران برخوردهای فیزیکی با بعضی از این کودکان کار صورت گرفته است. بنابراین زمینه برای پذیرش شایعه بریدن گوش کودک کار توسط مأمور بازیافت مهیاست. به این نوع ماجرا تأخیر در توضیح و پاسخگویی مسئولان ذیربط را اضافه کنید که منجر به اهمیت موضوع و ابهام در موضوع رشد سریع شایعه میشود.
نظر شما