اینجا کسی با دعوتنامه نمیآید؛ فرقی نمیکند چه کارهای، تحصیلاتت چیست،چقدر مال و اموال داری، اصل و نسبت چیست و از کجا آمدهای؛ در حسینیه به رویت باز است. انگار در و پنجرههای چوبی و دیوارهای تکیده ساختمان، آغوششان را برایت گشوده باشند؛ اینجا یکی از آن محافل اصیل و قدیمی روضه است که حال و هوای سنتی و صدای مداح صاحبنفساش خیلیها را یاد خاطرات پدربزرگها و مادربزرگها میاندازد؛
کسانی که دعایشان این بود که زنده باشند تا بتوانند باز هم در سالی دیگر در عزای حسین(ع) شرکت کنند. حسینیه اربابی البته فقط یکی از صدها محفل روضه و سوگ اباعبدالله(ع) در پایتخت است که سالهاست چراغش به همت مردم روشن مانده. هر جای شهر که بروی، این روزها عدهای دور هم جمع شدهاند و بیدعوت و بیمزد و منت و از پول جیبشان، بساط عزاداری راه انداختهاند و کوی و برزن را سیاهپوش کردهاند. این محبتی است که در طول تاریخ، از سالهای زیادی عبور کرده و حالا به محرمالحرام1440 هجری قمری رسیده. حبالحسین یجمعنا.
این محرم هم شبیه همه محرمهای دیگر است، از یک هفته گذشته حال و هوای تهران هم مثل همه شهرها و روستاهای ریز و درشت ایران یکباره دگرگون شده، محلهها و کوچهها شبیه هم شدهاند. شمال و جنوب ندارد، شرق و غرب هم نمیشناسد، پرچمهای یا حسین و یا عباس و کتیبه اشعار سوزناک محتشم کاشانی در همه جای شهر هست؛
این یکی از معدود مراسمی است که هر سال مردم، خودشان آستین بالا میزنند و شهر را آماده روزهای پرشور و حال محرم میکنند و هر آنچه را دارند در باشکوهتر برگزار شدن این آیین خرج میکنند هرچند که وضعیت اقتصادیشان امسال اصلا خوب نیست و جیبهایشان پر پول نباشد، اما سوگ امام حسین(ع) فرق میکند.
- پذیرایی فقط با نذر مردم
آخر روضه کوتاه حسینیه اربابی از عزاداران با یک کف دست نان بربری، یک نصفه خوشه انگور و قالب کوچکی از پنیر و چای شیرین در استکانهای کوچک کمرباریک پذیرایی میکنند؛ پذیرایی سادهای که حاصل تلاش پیرزنها و پیرمردهای این هیئت اصیل است. خانم مسنی که 40 سال است در این روضه، خدمتکار سفره امامحسین(ع) است میگوید:
«همه اینها نذر مردم هستن. هر روز هم یک شکلی داره. ساده هم هست تا همه بتونن از پسش بر بیان. مخالف هرجور تجملیم، همیشه هم همین بوده، تازه ما تلاش میکنیم. زباله پلاستیکی هم تولید نکنیم و به همینخاطر در استکان شیشهای چایی میریزیم، شستنش هم صفای دیگهای داره و هم بیضرره. انشاءالله که بانیهای این روضه در آن دنیا، مهمان سفره مادرش حضرت زهرا(س) باشن.»
فاصله حسینیه اربابی با حسینیه سادات اخوی، بسیار کوتاه است، نزدیک تکیه رضاقلیخان در کوچه افشار؛ حسینیهای که برای زمان قاجار است و عزاداری در آن سبک و سیاق سنتی دارد؛ مراسم عزاداری از صبح است تا ظهر و در وعدههای کوتاه برای زنان. صدای مداح قدیمی در لابهلای گریه ریز زنان تا سر کوچه شنیده میشود. تعدادی جوان مشغول ریختن چای تازه دم هستند و با نان قندی از کسانی که تازه آمدهاند پذیرایی میکنند،
«نمیشود که پذیرایی از عزاداران آقا نباشد، از امام سجاد(ع)، امام صادق(ع) و امامباقر(ع) در اینباره حدیث داریم اما مهم این است که این نذریها از مال حلال مردم باشد. اینجا که بیشتر نذرها از مردم همین محل است. از پیرزنها و پیرمردهایی که شیرگرم، کیک یزدی و نان کنجدی نذر کردهاند، داریم تا کارگرها و کارمندانی که لقمه نان و پنیر و سبزی میآورند. خدا از همه آنها قبول کند».
- در رابطه مردم و امامحسین(ع) ارگانی واسطه نیست
میدان شهدای تهران هم یکی از آن خیابانهایی است که از هر طرف بروی با هیئت و تکیهای روبهرو میشوی که از شب اول محرم، مجالس عزاداریشان آغاز شده است. شاید به فاصله هر 10خانه از هم یک مجلس روضه امام حسین(ع) در این خیابان پیدا کنی، مجلسهایی که خود مردم بانیان آن هستند و هیچکس غیر از خود آنها باعث رونقشان نشده است. سیدجواد در خانهاش را باز گذاشته تا وسایل روضهخوانی مثل بلندگو و اکو راحت رد شود.
میگوید 15سال است که خانه کوچکش خیمه عزاداری اربابش امام حسین(ع) شده است؛ «داستان، داستان عشقه! اهل این خونه نون خوردن هم نداشته باشن، باز هم سفره اباعبدالله رو پهن میکنن، خود آقا میزبانه، ما چه کاره باشیم؟ این روزهای سخت اقتصادی هرازگاهی بوده، امسال هم هست ولی مطمئنم که این روضهها امسال با برکتتر از هر سال برگزار میشه. از طرفی ما نیاز به کمک هیچ ارگانی و دولتی نداریم،
قشنگی این نذرها به اینه که از سطل برنج خونه خود مردم سر ریز شه تو دیگ، از یک کیلو یک کیلو لپههایی که زنهای محل زیر پر چادرشون میارن اینجا، از نیمکیلو و 2 کیلو گوشتی که کاسب و کارمند و رفتگر شهرداری میاره، از کیسه لیمو عمانی و زردچوبه، دارچین و نمکی که عطاری محل تقدیم میکنه، نذری با اینا قشنگه. من اصلا از این بنها و این کارتهایی که کمک میکنند بعضی از نهادها استفاده نمیکنم. خرجی امام حسین(ع) باید از نذر خود مردم باشه، قبل از انقلاب هم همین بود و بعد از انقلاب هم همین ماند، سفره اباعبدالله با دل مردم پر میشه؟ جانم! آقا خودش بیشتر از 1400ساله که برکتدهنده این مجلسهاست».
- روایت عشقی که سینه به سینه میچرخد
مردهای جوان مشغول نصب آخرین کتیبه روی داربست کنار پیادهروی خیابان مجاهدین اسلام هستند و آماده میشوند برای نخستین شب محرم؛ «پدرم و پدربزرگم در همین هیئت فاطمیون هر سال سیاهی میزدن، امسال هیچ کدومشون در قید حیات نیستن، اومدم که جای خالیشون رو پر کنم، گرچه چراغ عزاداری امام حسین(ع) هیچ وقت خاموش نمیمونه؛ این عشق سینه به سینه و نسل به نسل میگرده و از بین نمیره. چه آدمها که اومدن و رفتن اما این مجلس هنوز پابرجاست».
پسربچههای قد و نیمقد نشستهاند در گوشه آشپزخانه حسینیه و مشغول شستن استکانهای کوچکی هستند که تازه از انبار بیرون آمده؛ ذوق زدهاند و با هم دم یاحسین گرفتهاند، عطر خورش قورمه سبزی و برنج دم کشیده کل آشپزخانه را پر کرده، پیرمرد، شعله زیر آن را کم میکند تا آخرین قلهایش را هم بخورد و حسابی جا بیفتد، 20سال است که کار و کاسبیاش را در 10شب اول محرم تعطیل میکند تا سفره امام حسین(ع) آبرومند پهن شود.
«غذای امام حسین، عطر و بوی دیگهای داره، اینو هرکی یکبار از غذای حضرت خورده میگه، میدونی چرا؟ چون نذر دل مردمیه که در خوشی و گرفتاری نذر عزای حضرت کردن؛ مادر بارداری که نذر کرده فرزندش به سلامتی به دنیا بیاد، مادری که نذر کرده پسرش دانشگاه قبول بشه، پسری که نذر کرده پدرش از تخت بیمارستان بلند شه و هزار و یک جور نذرهایی که بین مردم و خود ائمه است».
آنها دلهره گرانی مواد خوراکی و بساط آشپزی را ندارند؛ چون برایشان ثابت شده که از جایی میرسد که هیچ کدامشان فکرش را نمیکردند؛ «داستان زیاده، بخوام تعریف کنم یک مثنوی طولانی میشه. از هزار تومن نذر داشتیم تا النگو و سرویس طلا. این مراسم خودجوشه، دریای بیکرانه، هیچ فرد و ارگان و دسته و جماعتی هم باعث رونق اون نیست».
در خیابانهای شهر که قدم بزنی، از هیئتهای بزرگ و نام آشنا و قدیمی میبینی تا هیئتهای کوچکی که بچهها با کمک اهالی محل برای خودشان راه انداختهاند؛ آنقدر زیادند که شمارششان برای هیچکس ممکن نیست؛ بهسان ستارگان در آسمان که نورشان از منبع تمام نشدنی خورشید است و بس. چراغ زنبوری دم در هیئتها یکی یکی روشن میشود، ماه محرم1440 هجری قمری آغاز شده است.
نظر شما