و پرسشهای بسیاری در ذهن جامعه ایرانی نقش میبندد؛ پرسشهایی که در سالهای اخیر بیشتر در قالب نوشتههای کوتاه و بلند در شبکههای اجتماعی فارغ از مرزبندیها و محدودیتهای گذشته شکل میگیرد و مکررا بازنشر میشود و دست بهدست میگردد. 30سال از پایان جنگ گذشته است و هنوز پرسشها درباره جنگ به شکلهای تازه صورتبندی میشود. دستکم در 50سال گذشته کمتر اتفاقی است که این همه بحث درباره آن صورت گرفته باشد. همین که یک تأمل کوتاه درباره پایان جنگ چندصدهزار بار خوانده میشود،
نشانگر این است که نسل امروز بهدنبال پیداکردن پاسخ به پرسشهای خود درباره جنگ است.بارها پیش آمده که در گروههای مجازی و شبکههای اجتماعی نسل امروز با نسل گذشته به گفتوگو نشسته است. نسل امروز پرسشهای خود را مطرح میکند و آدمهای نسل گذشته، چه آنها که بهعنوان رزمنده در میدان جنگ بودند و چه آنها که از تصمیمگیرندگان و فرماندهان جنگ بودند، تلاش میکنند تا پرسشها را بشنوند و پاسخهای خود را ارائه کنند. پرسشهای نسل امروز از گذشتگان شاید لزوما به پاسخهای تازه منجر نشود اما به روشنشدن تصویر نسل امروز از واقعیتهای جنگ بسیار کمک میکند. کیست که نداند نسل امروز چقدر به روشنشدن تصویر سالهای جنگ محتاج است.
نسل امروز یاد گرفته بهعنوان یک پدیده تاریخی به جنگ نگاه کند، بدون پیشفرض به سراغ جنگ برود و تلاش کند همه ابعاد ماجرا را از زوایای مختلف تحلیل کند. نسل امروز حتی وقتی به سراغ ادبیات جنگ میرود، هم «زمین سوخته» احمد محمود و «طریق بسملشدن» محمود دولتآبادی را میخواند هم «فال خون» داوود غفارزادگان و «نفر سوم از سمت چپ» مجید قیصری و «داستانهای شهر جنگی» را تا همه صداهایی که جنگ را روایت کردهاند، بشنود.
چنین نگاه پرسشگری است که در سالهای گذشته منجر به شکلگیری مستند و برنامههای تلویزیونی مثل «اتاق جنگ» و «سطرهای ناخوانده» شد. چنین نگاه پرسشگری است که «دایرهالمعارف مصور تاریخ جنگ» را شکل داده است؛ کتابی که بهتنهایی توانسته افقهای تازهای را پیش روی مخاطب بگشاید و تاریخنگاری جنگ را چند گام پیشتر ببرد.
اگر قرائتهای رسمی از جنگ اندکی این نگاه را به رسمیت بشناسد و به آن اجازه حضور در تریبونهای رسمی بدهد، میتوان امیدوار بود که آثار تازهای در ادبیات و هنر و تاریخ جنگ خلق شود؛ آثاری که از چشماندازهای امروزی، با روش تحلیل امروزی به پدیده جنگ شکلگرفته و میتواند بسیاری از زاویههای تاریک جنگ را روشن کند.
نظر شما