محلهای که در آغاز با آن زمینهای کشاورزی که تا افق دوردست ادامه داشت شبیه به روستایی کوچک در بیخ گوش تهران بود. امروز اما از آن زمینهای پرمحصول و درختان و باغهای پرمیوه، تنها بوستان کوچک آلاله باقی مانده و البته نام «فلاح» که خاطره چند دهه پیش را برای ساکنان قدیمی محله زنده میکند. اگرچه از تغییر نام محله فلاح به «ابوذر» سالها میگذرد اما هنوز هم اهالی آن را با نام فلاح میشناسند. در گفتوگو با «علیرضا زمانی» تهرانشناس، ماجرای این نام معروف و روایت شکلگیری یکی از قدیمیترین محلههای جنوب شهر را بررسی کردهایم.
روزگاری نمای پنجرههای قطار مسافربری تهرانـ تبریز وقتی به محدوده محله ابوذر فعلی میرسید درخت بود و زمینهای زراعی و تابستانها هم خوشههای طلایی گندم و انواع صیفی. اکنون اما خانههای کوچک و بزرگ با آن نماهای دلگیر و تکراری مثل آدمهایی که به تماشای ریلهای موازی و گذر قطارها نشستهاند به سرعت برق از مقابل چشم مسافران قطار تهرانـ تبریز عبور میکنند.
با این وجود اما هویت و تاریخچه محله ابوذر با خطوط راهآهن، خاطره زمینهای زراعی و نام قدیمی محله که هنوز میان مردم شهر رواج دارد گره خورده است. با گذر ریلهای آهنی در سال 1335 از دل زمینهای کشاورزی محله بود که این اراضی ارزش بیشتری پیدا کرد و خانهها و ساختمانها یکی یکی پیدایشان شد. «محمدعلی شاکری» یکی از ساکنان محله فلاح میگوید: «در سالهای دهه30 و پیش از آن تمام محدوده فعلی محله ابوذر زمین کشاورزی بود. آب این زمینها که بیشتر کشت گندم در آنها انجام میشد توسط قناتهایی نزدیک امامزاده حسن(ع) تأمین میشد و کشاورزان با حقابهای که از قناتها داشتند محصول کشت میکردند.»
- از زمینهای خالصه تا شکلگیری محله فلاح
نام محله فلاح با نام مالک بخش اعظمی از اراضی کشاورزی این محله در دهه 30 گره خورده است. ساکنان این محله که به رسم هممحلهایهای قدیم علاقه خاصی به محلهشان دارند همگی با نام «داود فلاح» آشنا هستند. کسی که مالک زمینهای زراعی اطراف خط آهن و دیگر بخشهای محله بود و اصلاً با تصمیم او برای قطعهبندی و فروش زمینها محلهای به نام فلاح از دل زمینهای کشاورزی سر برآورد.
زمانی تهرانشناس از پیشینه و ماجرای قطعهبندی و فروش این زمینها توسط داود فلاح میگوید: «زمینهایی که در دهه 30 توسط داود فلاح قطعهبندی و به مردم فروخته شد سالها پیش از آن و در دوران حکومت ناصرالدین شاه مانند بسیاری از اراضی روستاهای اطراف تهران از زمینهای خالصه محسوب میشد.
در آن دوران به زمینهایی که در تملک شاه بود و به بزرگان و اعیان اجاره داده میشد خالصه میگفتند. آنها نیز برای زمینهای خالصه مباشر، ارباب یا کدخدا در نظر میگرفتند و پس از کشت و زرع زمینها توسط کشاورزان سهمی از محصول به هرکسی میرسید و بخشی هم در اداره خالصهجات به حساب حکومت واریز میشد.
در دوران ناصری به دلیل کمبود بودجه حکومت، زمینهای خالصه با قیمت بسیار کم به فروش گذاشته شد. در نتیجه زمینهای محدوده امامزاده حسن(ع) و محله فلاح که بخشی از جی سفلی محسوب میشد نیز بهعنوان زمینهای خالصه به امینالملک، برادر امین السلطان فروخته شد.»
برخی از اهالی قدیمی محله فلاح در کنار نام داود فلاح از شخصی به نام اتابکی بهعنوان مالک زمینهای فلاح یاد میکنند. زمانی در اینباره میگوید: «پس از فوت امینالملک زمینهای این محدوده به دخترش عالیه اتابکی رسید. عالیه اتابکی زمینهای محله فلاح را برای پسرش حسین خان اتابکی به ارث گذاشت. حسین خان اتابکی نیز در دهههای 20 و 30 بخشی از این زمینها را به داود فلاح فروخت تا کار قطعهبندی و فروش زمینها در این دوره آغاز شود.»
- با مهاجران مدارا میکرد
سالهای پایانی دهه 30 و آغاز دهه 40 تملک زمینهای محله ابوذر توسط داود فلاح با ورود مهاجران آذری زبان از استانهای مختلف که به دلیل اجرای سیاست اصلاحات ارضی به تهران آمدند همزمان شد. زمانی میگوید: «حسین اتابکی، داود فلاح را بهعنوان مباشر خود انتخاب کرد تا بخشی از زمینهای این محدوده را که هنوز در تملک خود داشت قطعهبندی کند و به مهاجران بفروشد.
معروف است داود فلاح که دفترش را در نزدیکی میدانی به نام خودش راهاندازی کرد با مهاجران راه میآمد و هرکدام از مهاجران میتوانستند با هر مبلغی که در توانشان بود بهصورت قسطی زمینهای کشاورزی را که تغییر کاربری داده شده بود خریداری کنند و خانهدار شوند.» داود فلاح که نامش هنوز در میان اهالی محله زنده است تلاش بسیاری برای آبادانی روستایی که به تدریج تبدیل به بخشی از محدوده شهری میشد انجام داد.
زمانی از کارهای فلاح برای برقرسانی و آبرسانی به ساکنان جدید محله میگوید: «قناتهای اطراف محدوده امامزاده حسن(ع) تنها کفاف زمینهای کشاورزی را میداد و با تغییر بافت محدوده و ورود مهاجران و افزایش جمعیت محلهای که فلاح نام گرفت ساکنان جدید نیاز به امکانات داشتند. داود فلاح برادرش را مأمور آبرسانی کرد و کار لولهکشی در محله نیز از همین دوره آغاز شد. همچنین داود فلاح و برادرش کار برقرسانی به محله را به واسطه یک شرکت برق خصوصی در شمال خیابان قزوین پیگیری کردند تا محله فلاح به تدریج شکل امروزیاش را پیدا کند.»
- نشان طلا بر سینه داود فلاح
زنگ آخر که به صدا درمیآید دانشآموزان مدرسه شهید رجبی خیابانهای اطراف میدان ابوذر را قرق میکنند. تصویری که چند دهه پیش هم وقتی خیابان فلاح یک معبر باریک 8متری و مشرف به کوچه باغهای اطراف بود با شروع فصل مدرسه هر روز تکرار میشد. مدرسهای که درست مثل میدان ابوذر به نام فلاح شناخته میشد و آن دانشآموزان قدیمی مدرسه که اکنون از موسفیدان محله هستند هنوز مدرسه حوالی میدان را فلاح صدا میزنند.
زحمات داود فلاح برای آباد کردن محله بیجواب نماند و علاوه بر ماندگار شدن نامش بر محله از سوی شهرداری وقت نیز تجلیل شد. زمانی میگوید: «فلاح علاوه بر ساخت نخستین میدان منطقه که اکنون میدان ابوذر نام دارد و نیز بنای مدرسه و مسجد قدیمی محله، باغی برای خود در حوالی میدان و در نزدیکی محل سکونت پدرش حاج محمود دست و پا کرد. باغ گیلاسی که اکنون بوستانی به نام آلاله از آن به یادگار باقی مانده است.
داود فلاح که اصلیتش به شهر نطنز برمیگشت در جوانی حقوق خوانده بود و علاقه زیادی برای مشارکت در اداره امور شهر داشت. در دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی نیز به پست نمایندگی مجلس رسید. همچنین در اواخر دهه 40 بهعنوان یکی از نمایندگان انجمن پایتخت که کارکردی شبیه به شورایشهر فعلی داشت انتخاب شد و در سال 1352 نیز به پاس خدماتش در امور شهری نشان طلای شهرداری تهران را دریافت کرد.»
نظر شما