صحبت از «سعید پروانه» نوجوان 12 ساله و «محمدحسامالدین و امیرمحمد حسینزاده» برادران 18 و 17 ساله است. آنها با کسب موفقیت در مسابقات بینالمللی، کشوری و استانی بهانه حضور ما را در حسنآباد فشافویه فراهم کردند تا علاوه بر شناخت بیشترشان پای صحبتهایشان بنشینیم.
دست دور گردن هم انداختهاند و با لبخندی دلنشین به طرفمان میآیند. اندام ورزشی در کالبد کوچکشان گواه خوبی برای زحماتی است که کشیدهاند تا در این جایگاه قرار بگیرند. باوجود سن کم، مرام و مسلک پهلوانی را خوب میدانند و ترجیحشان این است که سخن اول را به محمدحسامالدین که از 2 نفر دیگر بزرگتر است، بسپاریم.
حسامالدین میگوید: «من و برادرم از 7 سالگی علاوه بر کشتی آزاد در رشتههای مختلفی مثل بوکس، بدنسازی و فوتبال بهصورت مبتدی فعالیت میکردیم، اما 3 سال پیش با کمک «علی ثبتی»، یکی از کشتیگیران قدیمی محله که در مجموعه ورزشی زیوان مربیگری میکرد بهصورت حرفهای تمرینات کشتی را آغاز کردیم. انصافاً قبل از این اصلاً درک واقعی از این رشته نداشتیم.
برای موفقیت در این عرصه، آن روزها امیرمحمد وزنش را از 72 به 49کیلو رساند و من از 69 به 52کیلو رسیدم.» وی ادامه میدهد: «3 ماه در باشگاه زیوان نزد ثبتی کار کردیم. بعد از آن توسط این مربی به باشگاه حمید سوریان در شهرری معرفی شدیم و از آن روز زیرنظر «ماشاالله عرب» فعالیت میکنیم. پس از ماهها تمرین در مسابقات استانی درحالیکه از حسنآباد هیچ نمایندهای مقام کسب نکرده بود، من مقام دوم را به دست آوردم و برادرم مقام پنجم را از آن خود کرد. خوشبختانه مدام در مسابقات استانی و باشگاهی شرکت میکنیم و مقامهای متعددی کسب کردهایم.»
سعید با متانت خاصی میان این 2 برادر نشسته است. او از دوران کودکی با کمکهای برادر بزرگش، مجید، که روزی از کشتیگیران مطرح بود، بهصورت حرفهای این ورزش را دنبال کرده است. او میگوید: «ابتدا در باشگاه شهدا فعالیت جدیام را شروع کردم و بعد وارد باشگاه «زیوان» شدم. اکنون به دلیل مقامهایی که کسب کردم بهصورت رایگان در باشگاه همت حسنآباد و یک روز در میان هم در یکی از باشگاههای باقرشهر تمرین میکنم.» سعید با وجود تجربه و سابقه محدودش در این رشته، تاکنون موفق به کسب 2 مقام اول استانی شده است. در مسابقات بینالمللی ارمنستان در سال 2017 مقام اول را کسب و چندی پیش مقام اول کشوری را از آن خود کرده است.»
- دسترسی سخت به باشگاه
وقتی درباره فعالیت خارج از محل سکونت این ورزشکاران سؤال میکنیم، حسامالدین میگوید: «این روزها شرایط خردسالان و نونهالانی مثل سعید خیلی بهتر از وضعیت ما در گذشته است و جا برای پیشرفتشان زیاد است، اما برای گروه سنی ما با توجه به مسیر طولانی، دسترسی سخت و کرایه زیاد خودروها، مربیهای مطرح برای مربیگری به اینجا نمیآیند.» امیرمحمد با اشاره به هزینه زیادی که بابت رفتوآمد به باشگاه خارج از حسنآباد صرف میکنند، میگوید:
«هزینه رفتوآمد و شهریه باشگاه در مدت 3 ماه حدود 4 میلیون و 500 هزار تومان برای ما آب میخورد. چون نزدیکترین ایستگاه مترو به محل زندگی ما در کهریزک است و برای رسیدن به آن هم باید مسافت زیادی را طی کنیم که بدون خودرو شخصی خیلی مشکل است.» وی ادامه میدهد:
«علاوه بر امکانات موجود در باشگاه و حضور مربیان برجسته، نبود حریف تمرینی هم موضوع قابل اهمیت دیگری است، مثلاً من و امیرمحمد تمام فنون و حرکتهای یکدیگر را میشناسیم و مبارزه مقابل هم کمی تکراری به نظر میرسد. ما برای کسب مهارت نیاز داریم که با تمرین در باشگاههایی که کشتیگیران بیشتری در آن حضور دارند مهارتمان را تقویت کنیم.» این 2 برادر در رشتههای نقشهکشی ساختمان و کامپیوتر در حال تحصیل هستند و روزانه 4 ساعت و نیم در باشگاه تمرین میکنند.
امیرمحمد با اشاره به اینکه یک سال است مغازه سوپرمارکت در محله راه انداختهاند، میگوید: «در ساعات قبل و بعد از تمرین اینجا مشغول کار هستیم و بخش زیادی از هزینه تمرین و رفت و آمدهایمان را از طریق فعالیت در اینجا تأمین میکنیم.» سعید هم با بیان اینکه هر روز 2 ساعت و نیم ورزش میکند، میگوید:
«موفقیتهایم را مدیون برادر 24 سالهام هستم. او سالها در رشته کشتی فرنگی فعالیت میکرد، اما به دلیل خدمت سربازی نتوانست ورزش را ادامه دهد و حالا برای بردن من به باشگاه و فراهم کردن امکانات نقش زیادی دارد و تمام تلاشش را میکند تا شاهد موفقیتم باشد.» محمد حسامالدین در ادامه صحبتهای سعید میگوید: «برادر سعید برای ما هم زحمات زیادی کشیده و همیشه با راهنماییهایش مثل برادر بزرگ باعث موفقیت ما شده است.»
- خیرشان به محله میرسد
با وجود سن کم هریک به طریقی خیرخواه محله هستند. سعید 7 سال است که با کمک مادرش، ماه محرم در حیاط خانهشان تکیه برپا کرده و با حضور 200 کودک همسن و سالش برای امام حسین(ع) عزاداری میکند. میگوید: «به گفته مادرم از 4_3 سالگی به ماه محرم علاقه خاصی داشتم و عاشق برپایی تکیه امام حسین(ع) بودم.
6 ساله بودم که مادرم برای دلخوشی من و بچههای محل تصمیم گرفت حیاط خانه را تکیه کند تا کودکان بتوانند در آنجا مراسم عزاداری کنند و خودش مسئولیت پخت غذای نذری هیئت را بر عهده دارد.»
وی ادامه میدهد: «هر سال که میگذرد بیشتر به زیبایی حرکت مادرم پی میبرم و خداراشکر الان به جایی رسیده که هر سال میزبان 200عزادار حسینی هستیم.» امیرمحمد هم میگوید: «به دلیل محیط کوچک محله، حرف و حدیثها خیلی زیاد بود. بیشتر دوستان و آشنایان باورشان نمیشد که بتوانیم نتیجه مطلوبی بگیریم و خیلیها مدام با حرفهایشان دلسردمان میکردند، اما همان روزها چند نفر از خانوادههای شهدا که در نزدیکی ما زندگی میکنند مدام به ما قوت قلب دادند.
ارادت خاصی به خانواده شهدای حسنآباد داریم. تا جایی که در توانمان باشد به آنها سر میزنیم و از دعاهای خیرشان بهرهمیگیریم. ضمن اینکه در صورت درخواست برای انجام کارهای روزانه و خریدهایشان هم آماده خدمت هستیم.» محمدحسامالدین نیز میگوید: «زندگی در کنار این عزیزان و خاطراتی که در این محله ثبت شده دلیلی هستند که اینجا را با تمام مشکلات و کمبودهایش دوست داشته باشیم.»
نظر شما