پل توماس اندرسون کارنامه هنری خوب و پرباری دارد و در مقام فیلمساز هنرمندی مطرح و تحسینشده است که منتقدان و تماشاگران جدی سینما کارهایش را دوست دارند.
یلمهایی مثل «هشت سخت»، «ماگنولیا» و «عشق پانچ درانگ» او را محبوب منتقدین سختگیر سینمایی کرده است. بسیاری از منتقدان تازهترین ساخته سینمایی او خون بهپا خواهد شد را تا به امروز بهترین کارش میدانند.
- چه عاملی باعث شد به فکر بر گردان سینمایی قصه «نفت» اوپتون سینکلر بیفتد؟
مهمترین الهام پذیری قبل از هر چیز از خود قصه کتاب میآید. مدتی بود که میخواستم چیزی بنویسم و برایم خیلی هم مهم نبود که باید درباره چه چیزی باشد. میخواستم قلم در دست گرفته و کاغذ را سیاه کنم. در ذهنم قصهای داشتم درباره خانوادهای که در حال نزاع با یکدیگر هستند و میدانستم که چیز خوبی نیست.
یک بار این قصه را تا اواسط آن نوشتم و رهایش کردم. خودم متوجه شده بودم نمیتوان از آن چیز به درد بخوری درآورد. حقیقتاً هیچ چیز دیگری هم برای نوشتن نداشتم. حس و عشق نوشتن بود، ولی خبری از یک سوژه خوب (که مرا درگیر خودش کند) وجود نداشت. در همین احوال بود که کتاب «نفت» به دستم رسید و وقتی آن را خواندم دیدم چقدر صحنههای سینمایی دارد. در همان حال که کتاب را میخواندم بسیاری از صحنهها را در ذهنم ساختم.
در عین حال خط اصلی قصه در یک محدوده نفتی اتفاق میافتاد که برایم خیلی جذاب بود. این محدوده از آن جاهایی است که میتوان خیلی خوب فیلمی دربارهاش ساخت. همچنین اشتیاق برای کار با دانیل (دی لوییس) هم خیلی زیاد بود.به هر حال، احتمال همکاری با او خیلی زیاد بود. این نکته انرژی خیلی زیادی به من داد تا سریعاً کار نگارش فیلمنامه را شروع کنم، خیلی جالب است که کار نوشتن فیلمنامه خیلی زود تمام شد.
- چرا برای فیلم نام دیگری را انتخاب کردید؟
هنگام ساخت فیلم نام آن را تغییر دادم، زیرا زمان نوشتن فیلمنامه تغییرات زیادی در قصه کتاب دادم. در حقیقت وقتی فیلمنامه آماده کار شد، تفاوتهای زیادی با قصه کتاب داشت. فکر میکنم تغییر نام کتاب کار خیلی خوبی بود. من در کالیفرنیا بزرگ شدهام، جایی که نفت خیلی زیادی در آن وجود دارد. خانه ما در نزدیکی بیکرز فیلد بود که بهترین نفت منطقه کالیفرنیا در آن جا کشف شد.
از آن جا هنوز هم نفت استخراج میشود. همیشه در ارتباط با نوع کار و فعالیتی که در این محل صورت میگیرد حیران بودم و از خودم میپرسیدم این نفت در زیرزمین و در کجا قرار دارد و چرا آدمها این قدر آن را دوست دارند؟ و این همان چیزی بود که قصه کتاب «نفت» دربارهاش بحث میکرد. قصه نفت کالیفرنیا ویژگیهای خاص خودش را دارد و صد صفحه اول کتاب سینکلر این موضوع را خیلی خوب تعریف کرده است.
او قصه کتابش را در اوایل دهه بیست و در زمانی نوشت که همراه همسرش به محدوده کوهستانی سیگنال رفت. این منطقه یکی از مناطق گردشگریای بود که در نزدیکی خلیج لانگ پیچ قرار داشت. او به این فکر افتاد اگر کسی بهجای بهرهگیری از تعطیلات به فکر استخراج نفت در این محل بیفتد، چه اتفاقی رخ خواهد داد.
نتیجهاش این است که جماعتی که در این محل بودند، دچار نوعی دیوانگی شدند. سینکلر این موضوع را از نزدیک به چشم خودش دید و شاهد بود که جماعت آنجا چطور علیه یکدیگر کار و فعالیت میکردند. خودش در یک گفتوگو اعلام کرد به چشم خود از نزدیک شاهد بود که حرص و طمع انسانی چگونه خودش را عریان و علنی به نمایش میگذارد.
او جنون آدمها را از نزدیک تجربه کرد و برای همین دقیقا میدانست درباره چه چیزی بنویسد. همین مسئله او را در جادهای قرار داد که نتیجهاش کتاب «نفت» بود و من قصه را از آنجا شروع میکنم که او کتابش را تمام کرد. خط اصلی قصه او به اندازه کافی الهامبخش بود و به آدم انرژی میداد تا دنباله آن را پی بگیرد. به این ترتیب میشد نه فقط درباره یک مرد نفت دوست مستقل، بلکه همچنین درباره آدمهایی نوشت که دوروبر او بودند. در این بین البته او بهتر از بقیه توانست از شرایط منطقه استفاده کند.
- پل (کاراکتر دیلوییس) به شکلی پنهان دیدگاههای سیاسی و اجتماعی دارد و نسبت به مشکلات طبقاتی کمی حساس است. هنگام ساخت فیلم متوجه این نکته بودید؟
متوجه این مسئله بودم و نمیخواستم به صورت یک چیز رو و گل درشت درآید. کاراکترهای فیلم دیدگاههای خاص خودشان را دارند و لازم نیست تمام این دیدگاهها در طول قصه فیلم آشکار شود. در این صورت، قصه کمی از تب و تاب اصلی خود میافتاد. ما درگیری 2 نفر را داریم که حاضر نیستند به راحتی عقاید پنهان خود را ابراز کنند.
- انتخاب پل دانو برای نقش الی این بود که در «نبرد جک ورز» هم با دیلوییس همبازی بود؟
بله، من اولین بار او را در همین فیلم دیدم، به ربکا میلر (کارگردان و همسر دانیل) زنگ زدم که بگویم چقدر این فیلم را دوست دارم. اما قبل از آن پرسیدم بازیگر مقابل دانیل چه کسی بود؟ دانو در آن فیلم معرکه بود. بازی او عالی بود و خود دانیل و ربهکا هم از وی به شدت راضی بودند. باید پل را ملاقات میکردم تا از نزدیک متوجه استعداد او بشوم. هنگام ساختن فیلم شک نداشتم که او هم در آن حضور خواهد داشت.
- در آغاز کار نقش و بازی او کمتر از این بود. چه عاملی باعث شد تا تصمیم به افزایش نقش او بگیرید؟ وی در فیلم در 2 نقش ظاهر میشود.
برای آن نقش دیگر، بازیگر دیگری را در نظر داشتم. اما او سرصحنه نتوانست نظرم را تامین کند. به خودم گفتم چرا باید پل را فقط در یک نقش ( و آن هم نقشی کوتاه) داشته باشم؟ 2 کاراکتر الی و پل ساندی در فیلم دوقلو هستند. فیلم «شرق بهشت» به یادم آمد و با یکی از دوستان صحبتی طولانی در این رابطه کردم. او از تجربهاش درباره برادر دوقلویش گفت و من احساس کردم میتوانم هر دو نقش را به پل دانو بدهم. او هم از عهده اجرای هر دو نقش خیلی خوب برآمد.
- برای صحنههای رویارویی بزرگ دانیل و پل چگونه آماده شدید و چه کارهایی کردید؟ در طول فیلمبرداری این صحنهها چه اتفاقاتی افتاد؟
هیچ یک از این صحنهها را تمرین نکردیم. سر صحنه ما فقط میدانستیم که آنها قرار است در کجا بایستند و بقیه ماجرا به عهده خود آنها بود. برای فیلمبرداری این صحنهها چند دوربین داشتیم که با آزادی عمل کار میکردند. برخی از صحنهها را قبل از اینکه شروع فیلمبرداری را رسما اعلام کنم گرفتیم و بازیگران نمیدانستند در حال فیلمبرداری هستیم. بازی هر دوی آنها در این حالت باز هم طبیعیتر بود.
- درباره رقابتهای اسکاری چه فکر میکنید؟
برای دانیل آرزوی موفقیت میکنم و مطمئن هستم نامزد اسکار میشود. فیلمبرداری و موسیقی فیلم هم شانس زیادی برای ربودن جایزه دارد.
- خودتان چطور؟
بستگی به نظر اعضای آکادمی دارد. باید منتظر اعلام آرای آنها باشیم. تحسینها و تشویق منتقدان مجابم کرد که فیلم خوبی ساختهام و این نکته برایم اهمیت ویژهای دارد.
movieweb.com - 14ژانویه 2008