اینکه تلاش میکنم احساس واقعیام را به دوستانم بگویم و دیگر اینکه میان جملههایی که احساسم را نسبت به دیگران بیان میکند، با عبارتهایی که تفکر، ارزیابی و تفسیر مرا از رفتار دوستانم نشان میدهد، تفاوت قائل شوم.
همین باعث شده تا اختلافم با بقیه، کمرنگتر شود و بتوانم ارتباط بهتری با اطرافیان داشته باشم. برای رسیدن به این توانایی، باید چند قدم برداشت که در اینجا، به آنها اشاره میکنیم.
اهمیت بیان احساس
ابتدا باید پذیرفت که بیان احساس واقعی به خود و دیگران، حتی اگر بهعنوان ضعف شخصیتی ما محسوب شود، باز هم نقطهی قوت ارتباطمان خواهد بود.
مثلاً تصور کنید پدر یا مادر، از ما بخواهند وسیلهای را از انباری بیاوریم و فرض کنید لامپ انباری سوخته و به هردلیلی ما میترسیم در آن تاریکی به انباری وارد شویم. اگر ما بدون بیان احساس ترسِ خود، به خواستهی آنها تن ندهیم، آنها این رفتار ما را بهحساب بیاحترامی میگذارند، اما اگر آنها از ترس ما خبردار شوند، فقط میتوانند از ما انتقاد کنند.
تفکیک احساس از نظر
در عبارت «احساس میکنم که معلمها مرا درک نمیکنند»، کلمهی «احساس» را اشتباه بهکار بردهایم؛ چون در این عبارت، ما یا داریم پیشداوری میکنیم و یا به بازگوکردن نظرمان میپردازیم و نه بیان احساس!
استفاده از کلمههای دقیق
وقتی میخواهیم احساس خود را نسبت به موضوعی بیان کنیم، از بهکاربردن کلمههای کلی و گنگ بپرهیزیم. مثلاً در عبارت «من حس خوبی نسبت به این موضوع ندارم»، کلمهی «خوب»، خیلی کلی و نامفهوم است و بهجای آن میتوان از کلمههای دقیقتری مثل خوشحال، راحت، هیجانزده و... استفاده کرد.
احساسات خود را بشناسیم
مهمترین قدم هم، آن است که خودمان احساسات واقعی خود را بشناسیم.
نظر شما