هرچند که اهداف و برنامههای مختلفی در این سازمان وجود دارد، اما منافع آمریکا، اتحادیه اروپا و اسرائیل – که از سال 2005 به عنوان اعضای دو فاکتوی ناتو شناخته شدند – یکی از اهداف اولیه و مسلم اتحاد نظامی ناتو است. این مسئله را میتوان با توجه به تحولات اخیر در خاورمیانه به وضوح مشاهده کرد. برای درک بهتر این امر، گزارش حاضر بخشهایی از اقدامات و پروژههای این نهاد را مورد بررسی قرار داده است.
دو نقطه حساس
یکی از نتایج و دستاوردهای حضور نیروهای نظامی در منطقه، نظامی شدن منطقه خلیجفارس و شرق دریای مدیترانه است. به همین منظور از پایان دهه هفتاد، دو فاز جداگانه در پروژه نظامی کردن خاورمیانه شکل گرفت؛ یکی فاز آمریکایی – انگلیسی بود که به دوران جنگ ایران و عراق بازمیگردد و دیگری اقدامات ناتو در پررنگتر کردن نقش آلمان و فرانسه به عنوان بازیگری کلیدی. هرچند که پروسه نظامی کردن شرق دریای مدیترانه پس از جنگ دوم جهانی و با تشکیل اسرائیل آغاز شد؛ اما نقش ناتو در این روند مسئلهای است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. چرا که این نقش از زمان شروع «جنگ جهانی علیه تروریسم» از سال 2001 وارد فاز جدیدی شد.
پاریس - برلین در پروژه جنگ جهانی علیه تروریسم
اتحادیه اروپا که در رأس آن پاریس و برلین نقش کلیدی دارند، عملاً سیاست خارجی انگلیسی – آمریکایی را در جنگ علیه تروریسم در پیش گرفتهاند که نتیجه و دستاورد آن، گسترش نامحدود حضور ناتو در خاورمیانه و آسیای مرکزی است. بر همین اساس است که پیشبینی شده ناتو و اسرائیل به طور همزمان مسئولیت رصد و دخالت در امور برخی از کشورهای منطقه (از جمله ایران و سوریه) را برعهده داشته باشند.
اسرائیل؛ بازوی مسلح دو فاکتوی ناتو
افیگدور لیبرمن، وزیر امور استراتژیک اسرائیل اخیراً اعلام کرد: «هدف اصلی دیپلماتیک و امنیتی اسرائیل روشن است؛ پیوستن به ناتو و ورود به اتحادیه اروپا». بر همین اساس بود که این کشور یک توافقنامه نظامی در سطحی وسیع با ناتو به امضا رساند. از زمان تشکیل دولت اسرائیل، اقدامات این دولت در خاورمیانه و جهان عرب همواره در جهتی بوده است که اصطلاحا بدان «منافع غرب» میگوییم. اسرائیل یکی از اعضای فعال «عملیات شرق مدیترانه» ناتو است و هرچند که این کشور عضو ناتو نیست، اما ستون فقرات ناتو در خاورمیانه به شمار میرود.
حائل اراضی
از نظر بسیاری از کارشناسان، نوارغزه به گستره وسیعی با خصوصیات زندان تبدیل شده است. جنبشها در آنجا محدود، حقوق سکونت نادیده گرفته و منطقه در حالت محاصره به سر میبرد، در مقابل آن کرانه باختری اردن، منطقهای است که در مقایسه با نوارغزه از وسعت بیشتری برخوردار است.
در این بین برای ارتش اسرائیل بسیار آسان است که با استحکام و قدرت کامل مرزهای نوارغزه و کرانه باختری اردن را کنترل و محاصره کند. از اینرو پروژه بینالمللی کردن موقعیت در نوار غزه و کرانه باختری با حضور نیروهای ناتو میتواند به روشنی در قالب بخشی از طرح ناتو برای ایجاد حائل نظامی جهت محافظت از اسرائیل تعبیر و تفسیر شود. در پایان سال 2007 لیبرمن طی ملاقاتی با معاون دبیرکل ناتو در بروکسل پیرامون استقرار پیش از موعد و زود هنگام نیروهای ناتو در نوارغزه گفتوگو کرد. دو طرف همچنین درخصوص استقرار نیروهای بینالمللی برای در دست گرفتن موقعیت و جلوگیری از مسلح شدن فلسطینیها به بحث و تبادل نظر پرداختند. گفتنی است که بخشی از گفتوگوها، درخصوص تعمیق و گسترش همکاریهای سرویسهای امنیتی و جاسوسی ناتو و اسرائیل میان طرفین از اهمیت زیادی برخوردار بود. مسئلهای که در این بین حائز اهمیت است، احتمال بروز جنگ منطقهای و حضور ناتو در این روند است. گفته میشود در صورت بروز جنگ میان ایران و اسرائیل، این کشور، توانایی مقابله و رویارویی با ایران را ندارد. علیرغم فرضیه توانایی بالای اسرائیل، توان نظامی تهران بالاتر از توانایی اسرائیل است. از اینرو، اسرائیل نمیتواند خود را به تنهایی درگیر جنگ با ایران کند، چرا که این امر، اسرائیل و ارتش آن را بسیار ضعیف نموده و آنها را با موشکهای بالستیک ایران مواجه مینماید. از سویی، اگر زمانی ایالات متحده آمریکا و انگلستان نقشی در جنگ ایفا کنند، سران این کشورها با مخالفتهایی از سوی افکار عمومی و مجامع بینالمللی روبهرو خواهند شد که میتواند تشکیلات و حکومت آنان را تهدید نموده و در نهایت منجر به بیثباتی ملی شود.
ابزاری فقط یرای خون و آتش
اسرائیل به واسطه رهبران و سران حکومتیاش به عنوان ابزاری برای حفظ تنش و تشنج در منطقه استفاده میشود؛ ابزاری که دخالت انگلیسی – آمریکایی و فرانسوی – آلمانی را در منطقه توجیه میکند. بدون شک سران اسرائیلی بیش از منافع شهروندان خود، در خدمت منافع واشنگتن هستند. مدارک و شواهد بسیاری وجود دارد مبنی بر اینکه جنگ لبنان در سال 2006 توسط اسرائیل، آمریکا و ناتو به راه انداخته شد؛ تا بعد از لبنان، نوار غزه به مقصد بعدی ناتو و حضور نیروهای نظامی آنها به بهانه برقراری صلح مبدل شود، در حالیکه تحولات اخیر خاورمیانه نشان داده است که سیاستهای این نهاد، نه تنها در تضاد آشکار با راهکارهای مفید سیاسی، بلکه یکی از عوامل تشدید رادیکالیسم و خشونت در منطقه خواهد بود.
همشهری امارات