بازتاب اجتماعی نامگذاری خیابانها، میادین و کلا فضاهای شهری از دو جهت حائز اهمیت است. اول از حیث «هویت یک شهر» که دربردارنده شناسنامه فرهنگی و فرهنگ غالب آن است و دوم از حیث خصایص سیاسی ـ اجتماعی مدیریت شهری. این دو امر اما، در یک پیوند وثیق نظری و عملی در نهایت یک امر واحد را نمود میدهند؛ «ساختار ارزشی و ایدئولوژیک یک شهر».
در بادی امر، هنگامی که یک شهرنشین در حیطه تعاملات زیست روزمره خود با نامی برخورد میکند که به نوعی یادآور گذشتهای پرشکوه یا افتخار ملی یا شخصیت تاریخی است، به خودی خود حس«همبستگی اجتماعی» و تعلق خاطر به محل زیست در ذهنیت او برانگیخته میشود. این امر البته با سوگیریهای نظری گوناگونی قابل بحث و فحص است، اما از حیث روانشناسی اجتماعی، بلاشک، این نامها که بر تارک خیابانها و میادین رخ مینمایانند، این قابلیت را دارند که «ذهنیتهای فردی» را به هم پیوند داده و «ذهنیت عمومی» را نضج دهند.
این «ذهنیت عمومی» البته علل دیگری را نیز برای قوام و دوام خود متصور است، اما در اینجا حوزه تحلیل ما تنها در باب یک پدیدارشناسی خرد موضوعیت دارد. از این حیث، نام یک فضای شهری، یک «شاخص فرهنگی ـ اجتماعی» محسوب میشود. نام یک فضای شهری به شهرنشین هویت او را گوشزد میکند و به او یادآوری میکند که در چه فضای خاص معرفتی و ارزشی روزگار میگذراند. این شاخصها البته ایدئولوژیک نیز هستند، صبغه ایدئولوژیک آنها از منظر رفتارشناختی، برآمده از قابلیت ارزشهای جامعه است.
در واقع این ارزشها آن قدر «قوی» هستند که بتوانند مفاهیم ایدئولوژیک تولید کنند و آنها را به شاخص بدل کنند.حضور پیوسته این مفاهیم در زیست روزمره یک شهرنشین چنان واجد اثر است و چنان تبعات مشخص اجتماعی و سیاسی را دربردارد که اگر مدیریت شهری در کلانشهرها و حتی شهرهای کوچک ایران به آن توجه کنند، آنگاه دیگر «اسامی خنثی» یا اعداد گنگ و بیروح را برنمیگزینند.
از سوی دیگر، اگرمشاهده ای جامعهشناسانه را وجه همت خود قرار دهیم، درمییابیم حتی در محلات، نامهای کوچهها، خود بدل به یک شاخص هویتی میشوند، پس چگونه میتوان مانند گذشته با رویکردهای صوریگرایانه و دم دستی به گزینش نامها برای فضاهای عمومی دست یازید؟
به قصد نتیجه
خصلت ویژه زیست شهری، متضمن این امر است که حتی مقولاتی که در نگاه اول صوری و روزمره بهنظر میآیند، اگر در باب آنها مداقهای جامعهشناسانه تکوین یابد، واجد صبغه معنایی و ساحت ارزشی مشخص هستند. عطف به همین امر، نامگذاری فضاهای عمومی، از آنجا که منبعث از یک ساحت ارزشی است، این قابلیت را دارد که مورد بحث و فحص جامعهشناسانه قرار گیرد و مدیریت شهری نیز باید به آن توجهی درخور کند.
این نامها میتواند عاملی باشد در جهت افزایش همبستگی اجتماعی و تعلق خاطر به محل زیست و مهمتر از همه واجد بار معنایی باشد که «حق» و «تکلیف» شهروندی را بروز و ظهور دهد. یک شهروند «حق» دارد که در گزینش نام فضاهای عمومی مداخله داشته باشد و «مکلف» است که از آن نام حراست کند.
در یک مدیریت شهری توسعه یافته، نامگذاری میادین و فضاهای عمومی شهری معطوف به جلب نظر شهروندان و خواستههای آنان است. بدین معنا که مدیریت شهری میکوشد از طریق تطابق نام فضاهای شهری با گستره ذهنی و اعتقادی شهروندان، تمایل آنها را برای شرکت در پروسه «اداره دمکراتیک» شهر صدچندان کند. از دیگر سو؛ نام این فضای عمومی، خود نشانگر «عمومیت ایدئولوژی غالب» است و از این رهگذر ایدئولوژی غالب به واسطه حضور پیوسته در متن زیست روزمره شهروندان مفاهیم خود را استمرار میدهد.