هر کجا تمدن پدید آمد، شهر بساطش را به سرعت باد پهن کرد. از این به بعد شهر محل کسب و کار شد و انسان هیچ جایی دیگر برای این امر مهم و حیاتی نیافت. شهر محل اخذ تصمیمات مهم اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شد. امکان نداشت بدون شهر اقتصاد و سیاست و اجتماع این مقدار رشد کند. شهر آهنربایی است که خواسته و نخواسته انسان را جذب خودش میکند و به راستی جدا شدن از آن امکانپذیر نیست.
بسیاری از جامعه شناسان معتقدند برای یافتن اینکه چرا شهر عاملی برتر شد، باید سراغ یک سری مفاهیم و کارکردهایی رفت که فقط در شهر یافت شدنی است، مانند: تمرکز و تراکم صنعتی. از اینرو، فکرمیکنند که هر شهری که تمرکز و تراکم صنعتی اش بیشتر باشد، مسلماً جمعیت و برتری اش نسبت به روستا و حتی سایر شهرها بیشتر است. دلیل این مهم هم بسیار روشن است: صنعت تعداد بیشتری از انسانهایی را که طالب کار هستند، مشغول میکند. البته مسئله کار در شهر در مفاهیم مختلفی میتواند
تأثیر گذار باشد.
به واقع عقلانی نیست که شهرنشینی را صرفاً جذب افراد گوناگون و زندگی در یک منطقه خاص تعریف کنیم. البته شهرنشینی عوامل مؤثری داردکه بیان آنها در این مقاله کوتاه امکان پذیر نیست. اما در این شکی نیست که شهرنشینی فقط تغییر محیط زندگی از روستا به شهر نیست، بلکه تغییر شیوه زندگی، شیوه کسب و کار و بسیاری موارد مهم دیگر است. شهرنشینی به تعداد جمعیت نیست، به تغییر سبک فکری و نحوه سخن گفتن و احترام متقابل به حقوق افراد است. بهنظر، این پرسش میتواند عمق تفاوت زندگی شهرنشینی و روستایی را بیان کند و معنایی اساسی به شهرنشینی دهد. آیا باید شیوه زندگی در شهر را با توجه به ازدحام و تراکم بسیار جمعیتی، با زندگی در روستایی با تراکم حداقلی جمعیت و آرامش در آن، برابر دانست؟ پس تعداد جمعیت عاملی ثانوی در تعریف شهر است و اصل تعریف، مربوط به تغییر در شیوه زندگی،تفکر، کسب و کار و سخن گفتن است.
حتی بین شهرها از منظر سنخ شناسی تفاوتهای ماهوی وجود دارد. بیان این تفاوتها در یک تعریف دقیق و علمی از شهرنشینی امکانپذیر نیست؛ چراکه یک شهر صنعتی بهطور قطع از لحاظ اجتماعی با یک شهر معدنی یا شهری که در آن شغل اصلی شان ماهیگیری است یا یک شهر دانشگاهی یا شهری که نام پایتخت را بر خود دارد، تفاوتهای اساسی دارد. شهری که یک صنعت دارد، با شهری که چند صنعت دارد، در خصوصیات اجتماعی برابر نیست.
حتی شهروندان مرکز، شمال و حومه و شهرکهای اقماری یک کلان شهر نیز در بسیاری موارد با هم تفاوت دارند. یک شهر قدیمی با یک شهر جدید تفاوت دارد. تا این لحظه هیچ جامعه شناسی نتوانسته تعریفی از شهر ارائه کند که تمامی موارد فوق را در برگیرد.مسئله اصلی جامعه شناسی شهری، کشف کنشها و سازمانهای اجتماعی خاصی است که در محل سکونت نسبتاً دائمی متراکم افرادی ناهمگون دیده میشود. از طرف دیگر؛ باید در نظر داشت که شهرنشینی و مدنیت در مکانهایی که شرایط بروز آن فراهمتر است، نمایانتر خواهد بود. بنابراین هر چه جمعیت متراکمتر و جامعه ناهمگونتر باشد، خصوصیات مربوط به شهروندی شدیدتر و بارزتر خواهد بود.
باید توجه داشت که دلیل پذیرش بسیاری از نهادها و کنشها در جامعه چیزی است به غیر از آنچه در اصل به خاطر آن بهوجود آمدهاند، لیکن این نهادها بازهم به دلایلی به حیات خود ادامه میدهند. بههمین منوال دلایل بقای شیوه زندگی شهری نیز با علل اصلی وجودی آن مغایر و بیگانه است.باید انتظار داشت که صفات مشخصه فردی، حرفهای، زندگی فرهنگی و افکار شهروندان، خیلی متنوعتر از جوامع روستایی باشد. اینکه این تنوعات و تفاوتها در شهر سبب تفکیک مکانی افراد بر حسب نژاد، پایگاه اجتماعی و اقتصادی، سلیقهها و ترجیحات متفاوت میگردد، امری است که در همان آغاز میتوان بدان پی برد. قیدهای خویشاوندی و رسوم همسایگی و سایر عواطفی که ممکن است در میان افراد یک اجتماع قومی وجود داشته باشد، در شهر بهدلیل پشتوانههای گوناگون افراد وجود ندارد یا در بهترین حالت خود بسیار ضعیف است.
افزایش افراد در کنشهای متقابل، در شرایطی که تماس افراد در جامعیت شخصیتشان ناممکن است، سبب تفکیک و جزئی شدن روابط انسانها میشود؛ چیزی که گاهی توسط پژوهشگرانی که زندگی روانی شهر را مطالعه میکنند، بهعنوان توجیه شخصیتهای روان پریش شهری به کار میرود. این به آن معنی نیست که ساکنان شهرها تعداد آشناییهای کمتری نسبت به روستاییان دارند، درست بالعکس، منظور این است که ساکنان شهرها نسبت به تعداد افرادی که در طول روز با آنها برخورد دارند تعداد کمتری را میشناسند و از این تعداد باز با عده بسیار کمتری رابطه عمیق آشنایی دارند. وقوع کنشهای متقابل بین گروه وسیعی از افراد با شخصیتهای گوناگون در یک محیط شهری بستگیهای قومی را به تدریج رو به تحلیل برده و ساخت طبقاتی پیچیده تری را موجب میشود.
به این ترتیب نسبت به جوامع متجانس پیشین، اقشار اجتماعی بسیار متنوعتری بهوجود میآیند. امکانات زیاد تحرک فردی و ازدیاد تماسها و رابطهها باعث میشود که فرد در پایگاههای متغیری از یک اجتماع نامتجانس قرار گیرد و بدین ترتیب هر کس به تدریج عدم ثبات و نبود امنیت را بهعنوان هنجارهایی همه جایی میشود.هر چند شهر از طریق گردآمدن انواع مختلف افراد برای انجام کارهای گوناگون بهوجود آمده و موجب افزایش فردیت افراد (بهدلیل تشویق رقابت، نوآوری و کارآیی) میشود و به همین خاطر است که شهر جمعیت فوق العاده گونه گونی را در خود جای میدهد، ولی شخصیت افراد را نیز از آنها میگیرد و آنها را هم تراز و یکسان جلوه میدهد. هرگاه تعداد زیادی افراد در یک جا گرد آیند، روند تشخص زدایی نیز آغاز میشود.
جایگزینی روابط
می توان شهرنشینی را بهعنوان شیوه خاصی از زندگی به طریق تجربی از 3 دیدگاه مرتبط مورد بررسی قرار داد:1) بهعنوان یک ساخت فیزیکی دارای جمعیت، تکنولوژی و نظم محیطی خاص.
2) بهعنوان یک نظام اجتماعی خاص دارای ساخت اجتماعی ویژه و تعدادی نهاد و نوع خاصی از روابط اجتماعی. 3) بهعنوان یک دسته گرایشها و ایدهها و منظومهای از شخصیتها که در رفتار جمعی خاصی شرکت دارند و زیر نفوذ سازوکارهای خاص کنترل اجتماعی قرار دارند.از نظر جامعه شناسی، خصوصیات متمایز شیوه زندگی شهری معمولاً به جایگزین شدن روابط اولیه به جای روابط ثانویه، ضعیف شدن قیود خویشاوندی، کم اهمیت شدن اجتماعی خانواده، از بین رفتن همسایگی و در نهایت به سست شدن انسجام و یگانگی زندگی سنتی، میانجامد. تمامی این پدیدهها با مراجعه به موارد عینی قابل اثباتند.