خودروها چنان بغل به بغل هم دادهاند که انگار سالهاست در بزرگراه چمران پارک شدهاند. چمران به عادت معمول کاملاً قفل شده و رانندههای آشنا به کوچهپسکوچهها، شانسشان را در فرعیها میبینند. اما فرعیها هم چاره کار نیستند چراکه سرنوشتی مشابه مسیر اصلی دارند و همه گرفتار در یک دام ماندهاند. سر چرخاندم و دور و برم را تا شیشههای کوچک ماشین اجازه میدهند ورانداز میکنم و بدون اغراق به چشم میبینم غریب به اتفاق ماشینهای اطراف ما تکسرنشین هستند. فکر کردم. جستوجو کردم در درد مشترکی که همه ما گرفتار آن هستیم. بعد رسیدم به ثانیهها و دقیقهها و ساعتهایی که میشد به همین آسانی از دست نداد. به قرارهایی که میشد به موقع سر آنها رسید، به کارت سوختی که هر دقیقه پشت ترافیک چرتکه میانداخت و...
آمارها حکایت از بالا رفتن سرانه مالکیت خودرو در منطقه ما دارد. از سوی دیگر اگر نگاهی دقیق به این بزرگراه بیندازیم میبینیم که بخش عمدهای از خودروهای عبوری از بزرگراه چمران را خودروهای شخصی تکسرنشین تشکیل میدهد. وقتی این آمارها دست به دست هم میدهند معلوم میشود هنوز با وجود تلاش در زمینه فرهنگسازی برای استفاده از حملونقل عمومی بسیاری از شهروندان رغبتی به استفاده از اتوبوس و تاکسی و... ندارند. پاسخ به این پرسش که چرا شهروندان ترجیح میدهند از خودرو شخصی به جای حملونقل عمومی استفاده کنند، میتواند گره هرچند کوچکی از کلاف سردرگم ترافیک باز کند.
یعنی باید نشست و دید مشکل از کجا آب میخورد. از کمبود ناوگان حملونقل عمومی، از خدمات نامطلوب یا... میدانم نوشتن از ترافیک دیگر شبیه آن قصه همیشگی است که از فرط تکرار، چون کوبیدن آب در هاون میماند، اما نباید فراموش کرد که لااقل تجربههایی مثل راهاندازی خط اتوبوسهای تندرو ـ که از طریق بزرگراه نواب و چمران، شمال و جنوب شهر را به هم متصل میکندـ نشان داده میتوان با تدبیر درست و اجرای طرحهای کارشناسی شده و تقویت حملونقل عمومی در این مسیر، دیو ترافیک را از پا درآورد.
نظر شما