پیرمرد کمر خمیده امروز که روزی روزگاری پهلوان و کشتیگیر این شهر بود و برای خود برو بیایی داشت. اما دلش در برابر ناجوانمردی و بیعدالتی داوران گرفت و غرور پهلوانیاش ترجیح داد عطای کشتی را به لقایش ببخشد تا فصل تازهای در زندگیاش آغاز شود. در گپوگفتی صمیمی با این پیر دریادل بیشتر با زندگی او آشنا شدیم.
خانهاش در یکی از بنبستهای کوچک و تک خانه محله «مخصوص» است. کوچه زیرطاقی در خیابان غفاری. اهالی محله، کوچه را به نام کوچه حاج قاسم میشناسند. خانهای که در ظاهر تفاوتی با خانههای دیگر محله ندارد اما برای وارد شدن به آن باید سر به زیراندازی و آداب زورخانههای قدیمی را رعایت کنی.پیرمرد با مهربانی همیشگی به استقبالمان میآید و ما را مهمان اتاق ویژهاش در خانه میکند. بزرگترین اتاق خانه که این روزها به محفل دلدادگی عاشقان «علیبن ابیطالب(ع) » تبدیل شده است. برای ورود به اتاق با باز شدن در چوبی زیبا زنگ آویزان از طاق اتاق به صدا در میآید، سرخم میکند و یاعلیگویان وارد اتاق میشود. در هر گوشه این اتاق نام و ذکر علی(ع) بر پیکر ابزار و وسایلش حک شده است. حاج قاسم میگوید: «اینجا جمع خانه مریدان علی(ع) است. » قصهاش را با روایتی تلخ از آخرین شکستش در کشتی سال ۱۹۶۰ آغاز میکند و ادامه میدهد: «آن سال همه میدانند که در حق من چه ظلم بزرگی شد. حتی رقیب من هم از این بیعدالتی حیرتزده شده بود. »
- همه اموالم را بخشیدم
وقتی کشتی را میبوسد و با همه تلخیهایش کنار میگذارد، تصمیم میگیرد مسیر زندگیاش را تغییر دهد. مردی که روزی روزگاری در عمارتی بزرگ واقع در باغی زیبا زندگی میکرد، همه داراییاش را به دلیل عشق و ارادتش به «بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران» به حساب ۱۰۰ امام(ره) واریز میکند و همراه خانواده به خانه کوچک فعلی در محله مخصوص اسبابکشی میکند. او میگوید: «روزی که بهعنوان مستأجر همراه همسرم به این خانه آمدیم حتی پول خرید یک متر موکت هم نداشتیم اما این شرایط برای من صد پله بهتر از زندگی گذشته بود چرا که بر این باور بودم در این زندگی صاحب گنجی باارزشتر از دارایی دنیوی هستم. این تصمیم هم ریشه در دوستی قدیمی او با خاندان «خمینی» دارد.حاج قاسم از دوستان نزدیک حاج احمد آقا خمینی بوده و قصه این رفاقت به مأموریتی برمیگردد که قرار بود طی آن امانتی را به دست امام خمینی(ره) برساند.
حاج قاسم میگوید: «یک روز باید خبر مهمی را از طرف فردی به امام(ره) میرساندم. وقتی به مقابل بیت رسیدم افراد زیادی برای گرفتن پیغام آمدند اما قرار بود این پیام را من شخصاً به آقا برسانم، حتی وقتی حاج احمد آقا هم برای گرفتن پیغام آمد از وی عذرخواهی کرده و با بیان اینکه ممکن است آقا صلاح ندانند که شما از محتویات خبر فوق مطلع شوید، ایشان زمینه ملاقات من را با امام خمینی(ره) فراهم کردند. پس از آن روز بود که همواره رابطه بین من و حاج احمد آقا صمیمیتر میشد. »
- گلریزان بعد از افطار
لوطیگریهای حاج قاسم هنوز هم زبانزد عام و خاص است. مردی که این روزها چیزی ندارد اما هر آنچه دارد به نفع نیازمندان هزینه میکند. با شروع ماه مبارک رمضان، خانه او مکانی میشود که عاشقان علی(ع) در آن گرد سفره افطاری سادهاش جمع میشوند، با ذکر یاعلی گلریزانهای بزرگ و کوچک به یاری نیازمندان محله میروند.حاج قاسم میگوید: «این روزها که اسم و آوازه این خانه به گوش عاشقان علی(ع) رسیده، جمعیت زیادی از اقصی نقاط تهران برای شرکت در برنامههای ما حاضر میشوند و دغدغه امروز من کمبود جا برای پذیرایی مهمانان علی(ع) است. »
نظر شما