در این میان به گفته کارشناسان هرچند در 2 دهه اخیر، نظام سلامت در ایران، رشد چشمگیری داشته است اما هنوز تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله دارد.
بهطوری که طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی یک نظام سلامت کارآمد از 4 رکن اساسی، سیاستگذاری، تولید و تخصیص منابع، تأمین منابع مالی و ارائه خدمات تشکیل شده است که کشور ما در هر 4 قسمت با چالشهای اساسی روبهرو است.
در همین رابطه گفت وگویی با دکتر غلامرضا کیانی، دکترای مدیریت استراتژیک و دبیر کنگره مدیریت در سلامت که برای نخستین بار با هدف توسعه دانش و فرهنگ مدیریت نوین در سازمانهای مرتبط با سلامت کشور اول اسفند ماه برگزار خواهد شد، ترتیب دادیم که از نظرتان میگذرد.
- آقای دکتر با توجه به این که به برگزاری اولین کنگره مدیریت در سلامت نزدیک میشویم، بحث را با مهمترین اهداف این کنگره شروع کنیم؟
همانطور که از نام این کنگره پیداست، تأکید کنگره بر «مدیریت» در حوزه سلامت است؛ اگرچه ما کنگره و همایش در حوزه سلامت بسیار داشتهایم و داریم ولی توجه به مدیریت در این حوزه کمتر مد نظر بوده است.
- اصلا چرا مدیریت؟
چون فکر میکنیم چالش اصلی در حوزه سلامت، مدیریت آن است؛ همانطورکه چالش اصلی مدیریت در این حوزه نیز تغییر بینش از مدیریت سنتی به مدیریت علمی و مدرن است.
- این یعنی مدیریت در کشور ما حالت سنتی دارد؟
کاملا، سازمانهای عصر حاضر را نمیتوان با مدیریت سنتی اداره کرد چون مدیریت نوین تحول عظیمی کرده است. ما باید باور کنیم که مدیریت خود یک علم است که باید آنرا آموخت.
علاوه براین سرمایه گذاری زیادی در نظام سلامت کشور شده است و ما پزشکان قابل و متخصصان خوبی داریم، همچنین درمانگاهها، بیمارستانها و مراکز خدمات درمانی زیادی هم ایجاد شدهاند و هر ساله تجهیزات پزشکی فراوانی به کشور وارد میشود.
پس این سرمایهگذاریها نیاز به مدیریت دارند تا بهطور بهرهور استفاده شوند.
- پس شما معتقدید مدیریت سنتی بهرهوری این سرمایهگذاریها را افزایش نمیدهد؟
بله، مدیریت سنتی توان اداره بهره وری از سازمانهای مرتبط با حوزه سلامت را ندارد.چون مدیران برای اداره سازمان خود باید مجهز به دانش، بینش و مهارتهای مدیریتی متناسب با عصر حاضر باشند. علاوه بر این اداره سازمانهای امروز بهدلیل شتاب فراوان تغییرات محیطی آنها، بسیار پیچیدهتر از گذشته است.
به موازات این پیچیدگی مفاهیم مدیریتی نیز تحول اساسی یافته و شما به صرف اینکه پزشک حاذق یا جراح قابلی باشید، برای اداره یک بیمارستان و حتی یک مطب کافی نیست.
- شما امیدوارید که ارتقای نظام مدیریت سلامت، مشکلات ما را حل کند؟
ببینید در حال حاضر بیش از 700 بیمارستان دولتی و خصوصی در کشور وجود دارد و فقط یکی از این مزایا این است که اگر شما با مدیریت خوب فقط 10 درصد به بهرهوری مجموعه بیفزایید، حدود 70بیمارستان به ظرفیت بیمارستانی کشور افزودهاید.
علاوه بر این همانطور که گفتم چالش اساسی دیگر همان تغییر بینش از مدیریت سنتی به مدیریت مدرن و علمی است.
ببینید علم مدیریت در حوزه سلامت تحول اساسی کرده و ما در اداره سازمانهای امروز در حوزه سلامت باید نگاهمان را نسبت به بسیاری از امور و موضوعات تغییر دهیم. بهعنوان مثال مراکز درمانی ما رابطهای یکطرفه با ارباب رجوع یا بیمار دارند؛ در حالیکه مدیریت جدید این رابطه را دوطرفه میبیند و این بیمار نیست که به ما و درمان ما نیاز دارد؛ ما هم به او نیاز داریم. بنابراین ما در حق او لطف نمیکنیم و به او حق میدهیم که اگر دیر پذیرش شود اعتراض کند.
- میفرمایید که مدیریت جدید بیمار را فقط به چشم مشتری میبیند، درست است؟
بله، مدیریت جدید اکنون چیزی به نام بیمار (Patient) یعنی فرد صبوری که درد را حتی از نوع اداریاش تحمل میکند نمیشناسد؛ او را بهعنوان مشتری میبیند و کلیه حقوقی را که برای یک مشتری قائل است برای او نیز میپذیرد.
وقتی شما بیمار را مشتری خود بدانید، مفاهیمی مانند مشتریمداری، بازاریابی، رابطه دوطرفه با مشتری و رضایتمندی مشتری نیز در حوزه سلامت موضوعیت پیدا میکند. در حالیکه در مدیریت سنتی ما رابطه یکطرفه بیمار و پزشک یا مرکز درمانی را داریم.
- شما صحبت از اداره بیمارستان هم کردید. یک سؤال اساسی برای خیلیها مطرح است و آن این است که آیا مدیریت یک بیمارستان و یا یک درمانگاه باید حتما با پزشکان باشد؟
ببینید، اینکه یک پزشک یا یک جراح بهتر میتواند یک بیمارستان را اداره کند خود یکی از باورهای مدیریت سنتی است. مدیریت مانند هر علم دیگری برای خود اصول و قواعدی دارد و موضوع آن اداره سازمانهاست.
فارغ از اینکه این سازمان یک شرکت تولیدی یا یک واحد خدماتی است؛ دولتی است یا خصوصی است؛ انتفاعی است یا غیر انتفاعی؛ خودرو تولید میکند یا خدمات درمانی ارائه میکند باید به این اصول و قواعد بازی آشنا باشد.
مدیر یک بیمارستان باید مدیریت بر دانشگران و افراد متخصص را بداند و این مهمتر از چگونگی تشخیص بیماری و فرآیند درمان یک بیمار برای اداره یک بیمارستان است.
- پس شما معتقدید که یک مدیر قوی حتی اگر سر رشتهای از طبابت و دانش پزشکی نداشته باشد، میتواند یک بیمارستان را بهخوبی اداره کند؟
بله، بهتر از یک جراح موفق. یک مدیر برای اینکه موفق شود، باید تفکر استراتژیک داشته باشد، باید مجهز به نگاه سیستمی باشد، باید دید فرآیند نگر داشته باشد، باید بازار را بفهمد و با اصول و قواعد بازاریابی آشنا باشد، باید قابلیتهای ارتباطی خوب داشته باشد و با اصول و فنون مذاکره آشنا باشد و بسیاری از بایدهای دیگر در این ردیف.در حالیکه شما از یک جراح خوب انتظار دیگری غیر از این قابلیتها و مهارتها دارید.
- در این میان، تمرکززدایی در حوزه بیمارستانها نظیر هیات امنایی شدن آنها چقدر پیشرفت داشته است؟
اینکه موضوع اشاره شده چقدر پیشرفت داشته نمیدانم ولی باید به یک نکته اساسی در این ارتباط توجه داشت، هیات امنایی شدن بیمارستانها میتواند نقش مثبتی در بهبود عملکرد آنها داشته باشد به شرطی که با رویکرد و بینش هیات امنایی کار کنیم.
چون ساختارها به تنهایی نمیتوانند سبب تحول شوند و این مدیرانند که به ساختارها معنا و جهت میدهند.برای همین است که میگویم یک مدیر با رویکرد سنتی در هر ساختاری بنشیند- چه متمرکز و چه غیر متمرکز- مدیر سنتی است.
- در بحث آموزش مدیریت به مدیران بخش بهداشت و درمان چطور؟ آیا موفق عمل کردهایم؟
البته کارهایی در این خصوص شده است که بیشتر در سطح سرپرستی است و نه مدیریت ولی در کل این اقدامات ناچیز هستند و لازم است در برنامههای آموزشی نیز تجدید نظر اساسی شود.
علاوه بر این با توجه به این که مفاهیم مرتبط با مدیریت در چند سال اخیر تحول زیادی داشته، مدیران بخش سلامت باید با مفاهیم نوین مدیریت آشنا شوند.
- یک سؤال مشخص. به نظر شما مشکل عمده نظام سلامت ما، نبود پول است یا عدم مدیریت؟
ببینید، پول تنها یکی از منابع مورد نیاز برای اداره یک مجموعه است. ما منابع مهمتر از پول هم داریم. بهعنوان مثال منابع انسانی یا اگر دقیقتر گفته شود سرمایه انسانی. شما اگر همه منابع را به خوبی داشته باشید ولی نتوانید آنها را بهخوبی راهبری و مدیریت کنید، موفق نخواهید بود.
در عوض اگر مدیریت خوبی بر سازمانی حاکم باشد، تأمین و تخصیص پول و منابع دیگر نیز جزء وظایف همان مدیریت خواهد بود. بنابراین مشکل نظام سلامت کشور قبل از اینکه چیز دیگری باشد، مدیریت است.
- فکر میکنید چقدر زمان نیاز است که بتوان این مسائل را از ریشه حل کرد؟
این مسائل از نوعی نیستند که بتوان یکشبه آنها را حل کرد یا یک ارگان و سازمانی توان حل آن را داشته باشد.
در این میان هم اگرچه ما اقدام به برگزاری کنگره مدیریت سلامت کردیم اما کنگره بزرگ مدیریت سلامت نه چنین مأموریتی برای خود قائل است و نه خود را در چنین جایگاهی میبیند.این کنگره فرصتی است برای طرح موضوع تا این نوع مسائل هم در کانون توجه ما قرارگیرند.
- سؤال آخر: برگزاری کنگره بزرگ مدیریت سلامت، بستری مناسب برای تعامل مدیران و دستاندرکاران بخش سلامت محسوب میشود. به نظر شما برای برونرفت از شرایط سنتیای که صحبتش را کردیم، این کنگره چه نقشی میتواند ایفا کند؟
این کنگره میتواند گامی در جهت تحقق اهداف نظام سلامت محسوب شود. چون یک نظام سلامت، 3 هدف عمده را دنبال میکند.
نخست تأمین نیازها و ارتقای سلامت مردم؛ دوم، پاسخگویی به انتظارات و نیازهای غیرپزشکی ولی مرتبط با نظام سلامت و سوم مشارکت عادلانه مردم در این فرآیند، به ویژه اینکه در بخش مالی این مشارکت باید عادلانه هم باشد و به نظر من این کنگره که با مشارکت مدیران و دستاندرکاران و صاحبنظران بخش سلامت برگزار میشود، از طریق تعامل این اجزا با یکدیگر میتواند بستری مناسب برای تحقق این اهداف فراهم بیاورد.