در پایان جنگ جهانی دوم نیز فرانسه همزمان با انگلیس، آمریکا و شوروی، آلمان را اشغال کردند و تاکنون نیز هیچ قرارداد صلحی میان آنان امضا نشده است. با وجود این رهبران آلمان و فرانسه هر ماه در یک دهکده مرزی (یک بار در خاک آلمان و یک بار در خاک فرانسه) با هم دیدار می کنند.
البته این ملاقاتها غیر از دیدارهای رهبران دو کشور در چارچوب دیدار سران اتحادیه اروپا (هر 6 ماه یکبار)، دیدار سران ناتو (سالی یکبار)، دیدار سران گروه 8 (سالی یکبار) و دیدارهای رسمی دو جانبه است.
اما در کشورهای خاورمیانه اگر مسئول عالی رتبه یک کشور از کشور دیگری دیدن کند، معمولا این دیدار ها با کلماتی مانند بیسابقه، تعیین کننده و نقطه عطف در روابط دو جانبه توصیف می شود. دیدار هایی که معمولا هر 30 سال یک بار صورت می گیرد.
این عارضه، حداقل آن میزانی که سهم ایران است، در تهران مورد توجه قرار گرفته است و در چند سال اخیر تهران به قدر السهم خود سعی کرده است این گره را بگشاید .
از سال 1376 و برگزاری اجلاس سران کنفرانس اسلامی در تهران، فرصتهای بسیاری در چارچوب دیپلماسی چند جانبه و دیپلماسی منطقه ای فراهم شد و ایران در نشستهای منطقهای و موضوعی سعی کرد مبانی و بنیانهای هم گرایی منطقه ای را تقویت کند.
در دوره ریاست جمهوری آقای دکتر احمدی نژاد نیز این قدم ها فراتر رفت و گسترش مناسبات دوجانبه در دستور کار قرار گرفت؛ چنانکه رئیس جمهوری ایران چندین بار با رهبران کشورهای همسایه دیدار داشته است.
رئیس جمهوری ایران آذر ماه با سفر به دوحه قطر در اجلاس سران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس شرکت کرد و پیش از آن با سفر به امارات متحده عربی و پس از آن با سفر به عربستان سعودی در صدد برآمد روابط دوجانبه میان ایران با همسایگانش را فراهم کند.
رئیس جمهوری ایران دو هفته دیگر نیز به عنوان اولین رئیس جمهور یک کشور همسایه عراق، از بغداد دیدن خواهد کرد.
دیدگاه ایران آنست که اگر منطقه متعلق به ملت های منطقه است که هست، دولتها و ملتهای منطقه نسبت به حل مسائل و مشکلات اولیتر هستند و حتما ظرفیت و استعداد یافتن را حلهای منطقه ای و بومی برای حل مشکلات را دارند.
در این شرایط سفر آقای شیخ محمد بن راشد آل مکتوم معاون رئیس و نخست وزیر امارات متحده عربی و همچنین حاکم دوبی در واقع پاسخی به اقدامات ایران در پرکردن شکاف های واگرایی میان کشور های همسایه به شمار می آید.
تردیدی نیست که قدرتهای فرامنطقهای نسبت به ایجاد جدایی و تفرقه میان کشورهای همسایه بسیار فعال هستند و اینگونه هم نیست که فقط میان ایران و کشورهای عربی واگرایی مطرح باشد، بلکه تفرقه میان کشورهای عربی هم معضلی جدی محسوب می شود.
تجربه 60 سال اخیر ثابت کرده است که معادله مناسبات اروپا و آمریکا با خاورمیانه ، تضمین امنیت اسرائیل، تضمین جریان نفت ارزان، ایجاد پایگاه نظامی و فروش اسلحه به کشورهای منطقه است.
طبیعی است نگاه امنیتی و نظامی اروپا و آمریکا بسیاری از فرصت های رشد و توسعه اقتصادی را از ملتهای منطقه سلب کرده است، چنانکه کشورهای منطقه در شاخصهای توسعه انسانی از جایگاه قابل دفاعی برخوردار نیستند.
ترساندن کشورهای منطقه از همدیگر دقیقا بر اساس منافع امنیتی و نظامی اروپا و آمریکا طراحی و اجرا می شود.
در این نقشه، کشوری که ترسناک معرفی می شود و کشورهایی که ترسانده می شوند هر دو قربانی به شمار می آیند.
در این مسیر صلح ، ثبات و پیشرفت های اقتصادی و رفاه مردم از هر دو سو هدف قرار می گیرد. دوران تلخ اشغال عراق این موضوع را ثابت می کند.
به هر حال تردیدی نیست که منطقه خاورمیانه و خلیج فارس تحمل ماجراجویی های جدید را ندارد.
در این اوضاع، انتظار است که همسایگان غبطه هم ( مصالح و منافع یکدیگر ) را رعایت و میان روابط همسایگی و تعهدات خارجی خود توازن برقرار کنند. از این رو می توان انتظار داشت که سفر نخست وزیر امارات متحده عربی به تهران سفری با هدف ایجاد توازن باشد.