با این وجود پس از گذشت نزدیک به 3 سال از فعالیت این دولت، فرزند شهید مطهری هنوز هم در حوزه فرهنگی منقد دولت نهم است.
وی منصفانه نقد میکند. شاید نه به همان اندازهای که به جناح دوم خرداد ایراد میگیرد اما بازهم معتقد است که عملکرد اصولگرایان هم عاری از نقص نیست.
علی مطهری به دلایلی که در این گفتوگو بهصورت مشروح بدان اشاره کرد ترجیح داده است از کار تدریس در دانشگاهها و تدوین آثار شهید مطهری وارد عرصه سیاست شود. در واقع به زعم خود از حاشیه وارد متن شود.
- جبهه متحد از 41 نفر دعوت به ثبت نام در انتخابات مجلس هشتم کرده بود که 30 نفر را در فهرست قرار میداد. اظهار نظرهایی شده بود مبنی بر اینکه کسانی که در فهرست قرار نگرفتهاند به نفع سایر نامزدهای اصولگرا انصراف خواهند داد. اگر در فهرست قرار نمیگرفتید انصراف میدادید؟
من در زمان ثبت نام هم اشاره کردم درصورتی که در فهرست قرار نگیرم بهصورت مستقل وارد میشوم. یعنی عقب نشینی را موجه نمیدانم. از طرف دیگر شاید شرایط من با بقیه متفاوت باشد.
به این معنی که اگر در فهرست قرار نمیگرفتم و مستقل وارد میشدم نه به خاطر خودم شاید به خاطر انتساب به استاد مطهری مورد پذیرش مردم قرار میگرفتم.
- در جایی اشاره کرده بودید که به خاطر اینکه دوران، دوران حساسی است وارد انتخابات شدهاید و همچنین گفته بودید برخی افکار اصلاح طلبان را خطرناک میدانید. توضیح میدهید که چرا این دوره را در مقایسه با دورههای دیگر حساس میدانید؟
در حساسیت این دوره، هم مسائل خارجی دخیلند و هم مسائل داخلی. در مورد مسائل خارجی میدانید که الان موضوع هستهای ما وارد مرحله حساسی شده است و در واقع به نقطه نتیجه گیری رسیده است و حفظ انسجام داخلی بسیار مهم است. از طرف دیگر در اوضاع داخلی هم دولت نهم وضعیت خاصی پیدا کرده است.
عده زیادی اعم از اصلاح طلب و اصولگرا؛ هستند که میخواهند این دولت ناموفق باشد گروههای مختلف با تمام نیرو وارد میشوند. به علاوه از نظر تحقق اهداف انقلاب اسلامی لازم میبینم که از حاشیه به متن وارد شوم. بنابراین برای نامزدی انتخابات هشتم احساس وظیفه کردم.
- و چرا تفکر برخی اصلاح طلبان را خطرناک میدانید؟
ببینید نوع تفکری که بر برخی از اصلاح طلبان حاکم است و نوع نگاهشان به اسلام، مکتب و ایدئولوژی اسلامی کلی این است که اینها هدف را دمکراسی میدانند و میخواهند دمکراسی را به معنای مطلق و غربی خود پیاده کنند و به این معنی طبعا مسئله ایدئلوژی و مکتب و ارزشها تا حدودی نسبی میشود.
غربیها در تعریف دمکراسی میگویند آنچه میل مردم است. میل مردم در هر زمان ممکن است به گونهای باشد و در چارچوب خاصی قرار نمیگیرد. در حالی که هدف ما اسلام است و میخواهیم مکتب اسلام پیاده شود. ما دمکراسی را بهعنوان یک ابزار استفاده میکنیم.
یعنی معتقدیم برای استقرار نظام اسلامی نیاز به دمکراسی است. ما مثل غربیها نظر اکثریت را ملاک حقانیت نمیدانیم، نظر اکثریت ممکن است مطابق با واقع باشد و ممکن است نباشد.
در واقع ما مسئله دمکراسی و نظر اکثریت را یک ابزار تلقی میکنیم برای خروج از بن بست ها. وقتی شما دمکراسی را هدف میدانید و معتقدید که هدف این است که دمکراسی پیاده شود ممکن است در رسیدن به این هدف خیلی از احکام اسلام را نادیده بگیرید.
لذا من عرضم این بود که گاهی مبانی تفکر اصلاح طلبان میتواند خطرناک باشد اگر چه ممکن است خودشان هم توجه لازم را نداشته باشند. ولی اکثریت اصلاح طلبان حسن نیت داشته و به این ظرافتها خیلی توجهی ندارند. مقصود من از آن حرف همین بود. یعنی نوع برداشتی که از دمکراسی دارند و نوع برداشتی که از حقوق بشر دارند و یا نوع برداشتی که از دین دارند گاهی متاثر از نگاه غربی است.
- یعنی معتقد هستید که برخی اصلاح طلبان برای رسیدن به هدفشان، از تعالیم اسلام عبور میکنند؟
بله. در این صورت اسلام میشود طفیلی و دمکراسی میشود اصل. آن وقت ممکن است برخی از احکام اسلام فدای دمکراسی شود. نگاه غربی به دمکراسی این است که آنچه مردم بگویند.
مردم در یک زمان میگویند این درست است و در زمان دیگری میگویند آن. در حالی که ما میگوییم ما صراط مستقیمی داریم که باید آن را بپیماییم. راه ما مشخص است هدف مشخص است ولی برای پیمودن این راه و رسیدن به هدف گاهی از دمکراسی استفاده میکنیم.
- این که دولت خاتمی را هم سکولار دانسته بودید آیا در همین راستا بود؟ یعنی در راستای نوع نگاه اصلاح طلبان به دمکراسی؟
بله. تقریبا در همین جهت بود. اینها چون میگویند آنچه مردم میخواهند لذا میگویند که دولت هیچ مسئولیتی در قبال اخلاق و عقاید مردم ندارد؛ در حالی که ما معتقدیم دولت اسلامی نسبت به اخلاق و افکار مردم هم وظیفه دارد.
ما معتقدیم که امر به معروف و نهی از منکر امری شخصی نیست بلکه در مراتب بالاتر وظیفه دولت است. دولت وظیفه دارد درباره اخلاق و فضایل مردم نظارت داشته باشد درحالی که گروه دوم خرداد به صراحت میگفتند که دولت هیج وظیفهای در قبال اخلاق و عقاید مردم ندارد، حالا شاید شخص آقای خاتمی نگفته باشند ولی به هرحال بسیاری از نزدیکان و سران اصلاح طلب این حرف را میگفتند.
این همان حرفی است که سکولارها میزنند و از این جهت گفتیم که این دولت یک دولت سکولار به حساب میآید.
- دولت نهم را از این نظر چقدر موفق میدانید؟
دولت نهم از نظر نظارت بر اخلاق و مسائل فرهنگی جامعه بهنظر من همان نقاط ضعف دولت اصلاحات را دارد و لااقل تا کنون آنطور که باید به این مسائل توجهی نکرده است. برخلاف انتظار، این دولت هم از حیث مسائل فرهنگی ضعیف عمل کرده است.
اگرچه تفاوتی در این بین است. در دولت اصلاحات گاهی از طرف دولت هم تهاجمات فرهنگی صورت میگرفت، گاهی در روزنامههای وابسته به دولت علیه ارزشها مطالبی منتشر میشد یا این تیپ روزنامهها تشویق میشدند برای نوشتن اینگونه مطالب.
ولی الان اینطور نیست یعنی الان این نقطه ضعف وجود ندارد. در مجموع دولت نهم هم در مسائل فرهنگی و نظارت بر اخلاق و عقاید جامعه ضعیف عمل کرده است.
- شما نامهای در اوایل سرکار آمدن دولت نهم نوشتید و در باب مسائلی از جمله مسئله حجاب، مسائل فرهنگی کشور حتی مباحث سینمایی به دولت هشدار دادید. در این نامه حتی ورودی هم داشتید به مسائل زبان فارسی. آیا آن نامه بهدلیل همین ضعف عملکرد دولت نهم نسبت به مسائل فرهنگی نوشته شده بود؟
بله دقیقاً همین طور است.
- آن نامه را در سال اول ریاستجمهوری احمدینژاد نوشتید. بعد از گذشت 3 سال فکر میکنید تحولی در این زمینه صورت گرفته یا اقدامی برای پوشاندن این ضعفها انجام شده است؟
بهنظر من حساسیتها و توجه لازم در مورد مسائل فرهنگی وجود نداشته است. انتظار اکثر کسانی که به این دولت رای دادند این بود که نقاط ضعف را در مسائل فرهنگی مرتفع کند ولی دیدیم سیاستهای دولت نهم تقریبا همان سیاستهای سابق است.
با این تفاوت که عرض کردم در آن دوره یک نوع تهاجمی هم به ارزشها صورت میگرفت ولی الان دیگر لااقل تهاجم از سوی دولت وجود ندارد. البته اخیرا تحولاتی در حال صورت گرفتن در دولت نهم است.
یک کارگروه فرهنگی تشکیل شده و مقداری به مسائل فرهنگی بیشتر توجه میشود که باید منتظر باشیم ببینیم نتایج این کارگروه چگونه میشود.
- آیا میتوان یکی از دلایل ثبتنامتان را همین مطلب دانست؟
شاید یکی از دلایل همین باشد. اما بهطور کلی ترجیح دادم از حوزه مقاله نویسی صرف خارج شده و در حوزه عمل مؤثرتر باشم.
تا کنون بخش اعظم وقت من صرف تدوین آثار استاد مطهری میشد و چون این آثار رو به اتمام است و شاید 90 درصد کار انجام شده است و شرایط کشور هم شرایط ویژهای است حس کردم که لازم است بهطور جدیتر وارد عالم سیاست شوم. اصل کار من تدریس در دانشگاه و تدوین آثار استاد است و از زمان شهادت ایشان تا الان 60 جلد از کتابهای جدید ایشان چاپ شده است.
- موضع گیریهایی از سوی اصلاح طلبان به خاطر رد صلاحیتها انجام شدهاند گفتهاند که این انتخابات رقابتی درون جناحی برای اصولگرایان است ارزیابی تان از این موضع گیری چیست آیا این نوع موضع گیری را قبول دارید ؟
البته اکنون با تائید صلاحیتهایی که شده است تاحد زیادی این مسئله منتقی است اما نسبت به روزهای اول رد صلاحیتها تا حد زیادی قبول دارم. باید در قضاوت هایمان انصاف داشته باشیم.
من معتقدم که واقعا عده زیادی از گروه اصلاح طلب رد صلاحیت شدند. با این وضعیت قطعا رقابت کم فروغ میشود و این حرف که میگویند بیش از 5 هزار نفر نامزد شدهاند و آیا بین 5 هزار نفر رقابت وجود ندارد و اینگونه استدلالات را من قبول ندارم. ببینید رقابت به زیاد بودن تعداد نامزدها نیست.
یا لااقل تنها بستگی به تعداد نامزدها ندارد. بیشتر به افراد شاخص بستگی دارد یعنی وقتی افراد شاخص یک گروه نباشند رقابت کم رنگ میشود والا افراد ناشناس گاهی بود و نبودشان فرقی نمیکند.
حال چه 5000 نفر نامزد باشند یا 7000 نفر! وقتی اکثر اینها ناشناس هستند آنچنان بازار رقابت داغ نمیشود.
بنابراین این حرف تا حدودی بهنظر من درست است که وقتی عده زیادی رد صلاحیت شدند و در بین آنها عده زیادی از چهرههای شاخص و شناخته شده هستند خودبهخود رقابت کم رنگتر میشود و ما نمیتوانیم انکار کنیم.
من خودم به این رد صلاحیتها در این وسعت انتقاد دارم. نسبت به برخورد بعضی از اصولگراها هم انتقاد دارم. گاهی استدلال میکنند که اینها از قبل میدانستند رد صلاحیت میشوند.
و با این آگاهی ثبت نام کردهاند برای اینکه صلاحیتشان رد شود و بعد مظلوم نمایی کنند و آشوب کنند. نباید اینگونه پیشداوری کنیم. بهنظر من این قضاوتها و پیشداوریها اصلا درست نیست.
- منتهی از جناح دوم خرداد هم موضع گیریهایی شد که بهنظر منطقی نمیآمد؟ مثلا گفتهاند اگر به این روال ادامه دهند ما انتخابات را تحریم میکنیم یعنی وارد انتخابات نمیشویم که ممکن است بازتابهای زیادی بهخصوص در خارج از کشور داشته باشد.
ما با تحریم موافق نیستیم و به هر شرایطی برسد نباید دست به دامن تحریم شویم. تحریم یک نوع مقابله با نظام شمرده میشود. باید اصل نظام را از هر چیز دیگری بالاتر بدانیم و برای حفظ نظام گاهی لازم است شخصیتها حتی از آبروی خود بگذرند.
یعنی به فرض خود بنده را هم رد صلاحیت میکردند نباید با جوسازی موضوع را حل کنم. حداکثر این است که صحبت کنیم و این مسئله را حل کنیم نه اینکه بحث را به روزنامهها بکشانیم، برای اینکه میگوییم نظام بالاتر از این حرفهاست.
آن کسانی که سخن از تحریم میزنند به عقیده من علاقهای به نظام ندارند و برایشان حفظ نظام مهم نیست. به هر حال من فکر میکنم این مسئله حل میشود. قاعدتا شورای نگهبان صلاحیت بسیاری از اینها را تائید خواهد کرد.
از نظر من دو عامل میتواند دلیل بر رد صلاحیت شود یکی اینکه آن شخص فساد حاد اخلاقی داشته باشد و مشهور به فساد باشد که شامل انحرافات اقتصادی هم میشود و دوم اینکه خیانتی به نظام جمهوری اسلامی کرده باشد. در این حدود.
به خاطر یک نوع تفکر خاص یا اینکه کسی انتقادی به نظام کرده بهنظر من نباید کسی رد صلاحیت شود. برای اینکه ما اگر منتقدان را رد صلاحیت کنیم، میدان برای افراد چاپلوس و متملق باز میشود و افراد آزادهای که با صراحت انتقاد سازنده میکنند به حاشیه رانده میشوند و این خطری است برای نظام ما.