اما پیش از این رضا رفیع، فعالیتش را در مطبوعات آغاز کرد. از زمانی که مجله «گل آقا» تعطیل شد به تحریریه روزنامه اطلاعات پیوست و حالا دبیری صفحه طنز ضمیمه «ادب و هنر» را برعهده دارد. این روزها حسابی مشغول ضبط برنامه است و هر شب هم از شبکه «شما» با برنامه زنده «شکرخند» مهمان خانههاست. او معتقد است برنامههای طنز و سرگرمی در فرهنگسراها میتواند باعث حال خوب و شادی شهروندان شود. در آستانه روز خبرنگار با او که ساکن محله میرداماد است، گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
- خجالتی در مترو
ماشین شخصی ندارم. برای همین با وسایل حملونقل عمومی تردد میکنم. سابق با مترو و اتوبوس خیلی رفتوآمد داشتم. ولی الان قدری مشکل شده. چون مردم بیشتری مرا میشناسند. من خجالتی هستم. وقتی مترو یا اتوبوس سوار میشوم سرم را پایین میاندازم. تا حدی که سرم بره زیر صندلی! این جور سوار مترو شدن باعث معذب شدن میشود. برای همین بیشتر با تاکسی و تاکسی اینترنتی تردد میکنم.
- شما سالها در حوزه طنز در مطبوعات قلم زدید. ۱۰ سال در روزنامه جامجم ستون «خنده جام» که بعدها به نام «بزن در رو» معروف شد را برعهده داشتید. جایگاه طنز در مطبوعات را چطور ارزیابی میکنید؟
طنز بیشتر در فضای مجازی و اینترنت جدی گرفته شدهاست. ستونهای طنز در مطبوعات خیلی به ندرت دیده میشود. من هم که سالها در مطبوعات ستون طنز مینوشتم، الان دیگر نمینویسم. تا بخواهی با سوژهای شوخی کنی، فضای مجازی آن را مطرح کرده ولی روزنامه روز بعد منتشر میشود. از اینرو طنزپردازان بیشتر به سمت فضای مجازی و انتشار کتاب رفتهاند. تولید نشریات طنز هم به دلیل گرانی کاغذ متوقف شده است.
- در اینستاگرام یک صفحه دارید. مطالب طنز را در آن صفحه منتشر میکنید؟
من در اینستاگرام به قصد اطلاعرسانی طنزنویسی میکنم. به قصد طنزنویسی در فضای مجازی صفحهای باز نکردهام. در صفحه شخصیام هم از تئاتری که رفتم یا برنامهای که داشتم یا اتفاق روز مینویسم.
- از آخرین انتشار کتابتان هم یک دهه میگذرد.
در زمینه تحریر کتاب لاکپشتی عمل میکنم. اگرچه در همه زمینهها این لاکپشتی بودن به من میچسبد. سبک و جنس ادبیات آرامش است. ۱۲ سال پیش کتابم منتشر شد. کتابهای جدید هم آماده است. مقدمهها نوشته شده ولی همچنان در مراحل چاپ است.
- «پا تو کفش اخبار» برنامهای پر مخاطب با موضوع طنز سیاسی روی آنتن زنده بود که در آن با اخبار مختلف شوخی میکردید. از تجربه این برنامه بگویید.
این برنامه نخستین برنامه طنز رسمی بود. سال ۸۹ بهعنوان دبیر علمی جشنواره طنز تهران، مهمان برنامه «سلام تهران» بودم. تهیهکننده از اجرای من خوشش آمد و تا الان در تلویزیون هستم. از آن موقع طرح «پا تو کفش اخبار» را ریختم که ۶ سال روی آنتن زنده بود. تابستان ۹۵ برنامه تعطیل شد تا پارسال که از بهمن ماه «پا تو کفش اخبار» را دوباره آغاز کردم.
- و باز هم این برنامه تعطیل شد.
بله. همین هفته پیش مدیر شبکه گفتند به خاطر حرفهای تو در این برنامه فشار روی ما است. من هم گفتم راضی نیستم به شما فشار بیاید. من راضی نیستم فردا دیسککمر بگیرید! نه پول ام. آر. آی. دارم نه هزینههای دیگر. من آدمی نیستم که به خاطر مصلحت چیزی نگویم. تا جایی که بتوانم میگویم. مثل حلاج دار خودم را روی دوشم گذاشتهام و از این شبکه به آن شبکه میروم. هربار هم مدیریت عوض میشود، میگویند فشار روی ما است و باید برنامه تعطیل شود. عکس سیتیاسکن هم نشان دادند و من دیدم در جاهای مختلف فشار است. تا اینکه کمکم به در خروجی سازمان صدا و سیما نزدیک شوم و بگویند آقای رفیع روی کل سازمان فشار هست که من هم به خانه بروم و در خانه هم ظرف و لباس برای شستن هست. البته مسئولان همیشه به فکر هستند.
- زندگی در این شهر اقتضا میکند گاهی بیحوصله هم باشیم. در حالی که مردم توقع دارند شما را بگو بخند و طناز ببینند.
مردم هم توقعات خوب دارند هم توقعات بیخود! مثلاً توقع دارند گرانی برطرف شود یا قیمت دلار کاهش پیدا کند. توقع دارند قیمت مسکن و اجارهبها کم شود. توقع بیخودی و دور از ذهنی است. این را باید جزو آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز به حساب آورد. جلو توقعات مردم را نمیشود گرفت. در همین زمینه هم از من توقع دارند که همیشه بگو بخند باشم. البته این توقعاتی که از من دارند از لطف و محبتشان است.
- در مواجهه با این توقعات چه میکنید؟
در تاکسی نشسته بودم که راننده به من گفت آقای رفیع! جلو دوربین خیلی میخندی و شاد هستی. اینجا در خودت فرو رفتی و نمیخندی. گفتم ببخشید شما شب که خانه میروی، دنده عوض میکنی؟ خندید و گفت: نه! اینجا کارم رانندگی است. گفتم: بزن قدش! منم پشت دوربین، شما هم پشت فرمان ماشین مشغول کاریم. آن ساعتهایی که جلو دوربین برنامه اجرا میکنم، متعلق به مردم هستم. اگر غمگین هم باشم مجبورم بخندم. ولی تا خارج شوم کسی مثل شما میشوم. گفتوگو کردیم و توقعات مردمی راننده کم شد. شخصیت من جدی است. شاعری من هم با شعر جدی و غزل بود. در خلوت خودم آرام و جدی هستم.
- بر خلاف بسیاری از طنز پردازان طنز شفاهی هم دارید.
به همین دلیل هم از رسانه ملی سر در آوردم. معمولاً طنزپردازان جلو دوربین استرس دارند و نمیتوانند حرف بزنند.
- در اشعار طنز به مشکلات شهری هم اشاره دارید؟
همیشه مشکلات اجتماعی سوژه اصلی طنزهای من بوده است. بهویژه آلودگی هوا و ترافیک که از قدیم سوژه ثابت طنزهای من بوده است. مسئولان هم چون دیدند که طنزپردازان از این سوژهها استقبال میکنند، نهترافیک را برطرف کردند و نه آلودگی هوا را. برای اینکه ما بیسوژه نمانیم! میدانم چه سختی میکشند و چه بزرگواری میکنند تا این سوژهها برای ما حفظ شود. در مقام رفیع یک طنزپرداز از آنها تشکر میکنم و دستشان را به گرمی و در چهارچوب موازین رسمی اعلام شده از سوی ارشاد و گشت ارشاد میفشارم. امیدوارم که بقیه سوژههای ما را هم همینطوری نگه دارند.
- برنامههای طنز در فرهنگسراها تا چه اندازه در خوب شدن حال شهروندان تأثیر دارد؟
آمارها میگوید که افسردگیها، بیماریهای عصبی و مشکلات روحی ما پایتختنشینان تا چه اندازه است. به جز برنامههای طنز و سرگرمی، چه برنامهای میتواند به این بهتر شدن حال ما و برطرف شدن این مشکلات روحی کمک کند؟ کسی که در این برنامه، شادی میکند فردا هم با تمام وجود در برنامه عزاداری شرکت میکند. خنده و گریه به موازات هم مثل دو بال انسان را رشد میدهد در غیراین صورت رشد سرطانی میشود. تردید نداریم که مشکلات زیادی روی دوش مردم هست. برنامههای تفریحی و سرگرمی برای مردم در فرهنگسراها مثل روحیه دادن به مریض است که مهمترین کار است.
- بلال خوردن در فشم
یکی از تفریحات من این است که به فشم بروم و بلال بخورم. دوستان که میدانند من این تفریح را دوست دارم و در ضمن ماشین هم ندارم، گاهی سراغم میآیند و به فشم میرویم. تفریح من از کل مجموعه فشم و لواسانات با آن ویلاهای لاکچری همین است. مسئولان هم بارها به من تذکر دادهاند که اینقدر در طنزهایت به ویلاهای لواسانگیر نده! دربند و درکه را هم برای تفریح دوست دارم.
- شب شعر شکرخند در فرهنگسرای ارسباران
شب شعر «شکرخند» ۱۴ سالگی خود را میگذراند. این برنامه که شنبه اول هر ماه در فرهنگسرای ارسباران برگزار میشود، از تیرماه ۸۵ به همت رضا رفیع آغاز شد و با همکاری دیگر طنزپردازان پیش رفت. رفیع درباره مشکلاتی که این روزها بر سر اجرای این برنامه وجود دارد، میگوید: «چند ماه پیش گفتند که همه برنامههایی که حتی صد هزار تومان خرج برمیدارد، باید تعطیل شود. من هم خیلی ناراحت شدم. این برنامه به لحاظ کثرت مخاطب برند سازمان فرهنگی هنری شهرداری شده. اصل فلسفه فرهنگسراها رسیدن به تفریحات فرهنگی مردم است. چه برنامهای بیشتر از طنز میتواند اینقدرت را داشته باشد. من هم مجبور شدم با اسپانسر صحبت کنم که از دوستانم بودند. ۵ ماهی هم «گاج» اسپانسر برنامه شب شعر شکرخند بود. تا هفته پیش هم که گاج عقبنشینی کرد و منتظریم تا ببینیم فرهنگسرا چه میکند.»
نظر شما