وی نتیجهگیری کرده است که بدون اجرا شدن پروتکل الحاقی و قبل از دریافت توضیحات ایران پیرامون مطالعات ادعایی نمیتواند در خصوص مواد و فعالیتهای هستهای اظهار نشده،تضمین بدهد. اکنون سوال این است که چرا البرادعی به صراحت مسائل باقیمانده را پایان یافته تلقی نکرده است؟ در این شرایط، فرانسه و انگلیس متن جدید پیشنویس قطعنامه تحریم علیه ایران در شورای امنیت را رسما ارائه کردند.
قرار است روز دوشنبه 6/12/86 نمایندگان کشورهای 1+5 در واشنگتن گردهم آیند تا در خصوص این پیشنویس رایزنی کنند. در این میان چین و روسیه از یک سو و کشورهای غیرمتعهد شورای امنیت از سوی دیگر نقش مهمی درتصویب یا عدم تصویب قطعنامه دارند. آمریکا اعلام کرده که رای کافی برای تصویب قطعنامه را دارد.
حدود یک ماه پیش کشورهای 1+5 موافقت خود را با تصویب قطعنامه جدید اعلام کردند. در این فاصله بحران کوزوو، آمریکا و روسیه را در مقابل یکدیگر قرار داده است. آیا روسیه که از موضع آمریکا درباره استقلال کوزوو شدیدا عصبانی است در مقابل تصویب قطعنامه خواهد ایستاد یا در یک معامله سیاسی از آمریکا امتیاز خواهد گرفت؟ پاسخ به این سوالات طی چند روز آینده روشن خواهد شد، ولی نکته روشن این است که گزارش البرادعی در عین این که نکات بسیار مثبتی برای جمهوری اسلامی ایران در بردارد، حاوی مطالبی است که میتواند مورد استفاده مخالفان ایران در شورا قرار گیرد.
تندتر از انتقاد
روزنامه آفتاب یزد نیز نگاهی به گزارش البرادعی دارد. این روزنامه مینویسد: به نظر میرسید مقامهای رسمی کشور، ضمن مراقبت و هوشیاری نسبت به نکات منفی و بهرهبرداری حداکثری از نکات مثبت گزارش، همین دستاورد را –که جز با همدلی و اتحاد داخلی قابل تحقق نبود-به8 عاملی برای تقویت همدلی تبدیل خواهند کرد؛ اما متاسفانه در این مورد نیز نوعی فرصتسوزی و تهدیدسازی در حال شکلگیری است.
برخی مسئولان که از ماههای نخست فعالیت دولت نهم، تلاش کردند سیاست هستهای دولتهای گذشته را زیر سئوال ببرند و منتقدان راهکارهای هستهای دولت نهم را منفعل معرفی کنند، این بار نیز روش سابق را پیگیری کردند و به بهانه تجلیل از موفقیت اخیر، منتقدان و مخالفان را با عباراتی توصیف کردند که در عرف سیاسی سه دهه اخیر، کمتر سابقه داشته است.
رئیسجمهور اسلامی ایران که با سنت شکنی آشکار، مراسم وحدت آفرین 22 بهمن را به تریبونی برای حمله به منتقدان دولت خود تبدیل کرد، دیروز در پیام تبریک خطاب به ملت ایران نوشت:« این پیروزی درس بزرگ دیگری است برای آنان که راه خود را از سر خودخواهی از مردم جدا کردهاند.اینان نه مردم را باور دارند و نه از ظرفیتهای بزرگ آنان آگاهند، جز به منافع خود نمیاندیشند. از پیشرفت کشور ناخرسندند و در شادی مردم سهیم نمیشوند. ضعف ایمانشان به آسمان و بریدگیشان از مردم در زمین، از آنان افرادی بزدل ساخته است که قدرتهای شیطانی را همه کاره عالم میدانند...»
لابد کسانی که مخاطب این عبارت هستند در صورت لزوم به پاسخگویی برخواهند خاست و قاعدتا مسئولان دولت نهم هم به این پرسش پاسخ خواهند داد که «بسیاری از پیشرفتهای کشور که دولت نهم از فیوضات آن بهرهمند شده است،در چه زمانی و در دوره مسئولیت چه کسانی پایهگذاری شده است؟»
اما آنچه مایه تعجب است این است که اگر قرار است منتقدان داخلی «سیاستهای هستهای دولت نهم» را «بزدل» بنامند، چرا همزمان با محکوم کردن این «بزدل»های داخلی، از رفتار بزدلانه روسها و همراهیهای فرصتطلبانه چینیها با آمریکا در موضوع هستهای سخن گفته نمیشود؟ کسی که رئیسجمهور آمریکا را «جناب آقای جرج بوش» خطاب میکند، چرا در مواجهه با منتقدان داخلی، تا این حد اختیار را از کف میدهد که ایمان آنان به مبانی آسمانی را زیر سئوال میبرد و آنان را مرعوب از قدرتهای شیطانی مینامد؟
کسی که بیانیه سران شورای همکاری خلیج فارس را –علیرغم ادعاهای ضد ایرانی آن-یک موفقیت برای دولت نهم میداند، چرا بر همراهیهای غیرقابل انکار برخی منتقدان خود برای پیشبرد برنامه هستهای در 23 سال گذشته، چشم میبندد و تنها به خاطر بعضی هشدارها، آنها را بریده از خالق هستی و جدا از ملت برمیشمارد؟
این پرونده بسته است
روزنامه کیهان در سرمقاله خود در مورد انرژی هستهای نوشته است: در برنامه هستهای، ایران نه تندروی کرد و نه با گرفتن مواضع منفعلانه خود را منزوی و از حق مسلم خود عبور کرد. امروز هم در نقطهای افتخارآمیز در این برنامه ایستادهایم و علیرغم همه فشارهای بینالمللی و جنگ روانی که علیه ایران و دولت جمهوری اسلامی به سردمداری آمریکا و آتش بیاری فرانسه و انگلیس برپا شده بود، فرجامی باشکوه و غرورآفرین نصیبمان شده است.
آمریکا هنوز هم مثل سالهای گذشته به واسطه مشکلات داخلی آن کشور، در برابر پرونده هستهای ما مقاومت میکند هر چند این مقاومت به عنوان یک ابزار سیاسی که در دست این کشور قرار گرفته، دیگر در مجامع بینالمللی اعتبار چندانی ندارد.
گزارش اخیر البرادعی که حکایت از بسته شدن پرونده هستهای ایران دارد، بدجوری آب در لانه مورچگان انداخته است.
« دیویدولش» معاون وزیر امور خارجه آمریکا پس از انتشار این گزارش و با ادعای این که کشورهای همپیمان آمریکا در خاورمیانه، همچنان از رفتار خصمانه ایران احساس نگرانی میکنند، در کنفرانس مطبوعاتی خود در واشنگتن گفته است: «آمریکا قصد افزایش فشار بر دولت ایران از طریق تصویب قطعنامه سوم تحریمها علیه تهران به خاطر پرونده هستهای این کشور دارد.»
مضحکتر آن که «رایس» در واکنش به گزارش جدید رئیس آژانس درباره ایران و نادیده گرفتن اعلام پایان موضوعات باقیمانده در آن، میگوید:« گزارش البرادعی یک موضع بسیار قوی در جهت صدور قطعنامه سوم شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران به سبب ادامه فعالیت هستهایاش فراهم کرده است»!!
«کایت استار»سخنگوی کاخ سفید هم چیزهایی به همین مضمون به زبان آورده که همگی نشان از سردرگمی آمریکا و خلع سلاح شدن آنان در قبال پرونده هستهای ایران دارد. آمریکا به دنبال استفاده از تاکتیکهای فریبنده و هیاهوسازی علیه ایران برای دستیابی به تحریمهای جدید است؛ همان کاری که برای توجیه حمله نظامی خود به عراق انجام داد و البته هیچگاه نتوانست افکار عمومی مردم جهان و وجدان عامه مردم کشور خود را برای این کار و ادامه حضور مداخلهجویانه خود در عراق، توجیه کند.
یکی از مقامات آژانس بینالمللی انرژی هستهای میگوید: «برخی نمیخواهند ببینند موضوع هستهای ایران حلوفصل میشود زیرا این امر در تناقض با برنامههای پنهانی آنها است. این افراد باید از اشتباهات گذشته خود درس گرفته باشند، چرا که درباره ادعای وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق نیز همین هیاهو به پا شد.»
باز هم تعیین صلاحیت
اعتماد ملی همچنین در سرمقاله خود در مورد تایید صلاحیت نامزدها مینویسد: نباید از اقدامات اخیر شورای نگهبان در تایید بخشی از کاندیداهای انتخابات مجلس شورای اسلامی به راحتی گذشت. هر چند تا تحقق شرایط مطلوب فاصله زیادی باقی مانده است. شورای نگهبان خود بهتر میداند که حتی اگر حق یک نفر نیز ضایع شده باشد، این یک خسران برای نظام است.
اما از سوی دیگر نباید از یاد ببریم که در شرایط فعلی برای تداوم مردم سالاری دینی همگی باید تلاش نمایند تا از حداقل فرصتها بهره برد. مردم ایران باید با رصد و مطالعه شرایط موجود با جدیت در انتخابات حضور یافته و از کاندیداهای مدافع مردمسالاری دینی و جمهوری اسلامی نه حکومت اسلامی دفاع نمایند.
تجربه قهر مردم در انتخابات شوراهای اسلامی دور دوم و انتخابات هفتم مجلس شورای اسلامی و از همه مهمتر انتخابات نهم ریاست جمهوری اثبات نمود، خانهنشینی و قهر کردن تنها به نفع مخالفان حضور همه جانبه مردم تمام خواهد شد. در شرایط کنونی حتی باز کردن چند پنجره نیز مفید خواهد بود. مهم آن است که پنجرهها باز شوند، به دست چه کسانی، چندان مهم نخواهد بود.
امکانات نابرابر رسانهای
روزنامه اعتماد ملی در مورد یکسان نبودن در امکانات تبلیغاتی برای نامزدهای مجلس در مقالهایبه قلم یکی از معاونان وزیر کشور در دوران خاتمی نوشته است: براساس نظرسنجیها 67 درصد مردم اطلاعات انتخاباتی را خصوصا در روستاها که دسترسی به مطبوعات ندارند از رسانه ملی دریافت میکنند که نیروهای اصلاحطلب و مستقل چه به صورت فردی و چه تشکیلاتی سهمی از این تبلیغات نخواهند داشت. سایر تریبونهای رسمی و گروههای نفوذ که تکلیفشان روشن است.
مساجد و حسینیهها عموما در اختیار جناح حاکم است، حضرات بفرمایند در شهرهای بزرگ کاندیداهای مستقل و غیراصولگرا چگونه و با کدام ابزار میتوانند ظرف یک هفته خود و دیدگاه و توانمندیهای خود را به رای دهندگان بشناسانند؟
کاش این وزیر معلم بود
محمود فرشیدی وزیر پیشین آموزش و پرورش در روزنامه رسالت در مقالهای در مورد وزیر جدید این وزارتخانه نوشت: تعیین تکلیف مدیریت معظمترین دستگاه اجرایی کشور در روزهای پایانی سال از آن حائز اهمیت ویژه است که این وزارتخانه هر سال در چنین ایامی با انبوهی از مطالبات معلمان مواجه میشود.
طبعا به دلیل همین عظمت کمی و کیفی،درباره ویژگیهای فردی که قرار بود به عنوان وزیر پیشنهاد شود، نقطهنظرات قابل تاملی وجود داشت که یکی از مهمترین آنها انتخاب فردی از جامعه معلمان و فرهنگیان برای تصدی این مسئولیت بود، همچنان که در غالب وزارتخانههای سرنوشتساز چنین روالی رایج است، اینجانب نیز بر همین باور بودم و در ماجرای استعفا، به ریاست محترم جمهور به ضرورت مسئله اشاره کردم.
وظیفه مطبوعات
روزنامه رسالت در آستانه تبلیغات انتخابات در مقالهای آورده است: اندک تاملی در برخی رسانههای نوشتاری امروز جامعه ایران،این نکته را هویدا میسازد که عدم مسئولیت پذیری صاحبان رسانهها میتواند مخاطرات عمدهای را فراروی حق محوری، مردمسالاری و همه ارزشهای اخلاقی و انسانی قرار دهد.
آنچه مسلم است و بیش از همگان باید اصحاب قلم و رسانه بدان اهتمام ورزند رعایت اصول و معیارهای اخلاقی در حوزه ارتباطات و رسانهها است. از روزنامهنگاران و پیام آفرینان رسانهای انتظار میرود، انصاف،صداقت و درستی در امانتداری را سرلوحه فعالیتهای خود قرار دهند و ضمن پرهیز از زدو بندهای سیاسی و مالی، حرفه شریف خود را دستاویزی برای کسب منافع فردی یک عده خاص قرار ندهد و در مقابل مصالح و منافع عمومی، احساس مسئولیت کنند.
مثلث شوم
روزنامه جمهوری اسلامی از آمریکا، اسرائیل و برخی کشورهای عرب به عنوان مثلث شوم یاد کرده و نوشته است: آمریکا و رژیم صهیونیستی با سازماندهی سرویسهای امنیتی رژیمهای خائن عرب در جهت تحقق اهداف خود سعی دارند اعراب خائن را به ابزارهای اطلاعاتی-امنیتی خود در منطقه تبدیل کنند و آنها را در مسیر دلخواه خود به حرکت در آورند. اکنون به نظر میرسد خطر جبهه خائن اعراب به عنوان خبرچینان اسرائیل و آمریکا اگر از خطر اسرائیل بیشتر نباشد، کمتر نیست.
چرا که ملتهای عرب و مسلمان به جبهه خائن اعراب، به لحاظ هویت به ظاهر عربی- اسلامی آنها اعتماد میکنند ولی از این نکته غافلند که اطلاعات آنها مستقیما در اختیار صهیونیستها قرار میگیرد.
نقش مشترک آمریکا و اسرائیل در عراق، آشکارشده ولی با تخصیص 4 میلیارد دلار به عملیات ویژه و سری ارتش آمریکا در غزه و لبنان، بایستی در انتظار نتایج آتشافروزی مشترک آنها در منطقه باشیم که به کمک رژیم صهیونیستی برای خنثی کردن پیامدهای شکست این رژیم در جنگ 33 روزه تلاش میکنند. هر چند این احتمال نیز منتفی نیست که عملیات آینده آمریکا و رژیم صهیونیستی یکبار دیگر به شکست و رسوایی بیشتر برای آنها منجر شود و نتایج جنگ 33 روزه یکبار دیگر تکرار گردد.