صبح از خواب بلند شدم. مدتی است خیلی بدخواب شدهام. مدام کابوس میبینم. این سید حسن نصرالله به جای این که مثل دیگر رهبران عرب قلیان چاق کند و با دودش بازی کند ما را تهدید میکند. بدبختی هر چی هم میگوید پایش میایستد و مثل این که تا چشم ما را کور نکند راحت نمیشود. صبحانه کله پاچه خوردم کلا به کله و پاچه خیلی علاقه دارم به خصوص اگر کله و پاچه آمیزاد یا همان بنی نوع بشر باشد.
بعد از صبحانه فیلمی از جنایات اخیر کودکان تا بن دندان مسلح فلسطینی را برایم بلوتوث کردهاند صحنه را دیدم خیلی فجیع بود. نامردهای تروریست با سنگ و تیروکمان افتاده بودند به جان سربازان بیگناه. حالم بد شد. سربازان ما بدبختها هیچی برای دفاع از خود نداشتند به جز یک مقدار سلاح پیشرفته، هولوکاست همین است دیگر. دم ناهار رایس SMS فرستاد و نسبت به مهاجرت صهیونیستها از اسرائیل ابراز نگرانی کرد. به این ورپریده گفتم تو نگران دعوای اوباما با هیلاری باش، فضولی موقوف.
بعداز ظهر به البرادعی زنگ زدم و از گزارش اخیر آژانس انتقاد کردم. گفتم اگر من گزارش را مینوشتم شفافتر میشد. البرادعی هم در جواب یک چیزی بارم کرد که انصافا حق داشت. شب از فرط بیکاری شروع کردم به نوشتن گزارش درباره بمبآمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران. با این که خالیبندی بود اما استنادهای حقوقیاش رد خور نداشت.کلا به نظر من از انرژی هستهای نمیتوان استفاده صلحآمیز کرد مثل این میماند که ما بخواهیم از ماهواره استفاده درست بکنیم.
حالا راه دور نرویم در همین قبرستان خود ما 200 تا کلاهک اتمی داریم و با آن چندتایی هم که میخواهیم بسازیم میشود حولوحوش 300 تا حالا 300 نه بگو 280 تا. خوب ما که یک رژیم جعلی هستیم و تخم و ترکهامان 50 سال آن طرفتر معلوم نیست به کجا برمیگردد و 280 تا کلاهک هستهای داریم، حکما ایران با آن تمدن و تاریخاش حداقل باید 2000 تاکلاهک هستهای داشته باشد و انگهی وقتی میتوان از انرژی باد گاز تولید کرد و از انرژی خورشید برق دیگر چه کاری است بخواهیم از انرژی هستهای استفاده بمبآمیز بکنیم.