او فعالیت سینماییاش را از سال ۱۳۸۰ در انجمن سینمای جوان آغاز کرده است و در اغلب فیلمهای داستانی کوتاه و بلند و مستندهایی که ساخته، میتوان رد و نشانی از زندگی شهری و محیطزیست حیات وحش را دید. او میگوید: «به تهران میپردازم چون شهری که در آن زندگی میکنم برایم مهم است و میبینم که در حال از دست دادن هویت اصلی خود است.» او در مستند باغهای گمشده و چنارستان، سیر نابودی باغها و درختان تهران و بهخصوص شمیرانات را به رخ مخاطب میکشد تا توجه همشهریانش را به آنچه از دست دادهاند و میدهند بیشتر جلب کند. او میگوید: «یکی از معروفترین باغهای گمشده تهران باغ گیاهی سعدآباد است که این روزها هیچ اثری از آن باقی نمانده انگار از اول این باغها وجود نداشتند.»
چه شد که بهعنوان یک مستندساز باغهای گمشده و درختان چنار تهران را موضوع مستند خود انتخاب کردید؟
در رفتار خودمان با شهر باید این را مد نظر داشته باشیم که شهر موجودی زنده است. در جریان تولید فیلمهای مستند از سال ۹۰ به شکل متمرکز به موضوع شهر و مستند شهری توجه ویژهای داشتم. برای همین در مستندهای باغهای گمشده و چنارستان و نوروز به وقت تهران بهصورت مستقیم به شهر تهران پرداختم. حتی در فیلم دیگری که در ژانر درام داشتم، قصه فیلم در شهر تهران رخ میداد و بهصورت غیرمستقیم با بافت شهری آن مرتبط بود. من حتی وقتی سراغ مستند حیوانات هم رفتم در مورد زیست حیوانات در شهر پرداختم. چون شهری که در آن زندگی میکنم برایم مهم است و میبینم که در حال از دست دادن هویت اصلی خود است. جغرافیایی که ما در حال حاضر در آن زندگی میکنیم، میتواند عنوان شهر به خود بگیرد و نه روستا، نه زاغهنشینی است و نه شهری مدرن؛ آنچه ما امروز نام شهر روی آن میگذاریم ملغمهای است از همه اینها.
آیا فرهنگ شهرسازی و معماری تهران از ابتدای شکلگیری پایتخت در دوره قاجار به همین شکل بوده است؟
قدیمیترین اسنادی که از تهران وجود دارد آن را بهعنوان باغستان معرفی میکند. برای مثال «پیترو دلاواله» جهانگردی که در دوره صفویه به تهران سفر میکند اشاره مستقیمی به درختان تهران دارد و مینویسد اگر استانبول شهر سروهاست، تهران شهر چنارهاست. آب و هوای کوهپایهای و خنک تهران و خاک حاصلخیز تهران فضای مناسبی برای ساخت باغ داشته است. هم در حصار طهماسبی و هم در حصار ناصری استفاده از درخت و خانه باغ در معماری شهر ما جایگاه ویژهای داشت بهطوری که هنوز هم نام بسیاری از کوچههای قدیمی تهران به نام این باغهاست. مثل باغ ملک، باغ سپهسالار، باغ انگوری و... و. محله شمیرانات در گذشته نه چندان دور فقط باغ بود و حالا به تعداد انگشتان دست هم از این باغها چیزی باقی نمانده است. محلههای تهران بر پایه همین باغها و قناتها شکل گرفته است. برای مثال گذر قنات گلاب را در گذشته داشتیم یا قنات پاسید و دیگر قناتها که مسیر شکلگیری محلهها و خانهها را تعیین میکردند. توجه به فضای سبز و استفاده از درخت در تهران تا دوره پهلوی اول هم خود را نشان میدهد. برای مثال وقتی جادهای در حد فاصل کاخ مرمر و سعدآباد تأسیس میکنند سرتاسر مسیر را چنار میکارند، اما وضعیت این روزهای این خیابان را که حالا ولیعصر(عج) نام دارد، میبینیم.
باغهای تهران از چه دورهای گم شدند؟
بیشترین تغییرات در تهران از دهه ۵۰ شروع شد و تجاوز به حریم روستاها اتفاق افتاد. اما در آن دوره هم این دست درازی به حریم روستاها با قوانینی همراه بود. از جمله اینکه کسی اجازه ساختوساز روی قنات را نداشت، اما امروز شاهد هستیم که افراد به راحتی روی قناتها، ساختمان و هتل میسازند و فاضلاب برجها به قناتها میریزد و از راه همین قناتها وارد زمینهای کشاورزی میشود. بعد ما شهروندان تهرانی سبزیها و میوههایی را که با این فاضلاب رشد کردهاند در رژیم غذایی خود میگذاریم و فکر میکنیم تغذیه سالمی داریم. در دو دهه گذشته بیش از ۷۰درصد از باغهای تهران از بین رفتهاند و به جای آن ساختمانهای انبوه نشستهاند. یکی از معروفترین باغهای گمشده تهران باغ گیاهی سعدآباد است که این روزها هیچ اثری از آن باقی نمانده انگار از اول چنین باغی وجود نداشته است. آنچه امروز در معماری شهری تهران میبینیم پدیده بیهویتی است. کوشکهایی با سقف شیروانی قرمز، میان باغهای سرسبز جای خود را به کوچههای باریک و بزرگراه و برج دادهاند.
جز بهرهکشی اقتصادی، توجیه دیگری برای این تغییر فرهنگ در ساختوساز در تهران وجود دارد؟
خیر، توجیه دیگری ندارد. در همه کشورهای توسعهیافته بافت قدیمی شهر به همان شکلی که قبلاً بوده، باقی مانده است و شهر جدید و قسمتهای جدید و مدرن شهر در حاشیه این بافت قدیمی به وجود میآیند، اما در تهران باغها و درختان به منبع درآمد شهر تبدیل شدند و همه چیز در حال تخریب است. ما هوای تهران را به برجها فروختیم. در چند دهه اخیر پارکهای مختلفی در تهران ساخته شده، اما چرا به جای ساخت فضای سبز باید به سراغ زمین جدید برویم در حالی که در همان محدوده جغرافیایی خانهباغهای متروکی هستند که میتوان آنها را با درختهای چند صد سالهاش احیا کرد. ما حتی حق نداریم برای ساخت فضاهای عمومی هم دست به تخریب طبیعت یک شهر بزنیم چه برسد برای سود شخصی خود. در حالی که بعد از دوران جنگ تحمیلی، وقتی امنیت سرمایه شکل گرفت و ساختوساز در تهران رونق پیدا کرد، افرادی بودند و همچنان هستند که با پول هر امکانی را برای خود فراهم میکنند؛ مثل قطع درختان و ساختن برجهای بلند به جای آن. این در حالی است که کسی به فکر تغییر اقلیم شهر و تأثیری که برگونههای زیستی آن منطقه از جمله حیوانات و انسانها میگذارد، نیست.
آیا در سالهای ساخت مستند چنارستان یا باغهای گمشده، باغهایی در تهران بودند که احیا شوند و یا باغهایی که در همان سالها نابود شوند و از بین بروند؟
این دو مستند اوایل دهه ۹۰ ساخته شدند. باغهای بسیار زیادی در این دوره از نقشه تهران حذف شدند و ما شاهد از بین رفتن تکتکشان در گوشه و کنار شهر بودیم. این موضوع آنقدر شایع بود که با وجود داشتن مجوز فیلمبرداری از ارشاد و نیروی انتظامی و شهرداری و نهادهای مختلف، سنگاندازیهای زیادی برای ما انجام میشد. مطالعه بر روی این ادعا تنها با مقایسه نقشه تهران در دو دهه گذشته امکانپذیر است. کما اینکه نقشههای تهران یکی از مهمترین منابع مطالعاتی ما برای ساخت مستند بودند. همینطور گزارشها و مطالعاتی که کمیسیونهای محیطزیست و دیگر کمیسیونهای شورایشهر در اختیار داشتند. مرکز مطالعات تاریخ ایران، اسناد تصویری از دهه ۳۰ تاکنون، مطالعات و پژوهشهای دکتر انوار در این زمینه و... از جمله منابع ما برای مطالعات اولیه برای ساخت این دو مستند درباره فضای سبز و باغهای شهر تهران بود.
کارنامه آقای فیلمساز
- ساخت ۳ فیلم کوتاه داستانی، «نارنجی»، «سوت»، «پدر»
- ۲۰ فیلم مستند از جمله «فرزندان باغچهبان»، «زیر درختان کاج»، «مراسم صبحگاهی»، «نقل گردآفرید»، «خاطره نیآوران»، «کودکی رنگپریده»، «درخت فراموششده»، «نوزود»، «کهنهسوار»، «مقام نوروز»، «صورتخوانی»، «چنارستان»، «آفر»، «نوروز به وقت تهران»، «باغهای گمشده»، «پردیسهای خیال»، «به سبک تهران»، «افوس، کوچ فراموشی»، «باشگاه حیوانات» و «صف سلام» و...
- حضور در بیش از ۱۵۰ جشنواره بینالمللی و داخلی و ...
نظر شما