این حق باید ارادی و آگاهانه احقاق شود و اگر مردم صرفا از سر دینداری و تکلیف خواهان استفاده از این حق خود شوند، باید متوجه این معنا باشند که اولا احقاق این حق باید آگاهانه دنبال و اعمال شود و ثانیا رای مردم به کسانی تعلق پیدا کند که آنها هم همسوی با مردم، نگاه اخلاقی و تکلیف گرا داشته باشند؛ اینطور نباشد که مردم ما حقیقت مدارانه به پای صندوقها بیایند اما کسانی انتخاب شوند که براساس منفعت و مصلحت شخصی، گروهی یا سیاست ورزیهای مستعمل نمایندگی کنند. نگارنده معتقد است اگر قرار است بنا بر ضرورتهایی وجه تکلیفی و جمعی مردم در انتخابات مختلف برجسته باشد، این نمیتواند به این معنا باشد که مردم این وجه تکلیفی خودشان را برای کسانی هزینه کنند که بویی از این تکلیف به مشامشان نخورده است یا خدایی ناکرده از سر رفع تکلیف به پای صندوق انتخابات بیایند و نمایندهای را از سر ناآگاهی انتخاب کنند. این تکلیف درصورتی موجه است که معطوف به یک حق شرعی و قانونی باشد و الا فی نفسه توجیهی ندارد. یعنی تکلیفی که مغایر با حق مردم باشد، تکلیفی که در ضدیت با حقوق شناخته شده مردم تعریف شود، توصیه نمیشود و مجاز شناخته نمیشود، اما این تکلیف میتواند هم معنای ملی و جمعی از باب ادای وظیفه جمعی داشته باشد هم معنای فردی از باب کسب حق قانونی.
پس، از آنجا که حق مردم ناظر به وجه دمکراسی و جمهوریت نظام است، بدون حضوری آگاهانه مردم مشروعیت نظام تعین نمییابد یا بازتولید نمیشود. نمیشود که یک عدهای بیاعتنا به این حق و بهاصطلاح از سر فضیلت گرایی مدعی باز تولید مشروعیت شوند. مردم هر قدر هم که از برخی سیاستها و رفتارها ناراضی باشند، حضور آنها در پای صندوق انتخابات و انتخاب نمایندگان شایسته، قهرا آنها را به کسب حقوق شناخته شده نزدیکتر میکند و کناره گیری آنها از انتخابات میتواند به معنای بیتوجهی به حقوق شناخته شده خود و زمینهسازی برای اقتدارگراییهای ناموجه ارزیابی شود.
* نماینده مجلس