همشهری آنلاین- مرضیه موسوی: اهالی شمیران میگفتند سالی که برف روی برگ سبز بنشیند زمستان چندان سختی در پیش نداریم اما امان از سالی که برف روی برگهای زرد و نارنجی نشسته باشد؛ زمستان سختی در راه است و سوزَش استخوان میترکاند. سالهایی که هنوز هوای آلوده، آسمان تهران و شمیران را تسخیر نکرده بود و «شیره برف» از تنقلات زمستانه مردم شمیران بود. پاروهای چوبی گوشه حیاط جا خوش میکردند تا سنگینی برف را از شانه سقفهای کاهگلی پاککنند. هر برفی مدرسهها را به تعطیلی نمیکشاند و بچههای شمیران شیب خیابانهای محله خود را سوار بر ورقههای حلبی به سمت پایین سر میخوردند. برف نو هر سال خاطرات زمستانهای پربارش شمیران در نیم قرن پیش را در یاد اهالی قدیمی زنده میکند.
آبگوشت سر اجاق
«مادرم همیشه میگفت برف اگر روی برگ سبز بنشیند زمستان خوبی در پیش خواهد بود. اما اگر برف روی برگهای خزان زده بنشیند باید خودمان را برای زمستان سختی آماده کنیم. قبل از شروع سرما و برف و باران به فکر زمستان بودند و زغال و سوخت سرمای خود را آماده میکردند. خاک زغالها را میشستند و آن را به گلولههای زغالی تبدیل میکردند و روی دیوار میگذاشتند تا آفتاب بخورد و خشک شود. این زغالها را در اجاق زیر کرسی میگذاشتند و خانه را با آن گرم میکردند. آبگوشتهایی که روی این اجاقها پخته میشد از غذاهای رایج در زمستانهای شمیران بود.» «ملوک صالحی» از اهالی قدیمی تجریش این را میگوید و از اصطلاحاتی یاد میکند که در زمستانهای شمیران ورد زبان مادرش و دیگر زنان بود: «اواخر زمستان باد سختی میآمد که سوزی هم همراه خود داشت. هر بار وزش این بادها شروع میشد مادرم میگفت این باد بچه را از گهواره جدا میکند؛ که کنایه از شدت وزش باد داشت. به بهمن ماه چار چار میگفتند و مادر در توصیف این وقت از سال میگفت که بچه در گهوارهاش خشک نمیشود. منظورش این بود که سرما از سوز افتاده و دیگر بچه را در گهواره خشک و یخ زده نمیگذارد.»
بوم غلتون
زمستان فصل خوردن میوههایی بود که زنان شمیران تابستانها زیر نور آفتاب خشک میکردند و فصل درست کردن باسلوق و لرزونک و توتک و شیرمال بود. «عباس صالحی» از قدیمیهای شمیران میگوید: «تجریش و شمیران هنوز فضای روستایی داشت و خبری از آپارتمانهای بلند نبود. به همین دلیل هم زمستان باد سردی در شمیران میپیچید. صدای زوزه گرگ و شغال از نزدیک به گوش میرسید و هنوز هوا تاریک نشده بزرگترها به ما اجازه خروج از خانه را نمیدادند. شبها طولانی بود و اهالی شمیران با شبچره ساعات طولانی شب را به سر میبردند.» نخستین برف شمیران از اواسط پاییز شروع به باریدن میکرد و تا فروردین ماه ادامه داشت. نشان به نشان نوروزهایی که در آن هنوز خیابانهای شمیران پر برف بودند. صالحی میگوید: «برفهای سنگین که میبارید اهالی به پشتبام میرفتند و برفها را میروبیدند. آن را با پاروهای چوبی به وسط حیاط میریختند و بعد از حیاط به داخل کوچه. کنار هر خانه تپه بزرگی از برف شکل میگرفت که تا پایان زمستان پابرجا بود. همسایهها از اول صبح جمع میشدند و خانه به خانه، پشتبامها را از برف پاک میکردند. همه ساختمانها آن زمان یک طبقه و پشتبامها به هم متصل بود. به همین دلیل از بامی به بام دیگر میرفتند و دست به دست میدادند تا خیلی زود برفها از پشتبام پایین بریزد. کافی بود در این کار سهلانگاری کنند تا سقف خانهها فرو بریزد. بازار تجریش آن زمان سقف نداشت و مغازهها همه برف را وسط بازار میریختند. وقتی شدت برف زیاد بود بعد از پایین ریختن برفها از زیر آن نقب میزدند و راه به خانهها و مغازههای دیگر بازار باز میکردند. یکی از کارهایی که قبل از زمستان انجام میدادند این بود که بر پشتبام سنگ میریختند و روی آن را با برگ میپوشاندند. این کار باعث میشد برف به سقف نفوذ نکند. بعد از بارش برف این برگها همراه برف روفته میشد و بعد روی بام، بوم غلتون میکشیدند.»
برف که از روی سقف خانهها کنار میرفت نوبت به «بوم غلتون» میرسید که از نم برداشتن سقف جلوگیری میکرد. نصرالله حدادی، تهرانشناس میگوید: «در خانههای کاهگلی همیشه سنگی استوانهای شکل وجود داشت که به آن بوم غلتون میگفتند. بعد از بارش برف و باران پشتبامها را بوم غلتون میکشیدند تا آب به سقف کاهگلی نفوذ نکند و سقف چکه نکند.»
مثنویخوانی در شبهای شمیران
هر برفی مدارس شمیران را تعطیل نمیکرد. بچههای تجریش باید خود را به بالای خیابان جعفرآباد میرساندند تا در کلاسهای درس حاضر شوند. روزهای برفی راه برگشت به خانه را روی برف سر میخوردند و بازی پرهیجانی را تجربه میکردند. صالحی میگوید: «پیتهای نفت حلبی بود که آنها را میبریدیم و بهصورت ورقه حلبی درمیآوردیم. بعد از تعطیلی مدرسه سوار این ورقه حلبی میشدیم و تا سر بازار سر میخوردیم. روی هر ورق حلبی 6 بچه مینشست. گاهی 2 نفر هم سوار کول این بچهها میشدند. حلبی با سرعت زیاد به سمت پایین سر میخورد و وقتی به بازارچه میرسیدیم یک، 2، 3 میگفتیم و خودمان را از روی حلبی به پایین پرت میکردیم تا حلبی از حرکت بایستد.» صالحی به نام شمیران اشاره میکند که در زبان اهالی این محله در اصل «شَمیران» بود و در مقابل «تهران» به معنای منطقه سردسیر است: «شَمی به زبان تاتی به معنی جای سرد است. مهمترین ویژگی شمیران نسبت به تهران اقلیم سرد آن است و به همین دلیل به این نام شناخته شده. همانطور که تهران در زبان تاتی به منطقهای که آب و هوای گرمی دارد گفته میشود و در مقابل نام شمیران قرار میگیرد.» از شبهای زمستان شمیران میگوید که با شاهنامهخوانی و مثنویخوانی سپری میشد و خانوادهها فانوس به دست به خانه همسایه و فامیل میرفتند و با زالزالک و ازگیل و خرمالو پذیرایی میشدند. میوههای خشک و انار در سینی بزرگی به نام مجمع روی کرسی جا میگرفت و بزرگترها قصه نقل میکردند و بچهها زیر نور گردسوز مشق شب مینوشتند.
نظر شما