تمام جزئیات از عنوان بندی برنامه تا طراحی صحنه و دکور، حضور مهمانها، لوکیشن برنامه، رنگ و نورپردازی مناسب و تنوع در پلاتوها و مجریان برنامه همه و همه عناصری هستند که مستقیم یا غیرمستقیم در جذابیت برنامه دخیلاند و میتوانند مخاطب را راضی و یا برعکس دلزده کنند.
مناسبتهایی مثل عید نوروز و بهارانه هاو برنامههای پلاتویی سال تحویل بهانهای شدند تا به مقوله عدمخلاقیت در ساختار این برنامهها بپردازیم.
اگر با نگاهی موشکافانه برنامههای تلویزیونی چند سال اخیردر لحظه سال تحویل را کنار هم بگذاریم، میبینیم با وجود گذشت زمان تفاوت خاصی در ساختار آنها حاصل نشده است، در همه آنها چهرههایی تکراری در قامت یک مجری معمولی و تعدادی مهمان بازیگر، ورزشکار یا هنرمند را میبینیم که با دکوری کاملا عجلهای و سر دستی در زاویههای مدیوم شات یا لانگ شات در پلاتویی سربسته بدون کمترین هارمونی در رنگهای دکورها و نورپردازی در حال رد و بدل تعارفاتی تکراریاند تا زمان بگذرد و سال تحویل شود.
اغلب مجریان کسانی هستند که سالها قبل هم بودهاند و انگار کرسی در هر شبکه بهطور ثابت برایشان در نظر گرفته شده است تا برنامههای بهارانه را با لبخندی اغلب مصنوعی و اغراق آمیز اجرا کنند.
اکثر آنها با اجرایی یکنواخت و تکراری با مهمان برنامه گپ میزنند و هر سال همان سؤالهایی را میپرسند که سال پیش هم میپرسیدند و این روند فاقد جذابیت تا زمان شلیک توپ عید همینطور ادامه دارد.
برنامه ریزان و برنامه سازان و کارشناسان محترم سیما با برنامهریزی حساب شده و سازماندهی به راحتی میتوانند پیش از هر مناسبتی در تقویم سالانه اعم از مناسبتهای تاریخی، مذهبی و یا عید نوروز، طوری برنامه ریزی کنند که از یک سال قبل تیمهای کارآمد، خلاق و نیروهای تحصیل کرده و صاحب ایدههای جدید را جمع آوری کرده و به کار بگیرند.
کسانی که بدون بهره گیری از الگوهای تکراری سالهای قبل و بدون فرمولبندی، با ذهیتی آزاد و خلاق و ایدههای نو برنامههای جذاب را تحویل آنتن دهند.
این عدمخلاقیت حتی در متنهای نویسندگان برنامهها یا دیالوگها و سؤالهای مجریان نیز به طرزی آشکار مشهود است. سؤالها و دیالوگهایی که شان برنامه را گاه تا حد نشریات زرد پایین میآورد.
ورود چهرههای آموزش دیده و جدید در اجرا، انتخاب لوکیشنهای متفاوت به جز گوشهای از استودیوها که با ارزانترین دکورها سرهم بندی شده و توجه به اصول گرافیکی در دکور صحنه و رنگبندیها میتواند فضایی نو و جدید را ایجاد کند. بهعنوان مثال اجرای برنامهای به مناسبت شب یلدای سال گذشته در یکی از شبکهها توسط آقای داوود رشیدی در مجموعه شهرک سینمایی و گراند هتل یکی از معدود مواردی بود که ثابت کرد هنوز هم با کمی تفکر و تامل در پس هر برنامه میتوان خلاقیت داشت.
متأسفانه این تکراری بودن و فقدان خلاقیت منحصر به برنامههای پلاتویی هم نمیشود و حتی به سریالهای نوروزی هر ساله هم سرایت کرده است مثلا کارگردانهایی که سریالهای نوروزی را میسازند اغلب بهعلت الگوهای سفارشی از طرف سیما چند فرمول ثابت و تکراری و مشترک را بهکار میبرند.
فرمولهایی که همه بر مبنای ایجاد فضایی فانتزی، معنا گرایانه و پایانهای خوش تحمیلی و استحاله ناگهانی آدم بدهای قصه در یکی دو قسمت آخر است تا هر جوری که شده در پایان سریال زندگی شیرین شود و نتیجه اخلاقی آن باعث شود که تماشاچی هم شاد شود و هم درس عبرت بگیرد، غافل از اینکه این پیامهای تکراری اثر خود را سالهاست از دست داده است.