شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۸۷ - ۰۶:۱۵
۰ نفر

حسین قدیانی: سلام آقای الهام، دمت گرم، پاک ما را ناراحت کردی، بعداز آن همه رفاقت، خوب جواب ما را دادی.

رسمش این نبود دیگه. آخه این چه کاری بود کردی؟ نمی‌گی ما سکته می‌کنیم؟ خب فکر  رئیس‌جمهور نیستی، ‌فکر ما باش لااقل.

ما به اندازه کافی مصیبت دیده‌ایم. دیگر طاقت استعفای تو را نداریم. باورکن بعد از این تورم18درصدی که دولت آن را از 70درصد به این مقدار رساند و در این گرانی که قیمت گوجه‌فرنگی از قیمت گوجه‌سبز بیشتر شده است تمام دل‌خوشی ما به این بود که تو در مقام سخنگوی دولت گرانی‌ها را تکذیب می‌کردی.

اگر هم نکردی، می‌انداختی گردن مجمع تشخیص و مجلس. حالا که تو نیستی دیگر چه کسی گرانی را محکوم کند؟ باور کن هر بار چهره‌ات را از پشت تریبون سخنگوی دولت می‌دیدیم آلاممان التیام می‌یافت و غم‌هایمان تسلا پیدا می‌کرد.

انگار نه انگار قیمت گوجه‌فرنگی 2500تومان است. آری، این تنها دم تو بود که بعد از تلاقی با بازدم خبرنگاران زمهریر تیره‌و تار ما را شومینه‌‌وار گرم می‌کرد و شعله‌بخش شب‌های بی‌مهتاب ما و روشنی بخشی خانه‌های بی‌مهتابی ما می‌شد... و اینک که تو عزم سفر کرده‌ای، غصه عالم بر دل ما نشسته و از فراق تو، دکتر گفته باید در بیمارستان بستری شوم و هر شب تنها استامینوفن کدئین‌دار بخورم و ب کمپلکس بزنم. تو خودت دکتری؛من از بچگی حالم از هر چه دوا دکتر به هم می‌خورد.

آقای الهام عزیز؛ عزیز دل انگیز،‌قبول کن دولت بدون تو هیچ لطفی ندارد. آن کابینه 20میلیونی دست کم 17، 18 میلیونش تو بودی؛ حاضر بودیم همه وزرا تغییر می‌کردند، حتی هاشمی ثمره هم می‌رفت، اما تو می‌ماندی. آخر اگر تو نباشی، اخبار ما روزنامه‌های خالی‌بند و دروغگو را چه کسی تکذیب کند؟ مردم دیگر چه جوری باید بفهمند که اخبار ما روزنامه‌ها دروغ 13 است؟

اگر تو نباشی نتایج پربار سفرهای استانی را علی‌سعیدلو، چه جور تنهایی به اطلاع ملت برساند؟ اینک با رفتن تو بلند می‌شوم سر به بیابان می‌گذارم ها! سرم را می‌زنم به دیوار ها! خود زنی می‌کنم‌ ها! آخر از چند جا باید بکشم؟

اون از پارسال که خاویر کلمنته با احساساتمان بازی کرد، این هم از امسال که تو می‌خواهی احساساتمان را جریحه‌دار کنی. حالا از این ‌ها گذشته اگر زبانم لال، احمدی‌نژاد با استعفای تو موافقت کند، فکر من بدبخت را کرده‌ای که به چه کسی باید در این ستون عصرانه گیر بدهم؟ اگر سوژه کم آوردم یقه چه کسی را بچسبم؟

خب، بابا من از هرچند تا نوشته‌ام یکی‌اش سوژه، تو بودی، باور کن اگر رسانه‌های دوم خردادی بامبول در نمی‌آوردند که تو از چند جاحقوق می‌گیری، نصف حق‌التحریرم را می‌دادم به تو.

خود به خدایی می‌گم‌ها! ماه گذشته 13تا از مطالب ستون عصرانه‌ درباره تو بود. حالا تو بروی، من شکم زن و بچه‌ام را با این تورم 18درصدی، نه 70درصدی چه جوری سیر کنم؟ بعد از این همه سال نویسندگی، بروم گدایی؟ بروم گلدکوئیست؟

باور کن جدی می‌گویم؛ شانس بیاوری و احمدی‌نژاد با استعفایت موافقت نکند. والا من یکی که سوژه کم بیاورم حق‌التحریرم را از تو می‌گیرم؛ شوخی هم ندارم. این خط، این نشان؛ خود دانی. اصلا احمدی‌نژاد هر وزیری را عوض می‌کند، یک نفر جای او می‌آورد، هیچ حساب کرده‌ای با آن همه شغل که داری، اگر بروی، رئیس‌جمهوری چندنفر نیرو باید بیاورد؟ نکن با ما این کارها را.

کد خبر 49166

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار ادبیات و کتاب

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز