این حرکتها به گونهای مقابله به مثل با روشنگری اسلام واقعی و پیروزی انقلاب اسلامی ایران رشد و نمو کردهاست.بهنظر میرسد بهترین پاسخگویی به اینگونه آثار ضداسلامی، معرفی درست اسلام و اخلاق در آثار سینمایی و تلویزیونی خودمان است زیرا سوگیری سینمای غرب، ترویج بیحیایی و بیدینی میان جوامع مختلف است. ما در تبعیت از دین خودمان باید اسلام، انقلاب و ارزشهای اخلاقی دین و جامعه خودمان را درست معرفی کنیم. هرقدر که آثار سینمایی ما مروج اخلاق و دین باشد، با چنین رویکردی قادر خواهیم بود بهترین پاسخ را به فیلمهای ضداسلامی بدهیم.
موجهای سینمایی از 2 جریان بهوجود میآیند؛ یا این جریان از طریق فیلمسازان و به طور کلی عوامل سینمایی مانند نویسنده، کارگردان و تهیهکننده صورت میگیرد یا از طریق سیاستگذاران فرهنگی کشور. بهنظر من هر 2 جریان نسبت به موضوعات و مسائل دینی و اسلامی کم توجه هستند و آنقدر که باید و شاید به آن بها نمیدهند.
متأسفانه دغدغه اصلی این 2 طیف، رشد و تعالی و ترویج حقایق دین نیست. سیاستگذاران ما وقتی به آیین نامهها و اهداف و سیاستهای کلان میرسند، همگی بر سر آن، اتفاق نظر دارند اما همه اش در حد حرف و شعار و کاغذ باقی میماند. برای رسیدن به این هدف و کاربردی کردن آن باید برنامه ریزی داشت. بهطور مثال جشنوارههای زیادی در کشور به راه میافتد.این جشنوارهها در گام نخست باید تعریف و هدف داشته باشند. هدف گیری در جشنوارهها، به فیلمسازان جهت میدهد و در ادامه پیگیری این هدفگذاریها سیاستگذارها را به آن اهداف کلان نزدیک میکند.
اما اکنون میبینیم که سیاستگذاران ما بیشتر دغدغه خود سینما را دارند، تا اسلام. طبیعی است که با ادامه چنین روندی با مشکلاتی روبهرو میشویم که قادر به ساخت فیلمهایی در پاسخ به این فتنه انگیزیها نخواهیم بود.بهنظر من اشکال اصلی، همین است. درنتیجه این حرکت، فیلمساز که اساسا در پی خصیصه ذاتی اش، بهدنبال دغدغهها و دلمشغولیهای خود است، نسبت به دلمشغولیها و دغدغههای کلان کشور و دین بیتفاوت و انگیزه میماند. این سیاستگذاری کلان و درست است که باید این دغدغهها را جهت دهد.
در کار فیلمسازی، نگاه و تفکر پشت سر آن از ابزار و بهکار گیری آنها مهمتر است کما اینکه در فیلم «فتنه» عموماً از تصاویر سرهم شده و تدوین با استفاده از سادهترین ابزار برای یک فیلم مستند استفاده شده بود اما فکر پشت سر این حرکت، از سیاست خاصی پیروی میکرد. ما نیز باید بکوشیم تا این تفکر را در کارهایمان پر رنگتر کنیم.در این مرحله آن نگاه میطلبد که فلان فیلم را با چه ابزاری تولید کنیم. متأسفانه این تفکر و جهان بینی در آثار سینمایی ما کمتر مورد استفاده قرار میگیرد.
بهتر است کلاه خودمان را قاضی کنیم و ببینیم چند در صد از سینما گران ما دغدغه شان پاسخگویی به اهانتی است که به ساحت مقدس اسلام و قرآن شده و اینکه آیا اصلا این موضوع برایشان مسئله شده است؟
نمیخواهم بگویم که این دغدغه سینما گران نیست یا آنها نسبت به دین و باورهایشان بیتوجه هستند بلکه میخواهم عنوان کنم این میزان، کم است. ظاهرا دلمشغولیهای کوچک، آنها رابیشتر درگیر میکند تا مفاهیم عمیق اعتقادی.
* کارگردان سینما و تلویزیون