این یادداشت را به نقل از روزنامه شرق در اینجا میآوریم:
۱- اضطراب سلامت، مفهومی نظری و بنیادین در فلسفه پزشکی است؛ نگرانی وسواسگونهای که فرد را از خوف بیماری، بیمار میکند: «جملهشان از خوف غم در عین غم.» مراد مولانا آن است که مردمان غمگین، علیالاغلب، از ترس غم، غمگین شدهاند، بیآنکه هنوز غمی به سراغشان آمده باشد. اضطراب سلامت، توجه و تلنگریست که فیلسوفان طب دادهاند تا مردم از هول سلامت در دیگ بیماری نیفتند. اما این، همهٔ ماجرا نیست. اضطراب بهنجار و متناسب، شرط زندگی است. در فلسفه پزشکی، ذیل مبحث طبیسازی، همچنین تذکر داده میشود که نادیده انگاشتن اضطراب معقول و تلاش برای القای آرامش کاذب، به همان اندازه نسبت آدمی را با سلامتش مخدوش میکند که اضطراب و وسواس سلامت! در بحران کرونا همگی سخت محتاج یافتن نقطه تعادل اضطرابیم.
۲- انبوهگی شواهد و اطلاعات مربوط به کرونا بیش از آنکه به مردم اطمینان علمی و روانی دهد، سرگشتگی و بیعملی به بار میآورد. آوار اطلاعات (Infodemic) ممکن است از پاندمی و اپیدمی کرونا عواقب خطرناکتری داشته باشد. متولیان امور به جای آمارگرایی باید از چند اصل ساده در قالب یک عبارت مخفف استفاده کنند تا فاصله نظر و عمل کم شود. با انبوهگی شواهد، فاصله نظر تا عمل زیاد خواهد شد و مردم سرگشته میمانند که ماسک بزنند یا نزنند، دست بشویند یا نه (گزارشی هم منتشر شده بود که دست شستن زیاد خطر ابتلا را بیشتر میکند!) و...
۳- زنجیرهٔ مراقبت، شرط لازم مدیریت بحران سلامت است. سیاستگذار باید از مدیرش مراقبت کند، مدیر از پزشک، پزشک از پرستار، و همه اینها از دانشجو و انترن و رزیدنت، تا در نهایت، بیمار مراقبت شود. هر حلقهای از این زنجیر که نباشد، مراقبت میگسلد و همه متضرر خواهند شد. رویکرد فروکاهشی به ارتباط پزشک و بیمار که صرفاً بر تقدم منافع بیمار بر طبیب تاکید میکند، از اهمیت زنجیرهٔ مراقبت غافل است.
۴- نمادپردازی اخلاقی، حتی در تجارت و تولید، شرط دوام است. بحران کرونا به رغم تلخیها و فقدانهایش، فرصتی است برای آنها که میخواهند حساسیت اخلاقیشان را به رخ بکشند... شرکت داروییای که خط نیمهجامداتش را به تولید ژل ضدعفونیکننده دست اختصاص میدهد، نمونهای از این رویکرد است... بسیاری از برندهای موفق، در این بحرانها سر برآوردهاند. این البته تالی فاسدی هم دارد که کسانی کرونا را بهانهای برای سودجویی بدانند و مثلا ویتامین یا داروی کرونا تولید کنند یا با سوار شدن بر شواهد مخدوش، محصول خود را بفروشند.
۵- بسیاری از تغییرات سبک زندگی در بحرانها اتفاق افتاده است. بحران کرونا، شاید بهانهای باشد برای مهارتیابی در آموزش مجازی و... کرونا میتواند مجالی برای درک و تامل در خود باشد. اوضاع و احوال مرزی، شرایط ممتاز و متمایزی است که آدمی خود را باز مییابد و عیارش را برای خود آشکار میکند. کرونا البته در آیندهٔ ایران، سلامت را سیاسیتر خواهد کرد، همانطور که امروز پای سیاسیون را به سلامت باز کرده است.
۶- کرونا به اهتمامی فراتر از حوزه سلامت نیاز دارد. مطالعات یکپارچه (Integrative) و فرارشتهای (Transdisciplinary) از این حیث لازم است. رویکردهای چندرشتهای (Multidisciplinary) به آن معنا که هرکس از ظن خود نظری دهد و تحلیلی ارایه کند، چندان کمکی به حل مساله نخواهد کرد. ما به رویکردهایی یکپارچه محتاجیم تا بحرانهای منتج از کرونا، همچون یاس، امید، تنهایی، وسواس سلامت و حتی معنای زندگی را مدیریت کنیم. مدیریت کرونا بیش از آنچه در بادی امر مینماید، محتاج علوم انسانی سلامت است.
۷- بعضی از بیماریها مستلزم درنگ در «فلسفه دیگری»اند. بیماریهای واگیر از این دستهاند... به تعبیر بعضی از اخلاقدانان، مهمترین اصل اخلاق کاربردی و اجتماعی، اصل ضرر نرساندن است. در شرایطی که مراقبت نکردن از خود به آسیب دیگران منجر شود، این اصل معنایی عمیقتر مییابد.
۸- خانواده درگذشتگان کرونا سوگ ناتمامی را تجربه میکنند. مراسم خاکسپاری و ترحیم یا برگزار نمیشود یا بسیار محدود است. فردا که کرونا فروکش کرد، حواسمان به ایشان باشد.
۹- رازداری و حفظ حریم خصوصی در قبال مبتلایان به کرونا امری پیچیده است. قرار نیست مبتلا به کرونا بیماریاش را از نزدیکانش مخفی کند اما از آن سو، بنا نیست بیماریشان را جار بزنیم... عدالت در تخصیص منابع (کیت و تست و داروهای کرونا) هم امر مهمی است که باید لحاظ شود. آنها که عدالت را دور بزنند، حافظه رسانهای در روزگار پساکرونا یقهشان را خواهد گرفت.
۱۰- فرض کنید هنگام گذار از خیابان، شخصی سرفه کند.چه میکنیم جز دور شدن از او و البته وحشت؟! هزاران پزشک و پرستار و کادر درمانی و اداری بیمارستانها بیمزد و منت در این دیار مشغول خدمتند و روزانه دهها بیمار در صورتشان سرفه میکنند. معنا و مصداق اعتبار و اعتماد اجتماعی، همینها هستند. قدرشان را بدانیم.
نظر شما