چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۱۱:۱۸
۰ نفر

سعید مروتی: با این که هالیوود بامحصولات عظیم و پر زرق و برقش، سینما را تقریبا در همه جای دنیا به تسخیر خود در آورده، اما سینمای مستقل همچنان به راه خود ادامه می‌دهد.

میزان تولیدات سالانه کشورهای اروپایی با هالیوود قابل مقایسه نیست و بسیاری از سالن‌های سینما در این کشورها در سیطره فیلم‌های عامه‌پسند آفریقایی درآمده، اما هنوز فیلمسازان اروپایی می‌کوشند تا صنعت سینما را در کشورهایشان زنده نگاه دارند.

تنها کشوری که چه به لحاظ بازار‌های بین‌المللی و چه از نظر تولید، همپای هالیوود پیش می‌رود، هندوستان است، به خصوص این که بالیوود حالا حتی در کشورهای اروپایی هم مخاطب دارد.

سینما اما با طیف‌ها و گرایش‌های متنوع و متفاوت معنا می‌گیرد. حتی در دل هالیوود هم هر ساله فیلم‌های مستقل و کم هزینه‌ای ساخته می‌شوند که گرچه به ندرت پیش می‌آید که امکان اکران گسترده بیابند، ولی در محافل هنری، این فیلم‌ها بسیار بیشتر از آثار پاپ کورنی تحویل گرفته می‌شوند.

 برای یک دوستدار سینما، تماشای آخرین فیلم جیم جارموش یا دیوید لینچ به مراتب هیجان‌انگیزتر از دنباله تازه «مرد عنکبوتی» است؛ حتی اگر تین‌ایجرها این روزها حرف اول و آخر را در توفیق یا شکست فیلم‌ها در گیشه بزنند.

جاناتان رونبام منتقد سرشناس آفریقایی سال‌ها پیش گفت:«این فیلم‌های پاپ کورنی باهمه سروصدایشان،‌ می‌آیند و می‌روند و احتمالا تنها کارکردشان رونق بخشیدن به گیشه است، آنچه اما در تاریخ سینما می‌ماند همین تولیدات ارزان و خارج از جریان اصلی است که استودیوها تحویلشان نمی‌گیرند.»

اگر در دهه‌های 60 و  50، سینمای جریان اصلی هالیوود، هم گیشه‌ پررونق داشت و هم نظر مساعد منتقدان و صاحب‌نظران را جلب می‌کرد، با رفتن اساتید سینمای کلاسیک چون فورد، هیچکاک و هاکس، مدت هاست که دیگر این اتفاق نمی‌افتد.

ستایش‌هایی که در این سال‌ها نثار برخی محصولات سخیف هالیوودی شده، بیشتر از سوی مواجب بگیران استودیوها بوده تا منتقدان شاخص.

البته خوشبختانه در میان انبوه فیلم‌هایی که هالیوود سالانه تولید می‌کند، هنوز هم فیلم‌هایی هستند که بتوانند شور و اشتیاق را در میان دوستداران سینما زنده نگه‌ دارند. می‌شود از پدیده‌هایی مثل سری فیلم‌های «ارباب حلقه‌ها» نام برد که می‌توان آنها را نمونه‌های شاخص سینمای سرگرم کننده‌ای نامید که در کنار روایت داستان،حرف‌هایی هم برای گفتن دارند.

یکی از مشکلات جدی فیلم‌های پرهزینه و عظیم این است که اغلب هر چقدر در فناوری و جلوه‌های ویژه پیش می‌روند،‌ در روایت داستان کم می‌آورند. در واقع جلوه‌های ویژه جایگزین داستان شده و خیلی از فیلم‌ها بیشتر از این که با سینما نسبت برقرار کنند، شبیه‌ بازی‌های رایانه‌ای هستند.

سینما در هزاره «سوم» چنین خصوصیاتی  دارد؛ خوب، بد، زشت در کنار یکدیگر. با همه ستایش‌هایی که نسل تازه سینمایی‌نویسان سینمای معاصر می‌کنند، جز چند استثنا‌هنوز هم باید گفت که دود از کنده بلند می‌شود! فیلم خوب و حتی عالی همچنان ساخته می‌شود ولی تعداد آثاری که بتوان شاهکارشان نامید، خیلی زیاد نیست.

کافی است تولیدات این دهه را با محصولات دهه 60 مقایسه کنیم تا ببینیم سینما تا چه اندازه مغبون از دست دادن بزرگانش است. ضمن این که ماندگاری فیلم‌ها را تنها گذشت زمان ثابت می‌کند. همچنان که خیلی از تولیدات عظیم و اسکاری که در گذشته با انبوهی از ستایش و تحسین روبه‌رو شدند، حالا اهمیتشان را از دست داده‌اند ولی فیلم‌های ساموئل فولر یا «شب‌ و شهر» شاهکار ژول داسن، هر چه زمان می‌گذرد ارزششان بیشتر مشخص می‌شود. راست گفته‌اند که زمان همیشه به نفع هنر کار می‌کند.

کد خبر 49713

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز