اصلاً همه چیز با بیداری فرق میکند؛ ماهیهای زیر دریا، پرندههای آسمان؛ و حتی خود آسمان و هر چیزی که در آن است؛ ستارهها و ماه و خورشید...
همه چیز ساده است، زیبا و پر از رنگ؛ رنگهایی درخشان و زنده، آنقدر که تا عمق قلبم نفوذ میکنند و در آن چشمهای را به جوشش در میآورند؛ از این چشمه عصارهای به جریان میافتد و تمام وجودم را سرشار میکند، عصارهای که به من زندگی میبخشد؛ آنوقت مثل ابر، مثل یک حباب، آرام و سبک به آسمان میروم... به آسمان خوابهایم...
***
نُروال موریسو
نقاشیهای« نُروال موریسو» اینطوریاند؛ این شکلهای ساده اما اسرارآمیز، این رنگهای تند و شگفتانگیز... تازه هنوز چیزی از نقاشیهایش نمیدانیم که این تأثیر را روی ما میگذارند، چه برسد به زمانی که با داستانهایی آشنا شویم که در دل هر کدام از این نقاشیها پنهان شدهاند. داستانهایی از موجوداتی پر رمز و راز که نیروهایی خارقالعاده دارند. خب، موریسو یک« اُجیبوای» بود، از مردم قوم« آنیشینابک»*، قومی از قومهای سرخپوستان کانادا، و این نقاشیها را بر اساس افسانهها، اسطورهها و باورهای مردمی کشیده که در میان آنها به دنیا آمده و زندگی کرده.
نروال فرزند اول خانواده بود و از شش برادرش بزرگتر؛ طبق سنت آنیشینابکها میبایست با پدربزرگ و مادربزرگ مادریاش زندگی/images/upload/n کند تا سنتها و رسمهای قومش را از آنها یاد بگیرد و در عین حال با نیروی جوانیاش به آنها در کارهایشان کمک کند.
غافل گیری نروال موریسو
اولین نقاشیهایش، طرحهایی بودند که در شش سالگی روی ماسههای ساحل اقیانوس میکشید و خیلی زود، وقتی هنوز نوجوان بود شیوه خاصی را در نقاشی بهوجود آورد که توجه همه را به کارهایش جلب کرد. او هیچ معلمی نداشت، اما توانسته بود شیوه سنتی نقاشیهای اُجیبوایها را با شیوههای مدرن نقاشی همراه کند و سبکی کاملاً نو و خاص خودش خلق کند. او اولین هنرمند اُجیبوای بود که روش سنتی نقاشی قومش را تغییر داده بود و با این کار باعث شد مردم کانادا و جهان، دوباره قومی را به یاد بیاورند که کاملاً فراموش شده بود.
کمکم مراکز هنری هم توجه خاصی به کارهای نروال نشان دادند و نمایشگاههایی هم در کانادا و هم در کشورهای دیگر از نقاشیهای او برپا شد. شاید همین اتفاقها بود که روی نقاشهای بومی دیگر کانادا هم تأثیر گذاشت و البته ویژگیهای جذاب خود نقاشیها: فرمهای ساده و روان دو بُعدی و در عین حال متعادل و محکم که با خطهای سیاه مشخص شدهاند، موجوداتی که بدنی شفاف دارند و اجزای داخل بدنشان هم دیده میشود... و رنگهای زنده و غنی که با هماهنگی تمام در کنار هم قرار گرفتهاند و بیننده را در جهانی دیگر به پرواز در میآورند.
سفر شمن در دل ماهی اسطوره ای- در نقاشیهای نُروال موریسو موجودات بدنی شفاف دارند و داخل بدن آنها هم دیده میشود، انگار که از آنها با اشعه ایکس عکس گرفته شده!
بیدلیل نیست که نُروال موریسو خودش را یک شمن- هنرمند میدانست. شمنها در باورهای قوم اُجیبوای کسانی بودند که با استفاده از طلسم نیروهایی خارقالعاده را به مردم منتقل میکردند، نیروهایی را که آنها در شرایط معمول نمیتوانستند دریافت و تجربه کنند؛ و طلسم نُروال نقاشیهایش بود.
جغد- نُروال موریسو نقاشیهایش را با نام روحانی سرخپوستیاش امضا میکرد: «پرنده تندر مسی»، و با الفبای کریای - یکی از قومهای بومی کانادا - که همسرش به او آموخته بود