شما هرچقدر هم خودتان را به آن راه بزنید ولی نمیتوانید به حال آنها تأسف نخورید. در این مواقع تنها جملهای که زیر لب تکرار میشود این است که «پس کی قرار است این بچهها جمع شوند؟» اما آیا با جمع شدن این بچهها همه چیز تمام است؟ شاید به همین خاطر باشد که رئیس سازمان بهزیستی کشور، در مورد ساماندهى کودکان کار و بازگشت مجدد آنها به خیابان گفته است که هزینه جمعآورى متکدیان و کودکانِ کار بسیار کمتر از هزینههاى ساماندهى آنهاست.
به گفته ابوالحسن فقیه، پس از ارجاع کودکان به بهزیستی، والدین با دادن تعهد آنها را تحویل میگیرند و بهزیستی هم طبق قانون نمیتواند آنها را نگه دارد، مگر اینکه قاضی پرونده به نداشتن صلاحیت والدین حکم دهد، اما با این وجود، بسیاری از این کودکان با اصرار والدین به خیابانها برمیگردند. وی چرخه جمعآوری و ساماندهی کودکان کار و خیابان را به دلیل نبود قانون مناسب، معیوب و پیچیده میداند و میگوید:«سازمان بهزیستی برای جلوگیری از ورود مجدد کودکان به خیابان، اقدام به ساماندهی همزمان کودکان در کنار حمایت مالی از خانوادههایشان کرده است.»
فقیه با بیان این که چرخه ساماندهی کودکان کار و خیابان ناقص است و چندین دستگاه به شکل موازی در این زمینه فعال هستند، ادامه میدهد: «این ناهماهنگی را در همه شهرهای کشور نداریم و به دلیل نبود قانون همه چیز به تعامل مدیران بستگی دارد.» پدیده کودکان خیابانی یکی از آسیبهای اجتماعی است که نهتنها بخش قابلتوجهی از کودکان و نوجوانان را که سرمایههای آینده جامعه هستند در معرض انواع آسیبهای قرار داده، بلکه جامعه را نیز با زیانهای فراوانی روبهرو ساخته است.
این کودکان بهدلیل مشکلات مالی و اقتصادی، نداشتن سرپرست، ازکارافتادگی پدر، نداشتن سرپناه و کافی نبودن حقوق نهادهای حمایتی ناچارند بهترین دوران عمر خود را برای گذران زندگی با پرداختن بهمشاغلی نظیر آدامس و کیسهفروشی یا تکدیگری به بطالت سپری کنند. کودکان خیابانی از نظر کارشناسان به 3دسته تقسیم میشوند، گروهی که در خیابانها کار میکنند و در پایان روز به خانه برمیگردند، گروه دوم آنهایی هستند که خانواده را محیط مناسبی برای زندگی نمیدانند و بهخاطر مشکلات و وضعیت معیشتی از کانون گرم خانواده متواری شده و شبانهروز در خیابانها بهسر میبرند.
دسته سوم نیز کودکان مطرودی هستند که والدین و خانواده مشخصی ندارند و برای بقا و تامین معاش خود بهخیابانها متکی هستند. پدیده خیابانگردی، هم در کشورهای در حال توسعه و هم در جوامع توسعه یافته یافت میشود؛ بهطوری که شمار چنین افرادی به 145 میلیون نفر میرسد. بیشتر این کودکان در میدانهای بزرگ پایانههای مسافربری، پارکها و بوستانها زندگی میکنند.
مسئله کودکان خیابانی به واسطه عدمانسجام خانوادهها، فقر و مرگ والدین در کشمکشهای مسلحانه، جدی و جدیتر میشود. کودکان به بخش کمتر مستقل جامعه بدل شده و به ذخیره جرایم سازمانیافته، مشارکت در کشمکشهای مسلحانه، ابزار کسب پول از طریق قاچاق انسان و استثمار جنسی تبدیل میشوند. طبق پیماننامه حقوق کودک که ایران نیز در سال 1373 به عضویت آن درآمده است، کودکان و نوجوانان علاوه بر حقوق دیگر، حق زندگی، بقا و رشد دارند و نیز حق زندگی در کانون خانواده از حقوقی است که برای کودکان و نوجوانان طبیعی شمرده شده و دولتهای عضو پیماننامه را ملزم به رعایت و تحقق آن دانسته است.
عوامل مؤثر روی آوردن به بزهکاری
بررسی وضعیت خانوادگی کودکان و نوجوانان بزهکار نگهداری شده در کانون اصلاح و تربیت نشان میدهد والدین یا یکی از نزدیکان 25 درصد از نوجوانان بزهکار سابقه زندان دارند و این امر یکی از عوامل تاثیرگذار در روی آوردن آنان به سوی اعمال خلاف شده است. منصوره مقارهعابد، مدیرکل فرهنگی و تربیتی سازمان زندانها میگوید:«بسیاری از والدین کودکان و نوجوانان بزهکار، کمسواد یا بیسواد بوده و توجه چندانی به تربیت، دوستان و معاشرت فرزندان خود نکرده و این امر عاملی شده تا کودکان و نوجوانان آنان بهآسانی درگیر اعمال خلاف شوند و بهطور حتم روی آوردن به اعمال خلاف از سوی نوجوانانی که در خانوادهای سابقه دار و خلافکار رشد کردهاند، چندان عجیب نیست و این امر در تمامی کشورها مشاهده میشود.» وی عمدهترین دلایل روانی ارتکاب جرم را ناکامیها، تعارض در زندگی، احساس حقارت، تردید در لیاقت، فقدان امنیت، احساس ناتوانی و... میداند که به این ترتیب بهرهمندی از تفریحات سالم و ورزش با افزایش سلامت روان میتواند به پیشگیری از جرایم کمک فراوانی کند.
انواع بزه
آمارهای منتشر شده حاکی از آن است که با وجود بهبود وضع زندگی معیشتی و خدمات بهداشتی، در جهان میزان جرایم با سرعت بیشتری رو به افزایش است. در ایران حدود 30 نوع بزه رایج است که برخی از آنها عبارتند از: غیبت از مدرسه، دروغگویی مداوم، خیانت در امانت، فرار از خانه، مزاحمت، ولگردی و گدایی، تصادف منجر به جرح، شرکت در پارتی و عیاشی، ایجاد حریق، تخریب، توزیع نوارهای مبتذل ویدئویی، کاست و عکسهای مستهجن، ایجاد ضربوجرح، اعمال منافیعفت، رانندگی بدون گواهینامه، سرقت، حمل موادمخدر، مصرف مشروبات الکلی، قتل عمد و... . در میان کودکان بزهکار، علائم دزدی، نافرمانی، گریز از مدرسه، ولگردی و معاشرت با افراد مجرم دیده میشود و خانوادههای آنها بیشتر دچار از هم پاشیدگی، الکلیسم، لاقیدی نسبت به مذهب و فقدان نظم و انضباط هستند. همچنین تحقیقات نشان میدهد که 70 درصد آنها دچار ناراحتیهای روانی هستند.
نقش تفریح سالم در کاهش بزه
یکی از راههای جلوگیری از بزهکاری، تشویق جوانان به حرکتها و رفتارهای جمعی است. این رفتارها در فضای عمومی یعنی تفریح سالم، افراد را هنجارپذیر میکند و از میزان بروز جرایم میکاهد چون بین میزان جرم و تفریحات سالم رابطه معکوس وجود دارد؛ یعنی هرچه تفریحات سالم بیشتر باشند، میزان وقوع جرم کاهش مییابد.
این در شرایطی است که از مجموع 2 هزار و 966 واحد تفریحی سطح کشور، 86 درصد پارک عمومی، 9 درصد پارکجنگلی، 5/3 درصد شهربازی و 5/1 درصد دیگر شامل واحدهایی نظیر باغ وحش، باغ گیاهشناسی و باغ سنتی است. این آمارها در حالی ارائه شدهاند که همه به خوبی میدانیم پارکهای عمومی و جنگلی گهگاه محل تجمع کسانی است که یا خود بزهکارند یا به راحتی میتوانند زمینه بزهکاری دیگران را فراهم کنند.
با این اوصاف بهنظر میرسد که اگر شهرداریها و دیگر سازمانهای متولی به این موضوع توجه بیشتری کنند، میتوان امیدوار بود که طراحی شهری مناسب بتواند به کاهش جرم کمک کند.
همچنین در این رابطه ظاهر رستمی، مدیرکل بهزیستی استان تهران معتقد است:«حذف کودکان کار از صحنه اجتماع، پاککردن صورت مسئله است. این کودکان برای گذران زندگی مجبور به کار کردن هستند، بنابراین برنامهریزی اصولی و دقیق برای برپایی دورههای آموزشی جهت ارتقای سطح تواناییهای این گروه سنی میتواند هم به گذران زندگی از سوی آنها کمک کند و هم آسیبهای ناشی از وجود چنین ناهنجاریهایی را کاهش دهد.»