به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه ایران، راز این جنایت هولناک حدود یک و نیم سال قبل زمانی فاش شد که مرد میانسالی به منظور ساخت استخر در حیاط خانهاش مشغول کندن زمین بود که از عمق چند متری خاک، تعدادی استخوان اسکلت انسان پیدا کرد.
وی بلافاصله موضوع را به پلیس خبر داد و مأموران پس از بررسی ماجرا دریافتند اسکلت مربوط به یک مرد است که چند سالی از دفن وی میگذرد. مرد صاحبخانه به پلیس گفت: من این خانه را مدتی قبل از یک زوج جوان خریدم و میخواستم در آن بازسازی کنم اما وقتی میخواستیم زمین را برای ساخت استخر بکنیم، با این استخوانها رو به رو شدیم.
به این ترتیب مأموران به سراغ ساکنان قبلی این خانه رفتند و در ادامه تحقیقات دریافتند در سال ۹۲ پدر این خانواده به طرز مرموزی ناپدید شده بود و همسرش به پلیس گفته بود که شوهرش گم شده است. با توجه به اینکه پرونده مرد گمشده بلاتکلیف رها شده بود و این زن نیز با مرد دیگری ازدواج کرده بود، به وی ظنین شدند. بنابراین وی را تحت بازجویی قرار دادند و خیلی زود این زن اعتراف کرد که همسر فعلی او در سال ۹۲ همسر سابقش را به قتل رسانده است. بدین ترتیب مرد جوان دستگیر شد و به قتل با همدستی این زن اعتراف کرد.
صبح دیروز این زن و مرد در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند. در ابتدای جلسه پسر بزرگ مقتول برای متهمان قصاص خواست و همچنین معاون رئیس قوه قضائیه نیز از طرف پسر کوچک مقتول که به سن قانونی نرسیده است، برای عاملان قتل درخواست قصاص کرد.
در ادامه جلسه، مرد متهم در تشریح ماجرا گفت: اتهام قتل را قبول دارم اما قصدم کشتن او نبود. من از طریق خواهرم با این خانواده آشنا شدم. خواهر من با فاطمه - همسر مقتول - دوست بود. آنها برای پول پیش اجاره خانه از من یک و نیم میلیون تومان پول خواستند و من هم به آنها قرض دادم. بعد هم با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم. آن موقع همسر من قهر کرده و تمام اموال من را تصاحب کرده و رفته بود. بچههایم هم با من زندگی میکردند.
مرد ادامه داد: یک روز خواهرم به من تلفن کرد و گفت شوهر فاطمه او را کتک میزند و از من خواست که به کمکش بروم. وقتی به خانه آنها رسیدم، دوستم میخواست با چاقو همسرش را بکشد که من مانعش شدم اما به من حمله کرد و من هم برای دفاع از خودم با چاقویی که از آشپزخانه برداشتم، او را زدم که متوجه شدم کشته شده است. خیلی ناراحت بودم. به فاطمه گفتم من به خاطر تو دوستم را کشتم و گرفتار شدم اما حالا زندگیام نابود شد. فاطمه گفت اگر پلیس ما را دستگیر کرد، من میگویم خودم او را زدهام. آن موقع بچههای مقتول در خانه نبودند. ما جسد را همانجا رها کردیم و روز بعد با کمک فاطمه جسد را در باغچه حیاط دفن کردیم.
قاضی از مرد متهم پرسید: تو که خودت در زندگی مشترکت مشکل داشتی، با چه صلاحیتی در زندگی این زوج دخالت کردی و مرتکب قتل شدی؟ متهم گفت: من به درخواست خواهرم به آنجا رفتم و قصدم کمک بود.
در ادامه، فاطمه پای میز محاکمه ایستاد و گفت: من و شوهرم خیلی اختلاف داشتیم. او همیشه مرا کتک میزد و با من بدرفتاری میکرد. شب حادثه در آشپزخانه در حال شام درست کردن بودم که دوباره شوهرم شروع به فحاشی و کتک زدن من کرد و من هم با خواهر همسر فعلیام تماس گرفتم و درخواست کمک کردم.
قاضی گفت: چرا طلاق نگرفتی؟
فاطمه گفت: شوهرم قبول نمیکرد. او قبلاً دو بار ازدواج کرده و همسرانش را طلاق داده بود و میگفت اگر تو هم طلاق بگیری، مردم فکر میکنند من مشکلی دارم. میگفت اگر لازم باشد تو را میکشم اما طلاقت نمیدهم. آن شب هم وقتی این مرد به خانه ما آمد، شوهرم میخواست او را هم بکشد که او از خودش دفاع کرد.
در ادامه، قاضی از متهم مرد پرسید که در بازجوییها اعتراف کردی که با همسر مقتول ارتباط نامشروع داشتی. آیا قبول داری؟
مرد جوان در حالی که منکر این ادعا بود، گفت: من قبل از قتل هیچ ارتباطی با فاطمه نداشتم. ۵ ماه بعد از قتل شوهر فاطمه به خانه پدرش در شیراز رفتم و او را از خانوادهاش خواستگاری کردم. بعد هم با موافقت آنها همانجا او را به عقد موقت خودم درآوردم و الآن یک فرزند هم داریم. ما برای اینکه از این ماجرا دور باشیم به همدان رفتیم و در آنجا ساکن شدیم و فکر نمیکردیم بعد از ۶ سال پرونده برملا شود.
به این ترتیب قضات دادگاه برای تصمیمگیری درباره سرنوشت این زن و مرد و صدور رأی وارد شور شدند.
نظر شما