روزانه تعداد زیادی کارگر که غالبا کودک و اتباع افغانی هستند، تمام ساعات روز را با زبالههای پایتخت سپری میکنند و از طریق تفکیک و جمعآوری آنها امرار معاش میکنند.
کم پیش نیامده که در خیابان گونی بزرگی را ببینیم که تنها دو پای کوچک زیر آن میجنبند.
- چند سال داری؟
- 11سال.
-چکارهای؟
کارمند شهرداری!
- کدام قسمت شهرداری، کجاش کار میکنی؟
- من کارگر اداره خدمات بازیافت هستم!
کودک افغانی که اصرار دارد مشهدی است، به راحتی قبول میکند که راستش را نگفته است:«اسمم محمد است، رئیسمان گفت اگر کسی ازتان پرسید چکارهاید، اینها را بگید والا میگیرنتان. آشغال جمع کن هستم.»
رئیستان کیه؟
نمیدونم، فقط صبحها ما را به سر کارمان میآورد و غروبها هم میآید دنبالمان، زبالهها را هم ازمان میخرد.
چقدر میخره ؟
بستگی داره، چی جمع کنی، چقدر جمع کنی و جای خواب هم بخوای یا نه.
محمد هم همراه آن چند صد کودکی که روزانه مشغول جمعآوری زباله هستند، در همان محل جمع آوری زبالهها میخوابد. این افراد با رفتن سر کیسهها و سطلهای آشغال، برخی از زبالههای خشک را جمع میکنند و با مخفی کردن آن در طول روز، آخر شب تحویل رئیسشان میدهند و پول آن را میگیرند.
زبالهها معمولا به چند منطقه برده میشوند. یکی از این مناطق جاده خاوران هست. وقتی وارد این منطقه میشوی تنها چیزی که به وفور دیده میشود کودکانی است که با گونیهای ریز و درشت زباله منتظر تحویل دادن بار و گرفتن چند برگ اسکناس هستند.
شاید شهر هم در شکلگیری چنین چرخهای بیتاثیر نبوده اما به هر حال سالها است که تهران به این کودکان و حتی بزرگترهایی که ما نامشان را زباله دزد گذاشتهایم، عادت کرده.
بیش از یک دهه است که به قول خودشان زبالههای شهر را تفکیک کردند و به قول خودشان بسیار پیشتر از آنکه مدیرانی به شهرداری بیایند و از تفکیک زباله حرف بزنند آنها به یمن کسب روزی این کار را برای شهرداری انجام دادند و حال هم میدهند.
به همین دلیل است که وقتی از آنها میپرسی چه کارهای، تلویحا دوست دارند که خود را یکی از کارمندان شهرداری بنامند. البته مسئولان شهری هم گویا بیتمایل نیستند تا از هنر این قشر از جامعه استفادهای کرده تا هم آنها بتوانند امرار معاش کنند و هم مشکلاتی که تهران با این شیوه تفکیک دارد، حل شود.
شهرداری تهران در دو سال اخیر چند بار اعلام کرده که حاضر است در چرخه جمعآوری و بازیافت از این نیروها استفاده کند، اما قطعا شهرداری هر اندازه که در این حوزه سرمایهگذاری کند، نمیتواند تبعه غیرمجاز افغانی یا کودک 12 ساله را استخدام کند و در نهایت اینکه توان به کارگیری این حجم از نیروی بیکار را نخواهد داشت.
مصطفی سلیمی، رئیس سازمان خدمات موتوری شهرداری، زباله جمع کنها را عدهای میداند که با نامهای مختلفی همچون زباله دزد، آشغال جمع کن و... شناخته شدهاند که سالها است شیوه سنتی آنها در جمعآوری زبالههای خشک، چهره شهر را به هم ریخته است.
سلیمی با اشاره به اینکه تصمیمات متعددی درباره این افراد گرفته شده است، از جذب بسیاری از آنها در سیستم جمعآوری و بازیافت شهری خبر میدهد: «بسیاری از این افراد ساماندهی شده و درطرح تفکیک مکانیزه، جذب شهرداری شدهاند. بهصورتی که همان کار قبلی را با تجهیزاتی مثل موتور، دستکش و... انجام میدهند. اما هنوز عدهای هستند که با همان روش قدیمی گونی و... با صدمه زدن به مخازن زباله به کار خود ادامه میدهند.»
سلیمی معتقد است که رفع این مشکل با شیوههای قدیمی مانند دستگیری و برخوردهای سلبی رفع نمیشود و باید به جای این روشهای مقطعی، از روشهای پایدار استفاده کرد.
محمد همان کودک به قول خودش « کارمند شهرداری » هم تا اندازهای این ایده را دوست دارد؛ «تا حالا من را نگرفتهاند. البته اگر هم بگیرند باز هم کار خودم را میکنم چون کار دیگری بلد نیستم. اصلا کار دیگری نیست تا بکنم؛ الان هم که دزدی نمیکنم، از صبح تا شب کار میکنم، زحمت میکشم و زبالههایی که مردم بلد نیستند از هم جدا کنند را برمیدارم و میبرم تا به قول خودشون با زبالههایتر قاطی نشود. تفکیک میکنم و 10 تا 15 هزار تومان هم کاسب میشوم.»
- یعنی تا حالا کسی به تو نگفته با این کارت چقدر شهر را به هم میریزی؟
- چرا، صاحب منطقه ـ پیمانکار شهرداری ـ میآید و همه آشغالهامونو به زور میگیره، برای همین مجبوریم زود به زود گونی هامونو خالی کنیم و جایی قایم کنیم تا شب. خوب دیگه وقت نمیکنیم که با نظم و ترتیب زبالهها رو جدا کنیم
- صاحب منطقه کیه؟
-کسی که همه زبالهها منطقه را از شهرداری خریده، اونا میگن ما از مال اونها دزدی میکنیم.
- خب چون قراره اونها زبالههای خشک رو از مردم تحویل بگیرن و جایی ببرن که به شیوه درستی بازیافت بشه؟
- ما هم همینکار رو میکنیم. میدم صاحبکارم؛ اون هم میگه میبره یکجا که بازیافت کنه؛ گلایهنکنید تا حالا که اونها نبودن ؛ یک سالیه اومدن؛ تا حالا که ما به شهر کمک میکردیم، بد بود؟
شهردار تهران، طرح جمع آوری زبالههای شهر را به پیمانکاران واگذار کرده است. به عبارتی این بخش خصوصی است که روزانه هفت هزار و 500تن زباله پایتخت نشینان را جمعآوری و تفکیک میکند.
هر چند جمع آوری زبالههای پایتخت به سمت جمع آوری کامل مکانیزه میروند، اما پیمانکاران در این حوزه بیش از ۹ هزار کارگر استخدام کرده که سلیمی به استفاده از این نیروها در این بخش اشاره میکند:« تا آنجایی که امکان داشته از همین نیروهای مشغول برای این بخش استفاده شده و در به کارگیری نیروها هم تاکید بر ایرانی بودن آنها بوده و سایر کارگران خارجی هم که غالبا افغانی هستند، درصورت مجوز تابعیت، به کار گرفته میشوند.»
اما واضح است که شهرداری به هیچ عنوان نمیتواند به تنهایی در مقابل پدیده زباله جمع کنی بایستد و در این زمینه همکاری سایر ارگانها مثل دستگاه قضائی، سازمان بهزیستی و... را نیاز دارد.
اما اکنون که این پدیده چهره شهر را ناخوشایند کرده و از طرفی هم بهداشت شهر و هم سلامتی این افراد را تهدید میکند، باید تدبیری اندیشید که فعلا آسیبهای این حوزه را کم کند.
رئیس سازمان خدمات موتوری شهرداری، تفکیک از مبدا را تنها راه حل این معضل میداند: «در حال حاضر بهترین راه حل این مسئله، تفکیک زبالهتر و خشک در مبدا است، تنها در این صورت است که دیگر زباله جمع کنها نمیتوانند در سطلها و کیسههای زباله چیزی بیابند و خودبهخود این کار را ترک میکنند.»
اما این سؤال هم پیش میآید که اگر کودکان« بازیافت» این کار را نکردند از چه راهی باید امرار معاش کنند.
شهروندان کوچکی که به سختی میتوان لقب کودکان کار را به آنها داد، چرا که با زندگی ۲۴ ساعته در کنار زبالهها تبدیل به کودکان زباله شدهاند؛ متأسفانه با اینکه سالهای سال است که این کودکان در کوچهپس کوچههای شهر قدم میزنند اما هیچگاه مسئولانی مانند متولیان تامین اجتماعی یا بهزیستی به این فکر نیفتادند که برای این کودکان سامانی بیایند.
معاونت امور اجتماعی سازمان بهزیستی تهران اواسط سال گذشته با تایید وجود این افراد، تنها اعلام کرد که «در حال حاضر برای ساماندهی زباله جمع کنها در تهران برنامهریزی خاصی انجام نشده است.
در چینی شرایطی میتوان امید داشت که بهزیستی در حالی که سالهاست تلاش میکند کودکان خیابانی را ساماندهی کند، این حجم از کودکان زباله را هم مدیریت کند؟
حذف یا جمعآوری زباله جمع کنها که غالبا کودک هستند، بهخودی خود تاثیری در بهبود زندگی آنها نخواهد داشت و ممکن است آنها را راهی بازیافتی دیگر کند؛ اینجا است که هم محمد و هم مسئولان شهری و هم شهروندان از خود خواهند پرسید که چه زمانی کودکان کار با یک طرح وسیع و همه جانبه دولتی میتوانند زندگی شهروندی را درک کنند و با افتخار بگویند «شهروند» هستند. رویایی که تنها با عزم جدی همه دستگاههای مربوطه محقق میشود.