واژة تقریر در اصطلاح منابع دینی و عالمان دین، دو معنا و دو کاربرد دارد: یکی در اصول فقه با عنوان تقریر معصوم که عبارت است از سکوت معصوم (پیامبر اکرم، حضرت فاطمه و ائمه علیهم السلام) در برابر کاری که در محضر ایشان انجام میشود و درصورت وجود شرایطی خاص، دلیل بر اقرار به صحت و جواز و در نتیجه مشروعیت آن عمل است. دیگری در نظام آموزشی حوزههای علوم دینی، که در آن برخی طلاب، پس از پایان هر نوبت درس استاد، درس را مرور میکردند و این کار معمولاً به دو شیوه صورت میگرفت: شفاهی و مکتوب.
در تقریر مکتوب، طلابی که قدرت فراگیری بیشتری دارند، پس از پایان هر نوبت درس استاد (در دورة خارج فقه و اصول)، آن درس را به قلم خود مینویسند. اصطلاح تقریرات به این معنا، از اواخر قرن دوازدهم رایج شد و همچنان متداول است. البته از گذشتههای دور تألیف کتب اَمالی در زمینة حدیث و ادبیات و فقه، در حوزهها و مراکز علمی رایج بودهاست. در امالی نویسی، استاد مطالب خود را از روی نوشته یا از حفظ برای شاگردان میخوانده و آنان تمامی سخنان وی را بیکم وکاست مینوشتهاند و نوشتهها جمع آوری میشده، و امالی از تصانیف استاد به شمار میرفتهاست. اما در تقریرات، طلاب آنچه را که از مباحث درس به حسب استعداد خود میفهمند، مینگارند و حاصل کار، تألیف خود آنها به شمار میآید.
این شیوة آموزشی ظاهراً در زمان وحید بهبهانی (متوفی 1205) در حوزههای علمی شیعی رایج شد، ولی امروزه معمول نیست. در نظام آموزشی بعضی از مدارس جهان اسلام، روش دیگری، نزدیک به روش تقریر، سابقه داشتهاست. در این مدارس، عنوان «مُعید» (بازگوکننده) ظاهراً از نیمههای سدة پنجم به شاگردی که درس استاد خود را بازگو میکرده، اطلاق میشده و تا قرن دهم رایج بودهاست. این شیوه در مدارس نظامیه (تأسیس در نیمة دوم سدة پنجم) تا آنجا رایج بوده که هر استاد یک یا چند معید از میان طلاب ممتاز داشتهاست. معیدان، پس از پایان درس و رفتن استاد، درس را برای طلابی که نیاز به راهنمایی داشتند، بازگو میکردند و آنها را در فهم قسمتهای مشکل درس یاری میدادند.
محمدجواد عاملی (صاحب مفتاح الکرامة، متوفی 1226) را اولین تقریرنویس دانستهاند که تقریرات درس استادش، سیدمحمدمهدی بحرالعلوم را تألیف کرد. تأکیدها و تشویقهای استادان بزرگ فقه و اصول، به رواج و تقویت این سنّت انجامید. میرزا حسن شیرازی (متوفی 1312) به نوشتههای شاگردانش اهمیت میداد و بهترین تقریر را در حضور دیگران معرفی میکرد.
«تقریرات استاد بدیعالزمان فروزانفر» گفتههای زندهیاد فروزانفر را در فاصله سالهای 1320 تا 1322، زمانیکه او در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تدریس میکرد را شامل میشود. محمد دبیرسیاقی به همراه زنده یاد عبدالحمید گلشن در کلاس درس، آنها را یادداشتبرداری میکردهاند، که با نگارش مقدمه مفصل، تنظیم فهرستها، حواشی و شرح برخی نکتهها به قلم دبیرسیاقی است. این کتاب تقریراتی حاصل سالها مطالعه پردامنه و عمیق و دقیق و استخراج شده از خلال بسیاری متون ادبی، تاریخی، علمی و دینی منثور و منظوم فارسی و عربی است.
تقریرات سودمند شادروان بدیعالزمان فروزانفر بهعنوان درس «تاریخ ادبیات» در سالهای دوم و سوم شعبه زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است.استاد ممتاز و برجسته ادبیات دانشگاه تهران در سال 1278 هجری خورشیدی در بشرویه خراسان به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتی در زادگاه خود و تکمیل آن در مشهد با نوشتن مقالاتی در مجله دانشکده که به مدیریت ملک الشعراء بهار منتشر میشد شهرت یافت.
فروزانفر پس از استخدام در وزارت معارف به تهران آمد و در دارالفنون و دارالمعلمین به تدریس پرداخت و پس از گشایش دانشگاه تهران به استادی دانشگاه در رشته ادبیات فارسی برگزیده شد. بسیاری از محققان «بدیع الزمان فروزانفر» را در کنار «محمد قزوینی» از بنیانگذاران نهضت تحقیق در متون کلاسیک ادبیات فارسی و تصحیح متون میدانند.
«شرح مثنوی شریف»، «زندگانی مولانا جلالالدین بلخی»، «مأخذ قصص و تمثیلات مثنوی»، «احادیث مثنوی»، «کلیات دیوان شمس تبریزى»، «احوال و تحلیل آثار فریدالدین عطار نیشابوری» از جمله آثار فروزانفر به حساب میآیند. بزرگترین چهرههای دانشگاهی امروز که خود از بزرگان ادبیات معاصر به شمار میآیند سالها شاگرد او بودهاند.
در این میان «عبدالحسین زرین کوب»، «محمدرضا شفیعیکدکنی»، «ذبیحالله صفا»، «سیدمحمد دبیرسیاقی»، «محمدجعفر محجوب»، «سیمین دانشور»، «جلیل تجلیل»، «محمدامین ریاحی»، «محمدعلی اسلامیندوشن»، «حسینعلی هروی»، «سیدجعفر شهیدی» و بسیاری دیگر به شاگردی او افتخار میکنند.